توكل(1)
آفرين زارع از آنجا كه لازمه توحيد، توكل است،خداوند در قرآن مىفرمايد: «و على الله فتوكلوا ان كنتم مؤمنين» (1) بنابراين، گفتن ظاهرى «لا اله الا الله» كافىنيست و دلالتبر ايمان آوردن نمىكند; بلكهمؤمنين واقعى، بايد متوكلان واقعى نيزباشند. از هيچ كس و هيچ چيز نترسند جز ازخدا و به احدى اميد نداشته باشند جز بهخداى متعال، اين است معناى حقيقى توكل: « الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوالكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنا الله ونعم الوكيل » (2) اما ممكناستسؤالى مطرح شود و آناينكه: چرا بايد بر خدا توكل كرد؟ پاسخ اينسؤال را مىتوان با توجه به توحيد افعالىداد. به عنوان مثال وقتى جرعهاى آبمىنوشيم، در پى اين هستيم كه چه كسى اينمايه حيات را آفريده است؟ همين طور وقتىلباسى مىپوشيم، از خود مىپرسيم: چهكسى پشم را ايجاد كرد تا بشر با استفاده ازآن، پوشاك تهيه نمايد؟ حتى وقتى در شرايطبسيار سخت و طاقت فرسايى زندگىمىكنيم، مثلا به بيمارى صعبالعلاجى مبتلاشدهايمو ناگهان شفا مىيابيمدر جستجوىشفادهنده هستيم. كيست كه در تمام اين زمينهها قدرتيارى بندگان را دارد؟ هيچ كس جز ربالعالمين. حقا كه :«لا اله الا الله» و حقا كه: «ولاحول و لاقوة الا بالله العلى العظيم » و براستىكه: «الا الى الله تصير الامور» (3) و «ما بكم مننعمة فمن الله» (4) بنا براين، توكل عقلا واجباست. لذا در قرآن مىخوانيم: «فاتخذهوكيلا» (5) و پاداش اين توكل هم اين است كه:«من يتوكلعلى الله فهو حسبه و يرزقه منحيث لايحتسب» (6) اين نوع توكل، منافاتى با تحصيل اسبابندارد و درست نيست كه متوكل، بنشيند وبدون هيچ تلاش و كوششى از خدا،طلب روزى كند به اين بهانه كه به خداتوكل كرده است. رسول الله«صلى الله عليه وآله» به يكى ازاصحابشان فرمود: ابتدا زانوى شتر راببند، سپس بر خدا توكل كن. : نبايد بهاميد توكل بر خدا شترت را در بيابانرها كنى! به همين دليل آيهاى در قرآنمىفرمايد: «وان ليس للانسان الاما سعى» (7) توكل از ديدگاه عرفان
تعريف توكل :
قال الله تعالى: «فتوكلوا ان كنتممؤمنين» (8)
تكيه بر تقوا و دانش در طريقت كافريست
راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش
راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش
راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش
درجات توكل :
توكل، بر سه درجه است و هر سهدرجه، اختصاص به عامه دارد. (15) در درجه اول، توكل عامه، توام باطلب و توسل است و مقصود از اينتوكل، بهره رساندن به خلق و ازوساوس نفس، در امان ماندن است: «و هو على ثلاث درجات. كلها تسيرمسير العامة: الدرجة الاولى، التوكل مع الطلب ومعاطاة السبب على نية شغل النفس و نفعالخلق و ترك الدعوى.» پس در اين حال، متوكل به منظوروصول به مقصود، توكل مىكند و بهسبب هم متوسل مىشود و مىگويد: «ابى الله ان يجرى الاشياء الا بالاسباب.» نكات قابل توجه در اين درجهعبارت است از : 1- متوكل با توسل به توكلشمىخواهد به امر خلاف، مبادرتنكند و فراغت را براى خويش، چونسم مىپندارد; زيرا معتقد است كه درفراغت، نفس، او را به باطل مشغولخواهد ساخت. 2- متوكل با دورى از فراغت، بهاسبابى چون برپايى نماز، پرداختزكات، به جا آوردن صله رحم و ...،خود را از دعوى و ادعا، برحذرمىدارد. طبق فرمايش امام صادق«عليه السلام»: اوجب الله لعباده ان يطلبوا منهمقاصدهم بالاسباب التى سببها لذلك وامرها بذلك. در درجه دوم، توكل، باچشمپوشى از سبب همراه است وبراى اينكه بطور صحيح انجام شود،متوكل بسيار سعى مىكند تا نفس، درامور دخالت نكند: (16) «الدرجه الثانية، التوكل مع اسقاطالطلب و غض العين عن السبب اجتهادافى تصحيح التوكل و قمع تشرف النفس وتفرغا الى حفظ الواجبات.» درجه سوم توكل، باشناسايى علتتوكل، همراه است; طورى كهشناسايى، متوكل را به خلاصى ازعلت توكل برساند واين درجه، حاصلنمىشود مگر زمانى كه متوكلان يقينبدانند حضرتشان با عزت و قدرت، براشياء تسلط دارد و شريكى ندارد تا درامور از او استمداد كند: «و الدرجة الثالثة، التوكل مع معرفةعلل التوكل النازعة الى الخلاص من علةالتوكل و هو ا ن تعلم ان ملكة الحق تعالىللاشياء، ملكة عزة لا يشاركه فيهامشارك فى كل شركته اليه. فان منضرورة العبودية، ان يعلم العبد ان الحقهو مالك الاشياء كلها وحده.» اينجا مقامى است كه از عبدواصل، همه چيز سلب شده است.عبد واصل، در دل طلبى ندارد تا آنطلب او را به مقام توكل بكشاند. اينعده افرادى هستند كه به علت توكل،آشنا شده و در مقام طرد آن برآمدهاند.در اين مقام، حافظ مىگويد:
