يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك ( 1 ) . اين است كه انسان يك شخص واحد و يك شي ء واحد است كه اين پله ها را طي مي كند .نفس اماره همان نفس لوامه است و نفس لوامه همان نفس مطمئنه است اما اينها در درجات مختلف هستند ، درجاتش هم مربوط به اين است كه در چه درجه اي از توجه و آگاهي و تذكر و صفا و نبودن حجابها و داشتن ايمان و يقين بيشتر و امثال اينها باشند ، و الا همان يكي است .
خلاصه
پس اين نظريه آقاي دوركهيم - كه ضمن اينكه يك نظريه جامعه شناسي است يك نظريه روانشناسي هم مي خواهد باشد - غلط است ، انسان دو شخصيت مستقل و جدا از يكديگر ندارد ، يك " من " است در انسان كه همه كارهاي متضاد را در آن واحد انجام مي دهد . پس اين توجيه كه انسان دو " من " دارد ، يك " من " خودش را فراموش كرده و بعد آنچه را كه از آن " من " صادر مي شود به " غير من " و به " جز من " نسبت داده كه آن " جز من " ماوراء الطبيعه است صحيح نيست ، اصلا دو من در كار نيست كه به اين شكل بخواهد در بيايد . ثانيا اگر چنين باشد بايد هميشه مذهبيها در ميان مردمي1. فجر / 27 و . 28