تهجد و شب زنده داری امام خمینی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تهجد و شب زنده داری امام خمینی (ره) - نسخه متنی

غلامعلی رجایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تهجد و شب زنده داري

منابع مقاله:

برداشتهايي از سيره امام خميني، ج 3، رجايي، غلامعلي ؛

صفحه: 1

از جواني جديت در نماز شب داشتند

در ايامي که من با امام بودم و توفيق خدمتگزاري ايشان را داشتم نماز شب را ترک نکردند . آقاياني که قبل از آن با ايشان بودند، حتي هم دوره ها و هم حجره ايهاي ايشان نقل مي کردند که امام از اوان جواني که مشغول تحصيل بودند در نماز شب جديت داشتند. (1)

حاج آقا روح الله اهل تهجدند


تهجد و عبادت امام در بين همه اهل علم، چه فضلاي حوزه و چه طلبه هاي تازه وارد معروف بود. يعني همه مي گفتند: حاج آقا روح الله خميني اهل تهجد هستند. (2)

از پانزده سالگي نماز شب مي خواندند


خويشاوندان امام که از پانزده سالگي با ايشان بودند، مي گفتند: «از پانزده سالگي ايشان که ما در خمين بوديم، آقا يک چراغ موشي کوچک مي گرفتند و مي رفتند به يک قسمت ديگر که هيچ کس بيدار نشود و نماز شب مي خواندند.» خانم مي گويند: «تا حالا نشده که من از نماز شب ايشان بيدار شوم.» چون چراغ را مطلقا روشن نمي کردند. نه چراغ اتاق را روشن مي کردند، نه چراغ راهرو را و نه حتي چراغ دستشويي را. براي اينکه کسي بيدار نشود، هنگام وضوي نماز شب، يک ابر زير شير مي گذاشتند که آب چکه نکند و صداي آن کسي را بيدار نکند. (3)

خوب که نگاه کردم ديدم امام است


امام قبل از پانزده خرداد 42 بعضي شبها از منزل خارج و در باغي که در نزديکي منزلشان بود به نماز شب مشغول مي شدند. يک شب نزديک اذان صبح که از آن محل رد مي شدم، شنيدم يک نفر گريه و ناله مي کند. رفتم تا به کنار ديوار منزل رسيدم. ديدم آقايي سر به سجده گذاشته و با خداي خود راز و نياز مي کند و در همان حال، اشک پهناي صورتش را پوشانده است. خجالت کشيدم که جلوتر بروم. آمدم کنار باغ ايستادم تا هنگام رفتن آن آقا او را ببينم و بفهمم کيست. وقتي بالاخره نماز او تمام شد و از جا برخاست و رفت، خوب که نگاه کردم ديدم امام است. (4)

يخ حوض را مي شکست


يک سال در قم خيلي برف آمده بود، قريب پنج ـ شش ذرع، که سيل آمد و نصف قم را برداشت . در همان موقع و در همان وضعيت، ايشان در نصف شب، از مدرسه دارالشفا مي آمدند مدرسه فيضيه و به هر زحمتي بود يخ حوض را مي شکستند و وضو مي گرفتند و مي رفتند زير مدرس مدرسه در تاريکي و مشغول تهجدشان مي شدند. حالا چه حالي داشتند نمي توانم بازگو کنم. با حالت خوشي تا اول اذان مشغول تهجدشان مي شدند و اول اذان مي آمدند مسجد بالاسر و پشت سر آقاي حاج ميرزا جواد ملکي به نماز مي ايستادند و بعد بر مي گشتند و مشغول مباحثاتشان مي شدند .

مي توانم بگويم که ايشان در بين همنوعانشان در امر عبادت و تهجد، اگر بي نظير نبودند يقينا کم نظير بودند. (5)

به نماز شب مقيد بودند


از يک دوست قديمي شنيدم که مي گفت امام دو خصلت داشتند که در بين تمام دوستانشان ممتاز بودند: در مجالس غيبت شرکت نمي کردند بلکه از غيبت کردن هم شديدا جلوگيري مي کردند. هميشه به خواندن نماز شب مقيد بودند. (6)

نديدم ترک بشود


مرحوم شيخ نصر الله خلخالي مي گفت: «من طي چهل سال دوستي با امام، شبهاي زيادي را تا صبح با ايشان بودم. هيچگاه نديدم نماز شب ايشان ترک بشود. امام هميشه قبل از اذان صبح بيدار بودند و در حال عبادت و مناجات به سر مي بردند.» (7)

