طعام: - قاموس قرآن جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قاموس قرآن - جلد 4

سیدعلی اکبر قرشی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از تحريم باشد، آنوقت طعم در نوشيدن بكار رفته است. طبرسى در تفسير آن فرموده: اين كلمه باكل و شرب هر دو صالح است. ظاهرا «طَعِمُوا» را بمعنى چشيدن گرفته چنانكه اختيار الميزان نيز همان است ولى در تفسير اهل بيت عليهم السلام بطعام حلال معنى شده است.

در مفردات و نهايه نقل شده كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله درباره آب زمزم فرموده‏اند: «انّها طعام طعم و شفاء سقم» آن طعام خوردنى و شفاى مرض است. ابن اثير گويد: يعنى آبش شخص را سير ميكند.

طعام:

مصدر است بمعنى طعام خوردن چنانكه در «طعم» گذشت و نيز بمعنى خوردنى است «وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى‏ لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ» بقره: 61. در قرآن مجيد ظاهرا طعام بمعناى مصدرى نيامده مگر در آيه «فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى‏ طَعاماً ...» كهف:

19. كه ميشود گفت بمعناى مصدر است.

در آيات «وَ لا يَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْكِينِ» حاقّه: 34، ماعون: 3.

بنظر مجمع البيان مضاف مقدر است يعنى: «لا يحض على اطعام طعام المسكين» كشّاف بجاى اطعام «بذل» مقدّر كرده است. و در سوره حاقّه ذيل آيه فوق گفته: در اين آيه دو دليل قوى است بر بزرگى گناه حرمان مسكين. يكى اينكه: عطف است بر كفر در آيه سابق. ديگرى ذكر حضّ است نه فعل آن تا شخص بداند. اگر ترك تشويق ديگران بطعام مسكين اينقدر بزرگ باشد ترك اطعام او از آن بزرگتر است.

نگارنده فكر ميكردم كه طعام بمعنى اطعام باشد ولى در لغت و تفاسير پيدا نشد. ناگفته نماند گفته‏اند: لفظ طعام در گندم غلبه دارد گرچه بهر خوردنى نيز شامل است چنانكه در مفردات، و صحاح و اقرب تصريح شده و در هر سه كتاب اين حديث از ابى سعيد نقل شده: «انّ النّبىّ صلّى الله عليه وآله امر بصدقة الفطر صاعا من طعام او صاعا من

/ 356