مكانيسم جدل - فلسفه تاریخ جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه تاریخ - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

" اما بدون سنتز هم مبارزه ابدي مي شد . مزيت سنتز در بر عهده گرفتن " آفهيبن " و فراتر رفتن است ، ضمن حفظ آنچه مورد تاييد تز و آنچه مورد انكار آنتي تز بود . ( به عبارتي روشنتر : آنچه در هر يك از ايندو حقيقي يا به قول هگل واقعي بود . ) چنين است كه مي بينيم حكومت سلطنتي تسليم انقلاب مي شود و سپس حكومت انقلاب با بازمانده هاي حكومت سلطنتي تركيب مي شود و حكومت امپراطوري را پديد مي آورد . ( ناپلئون افكار هگل را به راستي مسحور خود كرده بود . ) ( 1 )

مكانيسم جدل

1. مكانيسم انديشه :

همين جا بايد خيلي توقف كرد . ما قبل از اينكه به بحث ماترياليسم تاريخي برسيم كه اصل بحث ما آن است - الان داريم منطق هگل را مي خوانيم . مولف در ابتدا مي گويد ما بايد دو موضوع اصلي انديشه هگل را به عقد يكديگر در آوريم . آن دو موضوع اصلي ، يكي موضوع سه دوره تحول حيات است كه حيات در سه دوره تحول پيدا مي كند
تولد ، رشد ، تنزل . زندگي بر اين اساس است كه حيات اول تولد پيدا مي كند ، بعد در يك مدتي رشد مي كند ، بعد هم تدريجا تنزل پيدا مي كند ، و اگر مرگ را يك مرحله جداگانه بدانيم قهرا چهار مرحله مي شود .

مثلا انسان را در نظر بگيريم ، اول تولد پيدا مي كند ، يك مدتي رشد مي كند ، بعد يك مدتي رو به انحطاط مي رود ، پايانش هم مرگ است . حالا آن را ذكر نكرده . اين يك چيزي است كه گويا فكر هگل را خيلي به خود مشغول كرده بوده ، سه دوره تحول حيات . مي دانيم كه اين سه دوره از مختصات حيات است . اين خودش يك مساله مهم و جالب توجهي است . در غير حيات اين طور نيست ، يعني بيجانها سه دوره ندارند بلكه دو دوره دارند ، تولد و سپس تنزل . مثلا اگر آبي در عالم تكوين بشود ، همان ساعت اول تولد آب ساعت تنزل آب هم هست ، يعني اين جور نيست كه آب يك مرحله رشدي را بخواهد طي كند . (البته تنزل هم در آن هست ، كه حالا تنزل در آن هست يا نيست ،

1. [ در پاورقي آمده است : هگل كه در سال 1806 پس از نبرد ينا (Iena) با ناپلئون ملاقات كرده بود، نوشت: " مشاهده تجلي روح عالم در يك شخص و مشاهده اينكه فردي كه اينجا در يك نقطه تمركز يافته و بر اسب نشسته، دست خود را بر جهان مي گسترد و بر آن تسلط مي يابد چيز فوق العاده با شكوهي است " ] .

/ 50