گريه هاي نيمه شب امام هرگز قطع نشد


امام در هر کار و هر حالي به ياد خدا بودند. ذکر و دعا و مناجات و گريه هاي نيمه شبشان هرگز قطع نشد. از لحظه هاي آخر عمرشان اگر چه فيلمبرداري شده است ولي هنوز بخشي از آن را نشان نداده اند. چنانچه اين فيلمها به طور کامل نشان داده شوند مي بينيد چگونه ريش مبارکشان را به دست گرفته اند و زارزار گريه مي کنند. (8)

صداي گريه حاج آقاست


قبل از سال 41 يکي از علماي تهران نقل مي کرد شبي مهمان مرحوم حاج آقا مصطفي بودم مقدار زيادي از شب را با ايشان نشستيم و بحث و صحبت علمي کرديم. تازه خوابيده بوديم يک وقت از صداي گريه و ناله اي هراسان بيدار شدم و حاج آقا مصطفي را بيدار کردم و گفتم مثل اينکه در همسايگي شما کسي مرده و برايش گريه مي کنند. آقا مصطفي گوش کرده و گفت صداي گريه حاج آقايم است (ايشان امام را حاج آقا مي گفت) که مشغول نماز شب و گريه و ناله به درگاه خداست. (9)

در اوج بيماري نماز شب خواندند


قبل از اينکه به نجف مشرف بشوم فردي را در قم ديدم که به نجف رفته بود و امام را ملاقات کرده و نقل مي کرد که ما وقتي به نجف رسيديم به منزل امام زيادتر تردد مي کرديم. برنامه هميشگي امام اين بود که دو و نيم ساعت پس از مغرب به بيروني منزل مي آمدند تا کساني که مي خواستند ايشان را زيارت کنند يا کاري داشتند خدمتشان برسند و بعد به حرم مشرف مي شدند که درست سه ساعت پس از مغرب بود، اين امر هميشگي بود مگر اينکه حادثه اي پيش مي آمد. يک شب امام بر اثر کسالت نتوانستند به حرم مشرف شوند حالشان خوب نبود و تب زيادي داشتند. هر چه گشتند نتوانستند دکتري را پيدا کنند. تا ساعت دو نيمه شب دکتري پيدا شد و از او خواهش کردند که بيايد امام را معاينه کند. در اين ساعت وارد منزل امام که شديم حدس مي زديم به دليل کسالت در بستر خوابيده باشند ولي وقتي در زديم و وارد اطاق شديم مشاهده کرديم که امام با آن تبي که داشتند روي سجاده نشسته اند و نماز شب مي خوانند . صبر کرديم تا نماز ايشان تمام شد و دکتر ايشان را معاينه کرد. پس از معاينه معلوم شد ميزان حرارت امام در آن تبي که داشتند 42 درجه بود. ميزاني که معمولا انسانهاي قوي و جوان حتي قادر نيستند روي پاي خود بايستند و نماز واجب خود را بخوانند تا چه رسد به اينکه بخواهند نماز مستحبي بخوانند ولي امام در اثر عشق به خدا و آن حالت تعبدي که داشتند برنامه عبادت خود را ترک نمي کردند. (10)

نماز شب در کودتا

در يکي از نيمه شبها خبر آوردند که قرار است کودتايي رخ دهد. حاج احمد آقا شتابان خدمت امام رسيد که خبر را به امام بدهد. امام به اداي نماز مشغول بودند ـ کاري که هميشه در اين ساعت انجام مي دادند ـ او مدتي طولاني به انتظار ايستاد اما امام غرق در راز و نياز با خداوند بودند. وقتي حاج احمد آقا موضوع را به اطلاع امام رساند، ايشان با همان متانت و آرامشي که همواره داشتند اشاره کرده و آرام فرمودند: «مسأله اي نيست؛ شما برويد و خيالتان آسوده باشد...» و بعد به نماز شب و راز و نيازشان ادامه دادند. (11)

