فطرت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فطرت - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

داده است ، چنانكه به ايثار ، انسان ارزش داده كه با اثره فرق كرده است . اگر شما اكنون مي گوييد عدل بهتر است از ظلم ، صدق بهتر است از كذب ، و امانت بهتر است از خيانت ، اينها در ذات خودشان مساوي هستند ، اين انسان است كه به اينها ارزش داده . به اين آقايان بايد گفت " انسان ارزش را آفريده " يعني چه ؟ يك وقت هست كه " انسان ارزش را مي آفريند " به معني اين است كه به چيزي كه واقعيت ندارد واقعيت مي بخشد ، يعني قبلا اينها واقعيتي نداشت ، بعد انسان به اينها واقعيت داد و اموري واقعيت دار شدند . واضح است كه اينها چيزي نيست كه انسان بيايد آنها را بسازد . قدرت خلاقيت انسان همان قدرت فن و صنعت است كه روي ماده اي ، كاري انجام مي دهد ، شكلي و صورتي به آن مي دهد ، و شما قبول داريد كه در اينجا شكل و صورت و ماده در كار نيست . پس " انسان اينها را خلق مي كند " به معناي اينكه واقعيت واقعي به اينها مي دهد اصلا معني ندارد ، و فرضا بخواهد واقعيت بدهد ، اساسا خود " معنويت " واقعيت دارد يا واقعيت ندارد ؟ شما مي گوييد اصلا معنويت واقعيت ندارد .

در اين صورت انسان چطور مي تواند به چيزي كه واقعيت پذير نيست واقعيت بدهد ؟ ! آفرينندگي انسان در اين مسائل همان است كه ما آن را " اعتبار " مي ناميم . اعتبار يعني چه ؟ اعتبار يعني يك امر قراردادي . مثلا شما گروهي هستيد كه در اين مدرسه با يكديگر همكاري داريد ، مي بينيد كه اگر بخواهيد همكاريتان ساماني داشته باشد بايد تشكيلاتي داشته باشيد ، و اگر بخواهيد تشكيلات داشته باشيد بايد در ميان خودتان مثلا يك هيئت مديره ، يك هيئت اجرايي و غيره داشته باشيد و يك نفر را هم به عنوان رياست اين مدرسه انتخاب كنيد . يك نفر را به عنوان رئيس خودتان انتخاب مي كنيد ، مي گوييد آقاي الف رئيس ما . اينجا شما اعطا كرديد رياست را به آقاي الف ، يعني رياستي را كه وجود نداشته داديد به او .

اينجا شما آفريديد و خلق كرديد ، اما اين خلق ، يك امر قراردادي و اعتبار است ، يعني واقعيتي ندارد ، يعني الان آقاي الف در عالم و هم و ذهن و اعتبار و قرارداد شما با يك ساعت پيش خود كه رئيس نبود فرق كرده ، ولي در عالم واقع و نفس الامر همان آدمي است كه بوده . اعطاء رياست يعني يك قرارداد و يك اعتبار و چيزي كه اذهان به حكم يك مصلحت ، آن را پذيرفته و فرض كرده اند ، يعني يك امر مجاز . اعتبار كردن ، منتهاي قدرت آفرينندگي بشر در اين گونه مسائل است . بنابراين " انسان ارزش را مي آفريند " حداكثر ، معنايش اين است كه اموري كه ما آنها را " ارزشها " مي ناميم هيچ واقعيتي ندارند ، بشر براي آنها اعتبار " ارج " مي كند ( ارزش همان ارج است ) ، در واقع ارجي براي بشر ندارد ، ولي بشر ارج را براي آن اعتبار كرده است . باز هم نفي اصالتهاست و مي شود يك امر قراردادي و موهوم .

تازه مسأله مهم اين است كه در امور قراردادي ، انسان در " وسائل " مي تواند قرارداد كند نه در " هدفها " . مثلا مي گوييم ارزش اسكناس يك ارزش اعتباري است ، يعني بر خلاف طلا كه چون به درد انسان مي خورد در شؤون زيادي كار آراست ، هم كمياب است و هم كار آرا چه از نظر زينت بودن و چه از نظرهاي ديگر ، نسبتا به خودي خود براي بشر ارزش دارد [ اسكناس به خودي خود ارزش ندارد ، ] اسكناس را ما به جاي طلا اعتبار مي كنيم براي رسيدن به يك سلسله هدفها ، براي اينكه مبادله آسان باشد آن را اعتبار مي كنيم . پس اسكناس في حد ذاته هيچ ارزشي ندارد ، يعني اين كاغذي كه مثلا به نام هزار تومان به دست ما داده اند با يك كاغذ ديگر به همين اندازه ، از نظر ارزش واقعي هيچ فرقي ندارد ، ولي از نظر ارزش اعتباري و قراردادي فرق كرده است آن هم از آن جهت كه ما آن را وسيله براي هدفهاي ديگري قرار داده ايم .

پس اگر ما اصالتهاي انساني را اموري آفريدني بدانيم ، چون آفريدن به معناي واقعيت دادن در اينجا معني ندارد و آفريدن در اينجا معنايي جز اعتبار كردن ندارد ، بدين معني است كه همه اينها وسائلي است براي هدفهاي ديگري ، زيرا خود اينها نمي توانند هم اعتباري باشند هم هدف . " هم اعتباري باشد هم هدف " مثل اين است كه انسان هدف ندارد ، چيزي را براي خودش اعتبار مي كند كه هدف بشود و بعد همان هدف مي شود ، درست همان كار بت پرستهاي عرب كه مي آمدند بتي را مي ساختند ، بعد هماني را كه خودشان ساخته بودند پرستش مي كردند : / تعبدون ما تنحتون ( 1 ) چيزي را كه خودت ساخته اي همان را پرستش مي كني ؟ ! هدف ، آن چيزي است كه در مرحله بالاتر از توست و تو كوشش مي كني به آن برسي . چيزي را كه تو جعل مي كني و قرارداد مي كني ، آن به دست توست و از تو پايين تر است .

1. صافات / . 95

/ 93