2. پركسيس يا فلسفه عمل - فلسفه تاریخ جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه تاریخ - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اجتماعي ، انسان در مقام عمل - كه مي خواهد آن را پياده كند - مي تواند بفهمد كه آيا اين فلسفه براي عمل كردن رسا هست يا رسا نيست ، و الا انسان تا وقتي در مقام عمل بر نيايد خيال مي كند رساست . تا اين حد ، حرفش حرف نسبتا درستي است ولي حرف تازه اي نيست . همان حرف ديگران است در مورد جامعه . ولي اينها مي خواهند مساله را توسعه بدهند . مي گويند " با تغيير جهان " . ما جهان را كه نمي توانيم تغيير بدهيم ، جامعه خودمان را تغيير مي دهيم . جهان را هم اگر تغيير مي دهيم يعني همين طبيعت محدود اطراف خودمان . فلسفه كه اين نيست كه مثلا بشر سروكاري دارد با اين زمين و اين آب و اين هوا و اين نور . حال فرض كنيد با طبيعت در حال مبارزه است ، اينها را تغيير مي دهد . در جامعه هم خودش هميشه در حال مبارزه است و در صدد تغييردادن و دگرگون كردن جامعه است .

حداكثر تجربياتي است در حد جامعه ، تجربياتي است در حد اين طبيعت محدود . تغيير جهان يك حرف مسخره است كه آدم بگويد من جهان را دارم تغيير مي دهم . چه چيز جهان را داري تغيير مي دهي ؟ ! اگر ما همه انسان را و همين زمين خود را ، نه تنها زمين خود را ، و همه منظومه شمسي را [ تغيير دهيم ] ، تازه ما نسبت به زمين چقدر هستيم و زمين ما در مجموع منظومه شمسي خودش چقدر است ! اگر ما تمام زمين و منظومه شمسي را نسبت به كهكشاني كه اين منظومه شمسي جز آن است حساب كنيم اصلا قابل حساب كردن نيست ، مثل اين است كه يك ريگي را در كوير به حساب آورده باشيم ، بعد در آن ريگ يك تغييراتي ايجاد كنيم بگوييم ما داريم كوير را تغيير مي دهيم . و تازه آن يك كهكشان آن است ، كهكشان ما در مقابل كهكشانهاي ديگري كه در عالم هست به حساب نمي آيد ، در صورتي كه بشر - از جمله خود اينها - وقتي مي خواهد جهان را تفسير كند مي خواهد كل جهان و كل هستي را در تمام ابعادش تفسير كند . اصلا اين حرف مفت است كه انسان بگويد ما جهان را تغيير مي دهيم ، آن وقت با تغييرش داريم تفسير مي كنيم . به هر حال ، اين جمله هم كه گفته اند همين است ، يعني باز يك مساله تقدم كار بر انديشه به معني اين است كه تكامل انديشه را از راه تكامل كار بايد به وجود آورد . عبارت را مي خواستيم بخوانيم ولي نمي رسيم . بحث خيلي خوبي است .

2. پركسيس يا فلسفه عمل

در فصل سوم راجع به فلسفه پركسيس بحث مي كرديم . فلسفه پركسيس را فلسفه عمل معني كرده اند و اين طور كه مي گويند [ پركسيس ] لغتي است كه مثل اكثر يا همه لغات فلسفي ريشه يوناني دارد و در لغت يوناني " پركسيس " به عملي مي گويند كه خود عمل هدف باشد نه عملي كه وسيله و مولد يك امر ديگر باشد . اينها مي گويند كه ماركسيسم فلسفه عمل است ، به چه معنا يا در واقع به چه معاني ؟ گفتيم در واقع اين فلسفه تمايزش با فلسفه هاي ديگر - لااقل به ادعاي خودش - اين است كه براي عمل نسبت به انديشه تقدم قائل است ، درواقع مي خواهد بگويد من فلسفه عملم نه انديشه ، كه البته " نه انديشه " به معناي اينكه براي انديشه رتبه دوم قائل است و رتبه اول را براي عمل قائل است.

به قول اين كتاب اصلا ماركسيسم غير از اينكه فلسفه پركسيس است خودش هم يك پركسيس است يعني يك عكس العملي است در مقابل يك وضع موجودي كه در آن زمان بوده است و به قول اينها در مقابل فلسفه هاي روحاني و پنداره گرا (مقصودش ايده آليسم است) ، خودش يك عكس العملي است در مقابل آن فلسفه ها . ولي اينجا كه ما مي گوييم فلسفه ماركس فلسفه پركسيس [ است ] مقصود اين نيست كه خودش به عنوان يك عكس العمل در مقابل يك وضعي به وجود آمده ، كه اين شامل خيلي فلسفه هاي ديگر هم ممكن است بشود . مقصود اين است كه فلسفه اي است براي عمل ، يعني دانش عمل است . به نظر من اين كتاب اينجا قضايا را خيلي به اجمال گذرانده - و نمي دانم به مترجم مربوط است يا به اصل - ولي ما حالا قسمتهاي مختلفي كه از دقايق و رقايق اين جمله ها استنباط مي شود ، همه را بيان مي كنيم .

معني اول براي اينكه ماركسيسم فلسفه عمل است

[ فلسفه ماركس ] يكي به اين معنا فلسفه عمل است كه فلسفه اي است كه براي عمل تنظيم و تدوين شده ، فلسفه عملي است و مقصود از اين عمل همان عمل انقلابي و عمل مبارزه است . اين فلسفه دانش مبارزه و دانش عمل است .

از نظر ماركسيستها انسان با داشتن اين دانش مي تواند عمل مبارزه را انجام بدهد ، همين طور كه اكثر علوم فني علوم عملي هستند . مثلا علم مكانيك علم عمل است ، راه و ساختمان علم عمل است ، يعني كسي كه رشته راه و ساختمان را مي خواند براي اين است كه راه عمل را به دست بياورد ، يعني با داشتن اين دانش مي تواند آن عمل خاص راهسازي و ساختمان سازي را انجام بدهد [ و بدون آن نمي تواند ، ] ( 1 ) به اين معنا كه آنچه انجام مي دهد در حد بسيطترين شكلهاست ، مثل آن كاري كه يك انسان اوليه مي كند ، مي تواند ساختماني بسازد در حد يك آغل مرغ ، بي حساب و بي نظم و بي قاعده . ولي كسي كه اين علم و اين فن را خوانده است تمام قوانين و قواعد و ضوابط آن را مي داند و خوب عمل مي كند . عمل اجتماعي از نظر اينها در مبارزه خلاصه مي شود ، چون در جامعه هميشه ميان تزها و آنتي تزها مبارزه است و حالت تز بودن همان حالت انحطاطي و محافظه كارانه است و آنتي تز بودن حالت مبارزه و انقلابي است ، و هميشه تز بودن همان است كه تقبيح مي شود ، چون ضد تكامل است ، و آنتي تز بودن همان است كه به سوي تكامل مي كشاند . اينها اين دانش يعني ماركسيسم را دانش عمل مي خوانند به معناي اينكه دانش اين گونه عمل است ، دانش عمل اجتماعي است ، همين طور كه خيلي از دانشهاي ديگر دانشهاي عملي هستند با همان مثالي كه عرض كردم ، و لهذا مي بينيد اين كساني كه گرايش به ماركسيسم دارند مي گويند انسان فقط با دانستن اصول ماركسيسم مي تواند وارد

1. [ چند ثانيه اي نوار افتادگي دارد . ] !

/ 50