ديدني است نه گفتني


امام هر شب ساعت يازده و نيم الي دوازده مي خوابند و يک ساعت و نيم قبل از طلوع فجر يعني اذان صبح بيدار مي شوند. ساعت کوچکي دارند که با زنگ آن از خواب بيدار مي شوند، و نماز صبح امام داستاني است ديدني، نه گفتني. گريه مي کنند و با خدا راز و نياز مي کنند . مادرم مي گويند: از 28 سالگي امام شاهد بوده اند نماز شب امام ترک نشده است ـ يعني از ابتداي ازدواجشان ـ هم حجره ايهاي امام هم، امام را از اول طلبگي اينگونه تعريف مي کنند . (12)

از چراغ قوه کوچک استفاده مي کردند


نيمه شب که امام براي نماز شب برمي خاستند لامپ را روشن نمي کردند بلکه از يک چراغ قوه بسيار کوچک که تنها جلوي پايشان را روشن مي کرد استفاده مي کردند. امام به آرامي راه مي رفتند تا ديگران بيدار نشوند. (13)

خيلي دوستش دارم


امام افراد مؤمن را خيلي دوست دارند. کاري ندارند بچه شان است يا غريبه است. در دوراني که امام از قيطريه به قم آمدند مرد جواني به نام مشهدي علي که بيست و چند ساله بود در منزل امام کار مي کرد و چاي مي داد. من خيلي زياد مي ديدم که آقا مي گويند که من خيلي مشهدي علي را دوست دارم خيلي هم مراقبش هستم. حتي بعضي چيزها را از ايشان براي ما نقل مي کردند، از جمله روزي امام آمدند و به من گفتند مي دانيد مشهدي علي به من چه گفت؟ گفتم نه، چي گفته؟ آقا فرمودند: امروز من صداش کردم گفتم مشهدي علي چرا اينقدر بد چاي مي دهي؟ تو به بعضيها که مي آيند چاي نمي دهي. مرتب به همه چاي داده نمي شود و نامرتب است. به من گفت آقا تا شما نيامده ايد چاي را خوب و مرتب مي دهم شما که مي آييد خر تو خر مي شود! ! من ديگه نمي توانم، از دستم در ميره! يعني ايشان با خنده اين قضيه را از قول مشهدي علي نقل مي کردند و بعد مي گفتند من مشهدي علي را خيلي دوست دارم. يک روز از ايشان پرسيدم افراد زيادي اينجا هستند، چطور شما اينجور علاقه به مشهدي علي نشان مي دهيد؟ گفتند من شبها که بيدار مي شوم او مشغول نماز شب و استغاثه است و راز و نياز و مناجات با خدا مي کند و گريه مي کند براي اين من خيلي دوستش دارم. (14)

دستمال کفاف اشکشان را نمي داد


رمضان سال قبل از رحلت امام را خوب به ياد دارم. بعضي وقتها هر بار که به دليلي نزد ايشان مي رفتم و سعادت پيدا مي کردم با ايشان نماز بخوانم، وارد اتاقشان که مي شدم مي ديدم قيافه ايشان کاملا برافروخته است و چنان اشک مي ريختند که ديگر دستمال کفاف اشکشان را نمي داد و کنار دستشان حوله مي گذاشتند. امام شبها چنين حالتي داشتند و اين واقعا معاشقه ايشان با خدا بود. (15)

.1 آيت الله غلامرضا رضواني ـ پا به پاي آفتاب ـ ج 3 ص .30

.2 حجة الاسلام و المسلمين احمد صابري همداني ـ پيشين ـ ص .271

.3 نعيمه اشراقي ـ سروش ـ ش .476

.4 حجة الاسلام و المسلمين حسن ثقفي ـ پا به پاي آفتاب ـ ج 1 ـ ص .142

.5 آيت الله خوانساري ـ حوزه ـ ش .32

.6 حجة الاسلام و المسلمين توسلي ـ پاسدار اسلام ـ ش .13

.7 آيت الله خاتم يزدي ـ ويژه نامه روزنامه سلام ـ 12/3/ .72

.8 حجة الاسلام و المسلمين محمد رضا توسلي.

.9 آيت الله بني فضل ـ ويژه نامه روزنامه جمهوري اسلامي ـ خرداد .70

.10 حجة الاسلام و المسلمين سيد علي اکبر محتشمي.

.11 حجة الاسلام و المسلمين آشتياني ـ پاسدار اسلام ـ ش .92

.12 حجة الاسلام و المسلمين سيد احمد خميني.

.13 دکتر محمود بروجردي ـ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني ـ ج .3

.14 زهرا مصطفوي.

.15 فاطمه طباطبايي.

/ 1