گرايشهاي مقدس - فطرت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فطرت - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سلطه اي هست ، در فكر اين است كه به آنجا لشكر كشي كند و برود آنجا را هم بگيرد . [ همين طور است ] حقيقت خواهي ، حقيقت جويي ، مسأله علم ، دانايي و كشف حقايق ، هنر و زيبايي ، خلاقيت و فنانيت و ابداع و آفرينندگي ، و از همه بالاتر آنچه كه ما آن را " عشق و پرستش " مي ناميم . اصلا پرستش ، آن پرستشي است كه در زمينه عشق پيدا مي شود . پرستشهايي كه از راه طمع يا ترس است مي دانيم كه از نظر اسلامي هم ارزش زيادي ندارد ، يعني ارزشش ارزش مقدماتي است و براي اين است كه بعد انسان به مرحله بالاتر برسد . مثل اين است كه انسان ، بچه كوچك را با تهديد يا تطميع به مدرسه مي فرستد ولي نه از باب اينكه واقعا مدرسه رفتن امري است كه قابل خريد و فروش است و بايد مزدي به او داد .

واقعا اين جور نيست . آن ، ارزش ذاتي دارد ولي از باب اينكه اين ، بچه است و هنوز عقل و شعورش نمي رسد بايد با نخودچي كشمش يا خريدن سه چرخه او را به مدرسه فرستاد . اينها يك سلسله خواستهاست كه اينها را باز مورد بحث قرار مي دهيم كه آيا اين خواستها فطري است يا فطري نيست . با انكار دريافتهاي فطري در ناحيه علم و ادراك ، ما به آن دره هولناك رسيديم : دره هولناك شك مطلق ، آن هم شكي كه ما را به سوفسطايي گري ، نفي علم و نفي درك حقيقت به طور كلي مي كشاند . حال بياييم ببينيم كه در ميان خواستها آيا خواستهاي فطري داريم يا نداريم ؟ آنجا هم همين طور بحث مي كنيم .

قبل از اينكه اثبات كنيم كه خواستهاي فطري داريم يا نداريم ، مي خواهيم ببينيم اگر چنين خواستهايي داشته باشيم به كجا خواهيم رسيد و چه در دست ما خواهد بود ، و اگر نداشته باشيم به كجا خواهيم رسيد و چه در دست ما خواهد بود ، و اگر نداشته باشيم چه برايمان باقي مي ماند ؟ آيا همين طور كه در ناحيه علم و دريافت ، عده اي اصول اوليه تفكر را انكار كردند و در عين حال بي جهت چسبيده اند به شاخه ، در اينجا هم با انكار اين فطريات و اين اصالتها باز ما مي رسيم به افرادي كه مي بينيم بن را قطع كرده و روي شاخه نشسته اند ، محكم هم چسبيده اند و نمي دانند كه خودشان ريشه اش را قطع كرده اند ، يا نه ؟ آنگاه مي رويم به مرحله بعد ، يعني مقام اثبات . حال ممكن است كسي بگويد من به فطريات در باب علم قائل نيستم ، من همان سوفسطائي و همان شكاك مطلقم ، و نيز بگويد من به فطريات در باب خواستها قائل نيستم ، اصلا به انسانيت هم هيچ اعتقاد ندارم ، و به عبارت ديگر به ما بگويد شما داريد از آنچه كه منطقيين " جدل " مي نامند استفاده مي كنيد يعني همان اموري را كه خودشان ( طرفهاي مقابل ) قبول دارند عليه آنها به كار مي بريد . ما اصلا آنچه را كه آنها قبول دارند قبول نداريم . آيا شما مستقلا مي توانيد اينها را براي ما اثبات كنيد يا نه ؟ عرض مي كنيم بله مي توانيم اثبات كنيم ، تا بعد برسيم به مطالب ديگر .

گرايشهاي مقدس

دو سؤال اينجا رسيده است . چون هر دو سؤال جزء بحثهاي ما هست ناچاريم كه فعلا وقت خودمان را صرف جواب اينها نكنيم . همين قدر خواستم اجمالا عرض كنم كه چنين سؤالاتي هست . يكي در واقع در معني فطري بودن جستجوي از خداست كه ضمنا مطلبي را از كتابي به نام " خدا از ديدگاه قرآن " ( 1 ) نقل كرده اند كه انسانها پديده هاي طبيعي را كه مي ديدند در جستجوي علت آنها بودند و هر علتي را كه به دست مي آوردند به نوبه خود به دنبال علت ديگري براي آن بودند و همين امر بالاخره بشر را رسانده است به اين كه پس اين سلسله علتها بايد در جايي منتهي بشود ، چون اگر بنا بشود كه هر پديده اي خودش معلول پديده ديگري باشد كه آن پديده ديگر مانند خود اين هست ، به اصطلاح همان فكر ارتكازي امتناع تسلسل [ پيش مي آيد ، ] پس در نهايت امر فكرشان به اينجا منتهي شده است كه بايد

1. [ نوشته شهيد مظلوم دكتر بهشتي ] .

/ 93