جادوي رنگ - 3
نويسنده : مهدي غروي دكتر در تاريخ ناشر : فرهنگ و مردم / دوره5-ش144-152( شهريور 1346 ) تاريخ :
يازده سال بعددر1580سروكله نقاش ديگري كه وي نيزغيرمستقيم شاگردي ازشاگردان بهزادبود در هند پيدا ميشود واين فرخبيك است كه اصلاترك كالماك ميباشد. فرخبيك هم ازسبك آسياي مركزي متأثربود و هم از سبك چيني امادرين ميان خودسبكي مستقل ومطلوب داشت ومقارن ورودوي بدرباراكبرنقاش ديگري از ايران رسيد بنام آقارضا كه دردستگاه جهانگير پذيرفته شد، جهانگير درتوزوك هنگامي كه ميخواهد از ابئالحسن ملقب به نادرالزمان تجليل كندمي نويسد كه پدر وي آقارضا هنگام ولايت عهدي من از هرات رسيد(28)، وي از شاگردان ميرسيدعلي بود و در نقاشي سبكي خاص داشت،آقارضا را برخي ازهنرشناسان با عليرضاي عباسي تخليط ميكنند كه البته درست نيست همچنانكه اين آقارضا نميتواندرضاعباسي هنرمندعهد شاهعباس باشد زيرا وي هنگام وليعهدي جهانگير به هند آمد و حتي در آن عصر نيز مرد جواني نبود زيرا خود پسرش ابوالحسن را تعليم ميداد و پسدش از خود وي بهتر شد و برتبه بهترين نقاش بابريان درعصر جهانگير رسيد و بر خلاف پدر توانست از زير بار سبك بخارا كه آقارضا تا پايان عمر بدان پايبند بود شانه خالي كند و رهائي يابد.رامبرائد نقاش معروف اروپائي سعي ميكرد كه از روي كارهاي شرقي كپيه كند، اين نمونه از اين قبيل كار است، در طرف راست خان خانان است و در طرف چپ مردي ايستاده كه بازي در دست دارد، اصل كار در كتابخانه پيرمنت مرگان نيويورك است. تاريخ اجرا 56ر1654 مجلس ضيافت همايون در باغ دلگشاي كابل، اين تنها اثر مستقل ميرسيدعلي پايهگزار نقاشي ايراني هند است (شماره 19 متن و زيرنويس آن در اين باره)، شايد مير سيدعلي درهمان نخستين روزهاي اقامت در دربار همايون اين نقاشي را كشيده است، اين اثر را مرحوم اردشير فروخته و امروز ما نميدانيم كه به چه كسي تعلق دارد در مكتب هنري امبر كه چيزي شبيه به گالري هنرهاي ملي در انگلستان بوده است،علاوه بر همه عوامل مورد بحث عامل كتابخانه هماثرات فراوان داشته است، بابريان به كتابوكتابخانهعلاقمندي بسيارداشتند و بابر در توزوك بابري بارهاازكتاب سخن بميانآورده است. درحقيقت باانقراض سلسله سلطنتي شاهرخ ياگوركانيانايران وسقوط تيموريان سمرقندآثارمكتوب اين شهرها بسوي هندسرازيرشد، زيرا پادشاهان واميرزادگان بابري باين كتابهاي مصور و نقاشيها عشق ميورزيدند و حتي براي تهيه آن به صرف هزينههاي بسيار تن درميدادند،ازسوي غرب ،ازبغدادواستامبول نيز كتابهاي مصوربسيار بههند رسيد كه در آن نمونههائي از كار نقاشان روم شرقي يافت ميشد. نمونههاي بسيار از آثار نقاشان مغولي وچين هم باتصاويري از جنگهاوضيافتهاي سلسه يوآن وارد هند شدواز همه مهمتر مدقعها و كتابهاي مصوري بودكه در قلمرو صفويه تهيه شده بود و پادشاهان و اميران بابري هند آنها را به بهاي خوب ميخريدند، آثار بهزاددرآن عصر به سه تا چهارهزار روپيه خريد و فروخت ميشد(29) و كار برخي از هنرمندان مانند سلطان محمد، آقاميرك و مظفرعلي بهزاد نيز پا بپاي كار استاد در هند خواهان داشت. كتابخانه اكبردر نوع خود بينظير بود