خدا چو صورت ابروى دلگشاى تو بست
مرا و سرو چمن را به خاك راه نشاند
مرا به بند تو دوران چرخ راضى كرد
چو نافه بر دل مسكين من گره مفكن
تو خود حيات دگر بودى اى نسيم وصال
زدست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
به خنده گفتحافظ، برو كه پاى توبست
گشاد كار من اندر كرشمههاى تو بست
زمانه تا قصب زركش قباى تو بست
ولى چه سودكه سر رشته درفضاى توبست
كه عهد با سر زلف گره گشاى تو بست
خطانگر كه دل، اميد در وفاى تو بست
به خنده گفتحافظ، برو كه پاى توبست
به خنده گفتحافظ، برو كه پاى توبست
خصوصيات متوكل (17)
متوكل حقيقى، كسى است كه باطى كردن درجات سهگانه توكل، بهمقامى رسيده كه: از غير خدا نمىترسد: «الذين قال لهم الناس قد جمعوا لكمفاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنا اللهو نعم الوكيل» (18) از غير خدا، نا اميد مىشود; (19) زيراخداوند در حديث قدسى فرمودهاست: و عزتى و جلالى لا قطعن امل كلمؤمل غيرى ; به عزت و جلال خودمسوگند كه مىبرم اميد كسى را كه بهغير من اميد انداخت.» حريص نيست; زيرا مىداند كههيچ كس تا روزيش تمام نشودنمىميرد.پس حرصزدن،بىمعناست. امر وكيل را اطاعت مىكند; (20) چونمىداند كه در قبال مخالفتبا او،خودش ضرر خواهد نمود. از بود و نبود اسباب، متاثرنمىشود. (21) حافظ مىگويد:
رضا بداده و زجبين گرهبگشاى
كه بر من و تو در اختيار نگشاده است
كه بر من و تو در اختيار نگشاده است
كه بر من و تو در اختيار نگشاده است
تفاوت توكل با تفويض (22)
خداوند متعال مىفرمايند: «افوضامرى الى الله ان الله بصير بالعباد.»
كار خود گر به خدا باز گذارى حافظ
اى بسا عيش كه با بختخدا داده كنى
اى بسا عيش كه با بختخدا داده كنى
اى بسا عيش كه با بختخدا داده كنى
در دايره قسمت، ما نقطه پرگاريم
لطف آنچه تو انديشى،حكمآنچه توفرمايى
لطف آنچه تو انديشى،حكمآنچه توفرمايى
لطف آنچه تو انديشى،حكمآنچه توفرمايى
تفاوت توكل با ثقه (26)
بارى تعالى در قرآن كريممىفرمايد: «فاذا خفت عليه فالقيه فىاليم» (27)
به جان دوست كه غم، پرده شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف كار ساز كنيد
گر اعتماد بر الطاف كار ساز كنيد
گر اعتماد بر الطاف كار ساز كنيد
تفاوت توكل با رضا (28)
خداوند متعال مىفرمايد: «ارجعىالى ربك راضية مرضية» (29)
من و مقام رضا بعد از اين و شكر رقيب
كه دل به درد تو خو كرد و ترك درمان گفت
كه دل به درد تو خو كرد و ترك درمان گفت
كه دل به درد تو خو كرد و ترك درمان گفت
يكى درد و يكى درمان پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
يكى وصل و يكى هجران پسندد
پسندم آنچه را جانان پسندد
پسندم آنچه را جانان پسندد
فراق و وصل چه باشد رضاى دوست
طلبد كه حيف باشد از غيراو تمنايى
طلبد كه حيف باشد از غيراو تمنايى
طلبد كه حيف باشد از غيراو تمنايى
1) مائده ، آيه 23 2) آل عمران، آيه 173 3) شورى ، آيه 53 4) نحل ، آيه 53 5) مزمل ، آيه 9 6) طلاق، آيه 3 7) نجم، آيه 39 8) مائده ، آيه 23 9) ر.ك به: انصارى - خواجه عبدالله: منازلالسائرين، ج 2، ص 12 10) ر.ك به: همان منبع ، ص 13 11) آل عمران، آيه 159 12) مؤمن، آيه 60 13) ابراهيم، آيه 7 14) طلاق ، آيه 3 15) ر.ك.به : انصارى - خواجه عبدالله : همانمنبع، ص 15-16 16) همان منبع، ص 18 17) ر.ك.به: دستغيب شيرازى آيتالله سيدعبدالحسين: استعاذه ، ص 175 18) آل عمران / 173 19) همان منبع ، ص 157 20) همان منبع ، ص 16 21) همان منبع، ص 16 22) انصارى - خواجه عبدالله: همان منبع، ج2، ص 19-20 ;امام خمينى«رحمه الله»: چهلحديث، ص 190 23) خداوندا! خودم را تسليم تو كردم و به توپناه آوردم و كارم را به تو واگذار نمودم. 24) قبل از اين قسمت دعا، آمده است: «اللهماسلمت وجهى اليك.» 25) آل عمران، آيه 173 26) انصارى - خواجه عبدالله: همان منبع،ج2، ص 23; امام خمينى«رحمه الله»: همان منبع ،ص 190-191 27) چون مادر حضرت موسى «عليه السلام»، بهوعده الهى اطمينان داشت، اين آيه نازل شد.(قصص، آيه 7) 28) امام خمينى«رحمه الله»: همان منبع، ص189 29) به سوى پروردگارت در حالىكه راضى وخشنود هستى بازگرد.( فجر، آيه 28) مشكوه النور-شماره4 بازگشت