و در جواب مردى شامى فرمود: (مرد شامى پرسيد آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدر الهى است؟ امام با كلمات طولانى پاسخ او را داد كه برخى از آن را برگزيديم) واى بر تو! شايد قضاء لازم، و قدر حتمى را گمان كرده اى؟ اگر چنين بود، پاداش و كيفر، بشارت و تهديد الهى بيهوده مى نمود. خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالى كه اختيار دارند، و نهى فرمود تا بترسند، احكام آسانى را واجب كرد، و چيز دشوارى را تكليف نفرمود، و پاداش اعمال اندك را فراوان قرار داد، با نافرمانى بندگان مغلوب نخواهد شد، و با اكراه و اجبار اطاعت نمى شود، و پيامبران را به شوخى نفرستاد، و فرو فرستادن كتب آسمانى براى بندگان بيهوده نبود، و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان است بى هدف نيافريد. اين پندار كسانى است كه كافر شدند و واى از آتشى كه بر كافران است.
حکمت 076
و درود خدا بر او فرمود: حكمت را هر كجا كه باشد، فراگير، گاهى حكمت در سينه منافق است و بى تابى كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مومن آرام گيرد.
حکمت 077
و درود خدا بر او فرمود: حكمت گمشده مومن است، حكمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.
حکمت 078
و درود خدا بر او فرمود: ارزش هر كس به مقدار دانايى و تخصص اوست. (اين كلماتى است كه قيمتى براى آن تصور نمى شود، و هيچ حكمتى هم سنگ آن نبوده و هيچ سخنى والايى آن را ندارد)
حکمت 079
و درود خدا بر او فرمود: شما را به پنج چيز سفارش مى كنم كه اگر براى آنها شتران را پرشتاب برانيد و رنج سفر را تحمل كنيد سزاوار است. كسى از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از يكى سوال كردند و نمى داند، شرم نكند، و بگويد، نمى دانم، و كسى شرم نكند در آنچه نمى داند بياموزد، و بر شما باد به شكيبايى، كه شكيبايى، ايمان را، چون سر است بر بدن، كه ايمان بدون شكيبايى چونان بدن بى سر ارزشى ندارد.