و بنا بهدستور وي قرار شده بود كه از آثار هنري ايران علاوه بر استفاده تعليمي كپيهبرداري هم بشود. اكبر از 981تا997 در فتحپور سيكري بود و اين 17 سال درخشانترين عصر هنري هند بابري است پس ازآن اكبردرحدود بيستسال درلاهور بسر برد و شهري را كه با آنهمه كار و كوشش و اميد و آرزو ساخته بودمتروك ساخت، درلاهور نيز هنرمندان بدور وي جمع شدند و براي تزئين قصر وي كوششهائي بعمل آمد و نكته جالب توجه اينست كه با كوچ اكبربه لاهورنفوذ سبك صفوي در آثار هنري عهد اكبر كه روز بروز ضعيفتر ميشد شدت وقوت بيشتر يافت و درينجاست كه نفوذ نقاشي فرنگي نيز كمكم در كار مكتب بابري اثر گذاري ميكند اكبر فقط يك باردرسال(1010)به فتحپور آمد اما دوباره به لاهور بازگشت و تا سال (1014) كه سال وفات وي است در آن شهر بماند. ابوالفضل علامي كه تاريخ تمدن عصرامبرراتحت عنوان آئين اكبري برشته تحريركشيدهاست درباره نقاشان اين عصر ونقاشخانه و كتابهاي مصور آن نيز اشارتي دارد، وي مينويسد كه نقاشاني كه امروزه در هند بسر ميبرند از بهزاد و نقاشان اروپائي برترندو آثاري بوجود ميآورندكه تاريخ نظائرش را نديده است كه از آنجمله است حمزهنامه،رزنامه، راماين، نلدمن، كليلهودمنه و عيار دانش،امروز بخش بزرگ اين آثار به انگلستان منتقل شده است(30) . ازين كتابها ازحمزهنامه فقط يك نسخه تهيه شد كه امروز برخي از قسمتهاي آن دردست است. بابرنامه و دارابنامه به موزه بريتانيا تعلق دارد، اكبرنامه تقسيم شده و117مجلس آن با 25 تصوير از حمزهنامه در نوزه ويكتوريا و آلبرت نگهداري ميشود، بهارستان جامي دركتابخانه بوداليان است، دينسپري فرانسوي نسخه خمسه نظاميرادراختيار دارد ويك نسخه ازرزمنامه درتصرف مهاراجه جيپور است(31)و تيمورنامه در كتابخانه بانكيپور حفظ ميشود،سه نسخه مكرر بابرنامه هم در مسكو و پاريس و دهلي هست. طرزكارباين ترتيب بوده است كه طراحي رايك نفرميكرده است، صورتهاراديگري ميكشيده و نفر سوم رنگآميزي رابرعهده داشته است،هنرمندان دراين عصرازنوشتن نامخود زير نقاشي اكراه داشتهاندو اگر هم مينوشتهاند در جائي نامعلوم و بسيار ريز بوده است كه يافتن وخواندن آن بسادگي ممكن نبوده است اما رئيس كتابخانه مأمور بوده است كه نام نقاشان رازير يادر حاشيه نقاشي بنويسد و گاهي هم شخص شاه اينكار را ميكرده است، نمونه كامل اين نوع كارها حمزهنامهواكبرنامه وتيمورنامهاست كه تشخيص هنرمندان مشتركي كه مجلسها راكشيدهاند بسياردشوار است، هندوها همامضاي فارسي داشتند و اغلب نامشان اشتباه نوشته ميشد. ازمكتب هنري عصرهمايون آثار بسيار كمي بدست ما رسيده است و استانليكلارك توانسته است كه فقط ده نقاشي از عصر همايون معرفي كند(32). احتمال ميرود كه پس ازحمزهنامه نخست دارابنامه وبابرنامهاي كه نسخه اصل اس و سپس رزمنامه و تيمورنامه هيه شده و در مرحله سوم بهارستان جامي و خمسه نظامي واكبرنامه ساخته شدهاند، اين اكبرنامه كه در موزه ويكتوريا و البرت لندن حفظ ميشود اثري است كاملا بينظير و مستقل كه تمام آثار مورد بحث ما متفاوت است، مثل اينكه كار نقاشي اكبرنامه را بدست نقاشان هندي سپرده بودهاندوپس ازپايان كاراين نقاشان كه تازه كاروناپخته بودهاند، طرحها و نقاشيها را يك استاد كار كشته ايراني بررسي و اصلاح كرده است، دربا برنامه تصويري هست كه تاريخ آن (986) است به امضاي نقاشي بنام دسراج Dosraj كه اثر شديد سبك راجستاني درآن هويداست ومعلوم ميدارد كه گروهي از نقاشان راجپورت نيز در تهيه اين اثر سهيم بودهاند.