فطرت نسخه متنی

ديني است و دين هم اسلام است و اسلام هم يك حقيقت است از آدم تا خاتم ( 1 ) . قرآن به " اديان " قائل نيست به " دين " قائل است و لهذا هيچوقت در قرآن و حديث " دين " جمع بسته نشده است چون دين فطرت است ، راه است ، حقيقتي در سرشت انسان است . انسانها چند گونه آفريده نشده اند . و همه پيغمبران كه آمده اند تمام دستورهاشان دستورهايي بر اساس احياء و بيدار كردن و پرورش دادن حس فطري است . آنچه آنها عرضه مي دارند تقاضاي همين فطرت انساني است . فطرت انساني كه چند جور تقاضا ندارد و لهذا قرآن مي فرمايد آنچه كه نوح پيغمبر ( ع ) داشته است دين است و نامش اسلام و آنچه كه ابراهيم ( ع ) داشته دين است و نامش اسلام و آنچه موسي ( ع ) و عيسي ( ع ) و هر پيغمبر به حقي داشته است دين است و نامش اسلام ، اين نامهايي كه بعدها پيدا مي شود انحراف از آن دين اصلي و از آن فطرت اصلي است ، و لهذا مي فرمايد : ما كان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا و لكن كان حنيفا مسلما . ابراهيم نه يهودي بود نه نصراني ، حنيف بود و مسلم . نمي خواهد بگويد ابراهيم مثل يكي از مسلمين زمان پيغمبر يعني از امت پيغمبر آخرالزمان بود ، مي فرمايد يهوديت انحرافي است از اسلام حقيقي ، نصرانيت هم انحرافي است از اسلام حقيقي و اسلام يك چيز بيشتر نيست . در آن آيه شريفه كه عرض كردم مي فرمايد اين رنگ زدنها چه اثري دارد ؟ ! اين غسل تعميدها چه اثري دارد ؟ ! مگر با غسل تعميد هم مي شود كسي را كه چيزي نيست

1. پرسيده اند كه آيا شرايع هم فطري است يا فطري نيست . بعد خواهيم گفت كه اينكه مي گوييم دين فطري است چه چيز آن فطري است ، آيا اصول معارفش فطري است يا احكامش هم فطري است ؟ اين جزئياتي است كه بعدها بايد وارد آن شويم .