صفحهى 232
طلحه و زبير عهد شكستند و مردم را بر من شوراندند)
دوّم
تاريخ سياسى- سياسى
سوّم اعتقادى (امام شناسى)
1- مظلوميت امام (عليه السلام) و اللَّه ما أنكروا عليّ منكرا... اللّهم إنّهما قطعاني و ظلماني خ 137 1 و 6 (سوگند بخدا كه كار ناروائى از من سراغ ندارند... خدايا طلحه و زبير خويشاوندى خود را قطع كرده بمن ظلم نمودند)
2- شكوههاى امام (عليه السلام) به پيشگاه خدا اللّهم إنّهما قطعاني و ظلماني... و لا تحكم لهما ما أبرما خ 137 6 (خدايا آن دو قطع خويشاوندى كردند و بمن ظلم نمودند... آنها را به آرزوهاى خودشان نرسان)
3- آگاهى سياسى امام (عليه السلام) (دشمن شناسى) إنّ معي لبصيرتي ما لبست و لا لبس عليّ... و لا يعبّون بعده في حسي خ 137
2- 4 (با من آگاهى لازمى همراه است، نه چيزى را پوشاندم و نه چيزى بر من پوشيده شد)
4- سعى امام (عليه السلام) در نصيحت و هدايت اصحاب جمل و لقد استسبتهما قبل القتال... وردّ العافية خ 137 7 (من قبل از جنگ از طلحه و زبير خواستم كه باز گردند... آن دو عافيت را رد كردند)
5- برخورد بجا و قاطع امام با توطئههاى ناكثين و إن كانوا ولوه دوني... و ايم اللَّه لأفرطنّ (اگر آنها خود اين خون را ريختند... سوگند لهم حوضا أنا ماتحه خ 137 2 و 4 بخدا، گردابى براى آنان درست كنم كه تنها خود راه علاج آن را بدانم)