ترجمه نهج البلاغه نسخه متني

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متني

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


خطبه 207-بازداشتن امام حسن از ...


 


 (در يكى از روزهاى نبرد صفّين، امام حسن عليه السّلام را ديد كه به سرعت در لشكر دشمن در حال پيشروى است فرمود:)
ضرورت حفظ امامت
اين جوان را نگه داريد، تا پشت مرا نشكند، كه دريغم آيد مرگ، حسن و حسين عليهما السّلام را دريابد. نكند با مرگ آنها نسل رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از بين برود!
 (جمله «اين جوان را نگه داريد» در مرتبه والاى سخن و از فصاحت بالايى برخوردار است)


 


 


خطبه 208-درباره حكميت


 (به هنگام شورش ياران پيرامون حكميّت فرمود)


نكوهش از نافرمانى كوفيان
اى مردم، همواره كار من با شما به دلخواه من بود تا آن كه جنگ شما را ناتوان كرد، به خدا اگر جنگ كسانى را از شما گرفت و جمعى را گذاشت، براى دشمنانتان نيز كوبنده تر بود من ديروز فرمانده و امير شما بودم، ولى امروز فرمانم مى دهند، ديروز باز دارنده بودم كه امروز مرا باز مى دارند، شما زنده ماندن را دوست داريد، و من نمى توانم شما را به راهى كه دوست نداريد اجبار كنم.


خطبه 209-در خانه علاء حارثى



 (پس از جنگ بصره بر علاء بن زياد وارد شد كه از ياران امام بود. وقتى خانه بسيار مجلّل و وسيع او را ديد، فرمود)
1 روش استفاده از دنيا
با اين خانه وسيع در دنيا چه مى كنى؟ در حالى كه در آخرت به آن نيازمندترى. آرى اگر بخواهى مى توانى با همين خانه به آخرت برسى! در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرايى كنى، به خويشاوندان با نيكوكارى بپيوندى، و حقوقى كه بر گردن تو است به صاحبان حق برسانى، پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز مى توانى پرداخت.
 (علاء گفت: از برادرم عاصم بن زياد به شما شكايت مى كنم. فرمود چه شد او را؟ گفت عبايى پوشيده و از دنيا كناره گرفته است: امام عليه السّلام فرمود او را بياوريد، وقتى آمد به او فرمود:)
2 برخورد با تفكّر ترك دنيا
اى دشمنك جان خويش! شيطان سرگردانت كرده، آيا تو به زن و فرزندانت رحم نمى كنى؟
تو مى پندارى كه خداوند نعمت هاى پاكيزه اش را حلال كرده، امّا دوست ندارد تو از آنها استفاده كنى؟ تو در برابر خدا كوچك تر از آنى كه اينگونه با تو رفتار كند.
 (عاصم گفت، اى امير مؤمنان، پس چرا تو با اين لباس خشن، و آن غذاى ناگوار به سر مى برى؟ امام فرمود) واى بر تو! من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.


 

/ 384