ترجمه نهج البلاغه (محمد جواد شريعت)
خطبه ها
خطبه 001-آغاز آفرينش آسمان و...
از خطبه هاى آن حضرت است كه بر او درود باد: در اين خطبه آغاز آفرينش آسمان و زمين و خلقت آدم را بيان مى فرمايد و در آن از حج نيز ذكرى به ميان مى آيد. و شامل ستايش خدا و آفرينش عالم و خلقت فرشتگان و برگزيدن پيامبران و مبعث پيغمبر اسلام و قرآن و احكام شرعى است. سپاس و ستايش خداى را كه سخنوران از مدح و ثنايش ناتوانند، و حسابگران شمارش نعمتهايش نتوانند، و كوشندگان از عهده اداى حق او برنيايند. كسى كه دست همتهاى بلند به درگاه ادراك او نمى رسد، و انديشه هاى ژرفنگر به گوهر ذات تابنده اش دست نمى يابد. كسى كه صفاتش را مرز و نهايتى نيست. و نه از برايش صفتى موجود و ثابت است و نه او را وقت و زمانى زودگذر است، و نه دورانى دراز و جانكاه. جهانيان را به قدرتش آفريد و بادها را به وزش درآورد، و پهنه زمين را با سنگهاى گران (كوهها) استوار ساخت.
آغاز دين شناخت اوست و تمامى شناخت او بارو اقرار به اوست و و تمامى باور و اقرار به او به يگانه دانستن او به اخلاص به اوست و تمامى اخلاص به او به نفى صفات از اوست، زيرا هر صفتى غير از موصوف است و هر موصوفى غير صفت. بنابراين هر كسى كه خداى پاك را وصف كند، برايش همتائى قايل است و كسى كه براى او همتائى قايل باشد، او را دوگانه مى داند. و كسى كه او را دوگانه بداند، تجزيه و تقسيمش كرده است. و آن كسى كه او را تجزيه و تقسيم كند، وى را نشناخته است. و كسى كه او را نشناخته باشد، نشانش مى دهد. و آن كس كه به سويش اشاره مى كند، و نشانش مى دهد، چنان است كه او را در دايره حدود مى گنجاند. و كسى كه او را محدود داند، چنان است كه او را در شمارش مى آرد. و هر آن كس كه گويد: او در چيست؟ گوئى كه او را در درون چيزى پندارد، و هر آن كس كه گويد: او بر چيست؟ گوئى جائى را تهى از او مى انگارد.
پديده اى است كه كسى او را ايجاد نكرده است، وجودى است كه از ديار عدم نيامده است. با هر چيزى هست، اما نه به عنوان همانندى. و سواى هر چيزى است، اما نه آن گونه كه از آن كناره گيرد. فاعل است اما نه جنبش و به كار گرفتن ابزار كار. بيناست پيش از آن كه آفريده اى را بيافريند، يكتا و تنهاست، او را يارى نيست كه با او همدم و همراز گردد و از فقدانش بهراسد.
آفرينش گيتى آفريدگان را آنچنان كه بايد آفريد و آفرينش گيتى را آن چنان كه بايد آغاز كرد، بى آن كه لحظه اى بينديشد يا از پيش آزمايش كند و از آن آزمون استفاده اى كند، يا در خود جنبشى پديد آورد و يا با اضطراب و هيجان اهتمامى بورزد، و همه چيز را در زمان مناسب از نيستى به هستى آورد، و ميان پديده هاى گوناگون سازگارى بخشيد، و به هر يك نهاد و سرشتى مخصوص ارزانى داشت، و نهاد هر چيزى را ملازم ذاتش قرار داد و همه را در پيش از آغاز خلقتشان مى شناخت و از آغاز و پايانش آگاه بود، و به قرينه ها و زواياى آنها دانا بود.
سپس خداوند سبحان جو لايتناهى را برگشود و گوشه ها و كرانه هاى آن را شكافت و ميان زمين و آسمان از تار و پود هوا اطلس فضاى بيكران را بافت، آنگاه در آن آبى كه امواجش متلاطم و از پس هم در آينده و بر روى هم غلطان بود جارى كرد و آن آب را بر پشت باد تند و نيرومند و خروشان برنشاند، سپس به باد فرمان داد تا آن آب را را به هر سو برد و محكم نگاهش دارد و باد را در سر حد آب نگاه داشت. هوا در زير باد بازو گشاد و آب بر بالايش ريخته شد. آنگاه بادى بيافريد كه جايگاه وزيدنش عقيم بود و تنها امواج آبها را به حركت درمى آورد، سپس وزش آن باد را تند كرد و مبدا آن در دور دستها قرار داد، آنگاه به آن باد فرمان داد كه آبهاى فراوان را بر هم زند و امواج كوه پيكر برانگيزد، پس آن باد هم درياى آب را چون مشكهاى پر بجنبانيد و به هم زد، و به گونه اى كه در جاى وسيع و خالى مى وزد، وزيدن گرفت، تا بدانجا كه اول و آخر آب را بر هم زد و آب راكد به آب خروشان فرو كوفت تا آن كه مقدار زيادى آب بالا آمد و كف بر كرانه آورد. آنگاه حق تعالى آن كفها را در فضاى گشاده بالا برد و هفت آسمان را از آن كفها پديد آورد، در زير آن آسمانها موجى كه مانع ريزش آن