اكبر، پايهگذار دين الهي بود، ديني مركب از اديان آن روزگار هند در اينجا اكبر با مهرجي رانا مويد بزرگ پارسيان بحث ميكند، در كنار مويد شيخ سليم چشتي مرشد اكبر و صوفي بزرگ هند و در جوار امپراتور جهانگير نشسته است، هشت نقر ديگر نمايندگان مذاهب ديگر هند ميباشد كه به بحث گوش فرا دادهاند، در وسط مجلس شعله آتش كه به احتمال نشانهاي است از توجه اكبر به آيين زرتشتي و فرهنگ و تمدن ايران باستان ديده ميشود. مجلس بحث شبانه اكبر در كنار شعله آتش احترام به آتش و خورشيد از مباني دين الهي اكبر بود، به دستور وي در مجالس شبانه آتش ميافروختند و وي در كنار آن با عالمان اديان گوناگون آن عهد بحث و تبادل نظر ميكرد. رزمنامه ترجمه مهابهارات است وتقريبا همه كارهاي آن توسط نقاشان هندي ازجمله داسونت و بسوان و لعل انجام گرفته است، كتاب ديگر نالا و داماينتي افسانه اساطيري هند است كه تهيه آنرا شريف پسرعبدالصمد بر عهده داشت وباكمك هند ووكسوبانجام رساند، درتيمورنامه بانكيپورهمه اسامي نقاشان هندي ذكرشده است ازجمله مادهوكلان و توسيكلان، در بهارستان جامي نام شانزده نفر نقاش ذكر شده كه ابوالفضل فقط از 5 نفرشان نام ميبرد: مسكين، مادهو، بسوان، لعل وموكوندكه بهترين ايشان بسوان است(33) كتاب خمسه نظامي كه نخستين وبهترين اثر نظامي بود كه در هند تهيه شد،توسط خطاطا معروف عصر عبدالرحيم عنبرين قلم كتابت شد، اين نسخه در (1002) پايان يافت وامضاي سيزده هنرمنددرآن يافت ميشودكه ابوالفضل ازهفت نفرشان نام برده است سرپرستي اين كتاب را عبدالصمدشيرين قلم كه خود خطاطي زبردست نيز بوده است برعهده داشت و با اينكه سنش از هفتاد گذشته بود يكي از مجلسهاي كتاب را كشسد، فرخچلا شاگرد معروف فرخبيگ نيز درين كتاب دو مجلس كشيده است. در سال(1013) جهانگيرنسخهاي ازاكبرنامه رابه كتابخانه سلطنتي اهدا كرداين كتاب نيزدرعصر اكبر و توسط نقاشان اكبري تهيه شده بود و همان هنرمندان كه رزمنامه و تيمورنامه را ساختند د تهيه اين كتاب نيز همكاري داشتند اما از لحاظ ارزش كارباآن كتابها قابل مقايسه نيست وسطح كارهنرمندان پائين رفته است ازجمله كارفرخبيگ درين نسخه با كارهاي قبلياش قابل قياس نيست، شايداين نسخه راكه امروزبه موزه البرت لندن تعلق داردجهانگيراز روي نسخه اكبر كه متأسفانه از ميان رفته است تهيه كرد و تقديم نمود. اين هنرمندان همه دست پروردگان ميرسيدعلي وعبدالصمد بودند، در درجه دوم استاد عصر اكبر فرخبيگ بود، با دو شاگرد اختصاصياش فرخ خرد و فرخچلا كه هيچيك بپايه استادخود نرسيدند، دو شاگرد ديگر اين مكتب مه نامور شدند خسروقلي ترك وجمشيدايراني بودندكه درعهداكبرازآسياي مركزي وايران آمده بودندوبابرهر دو را ميشناخته و نامش را در بابرنامه ذكر كرده است، دو شاگرد ديگر مسكين و سليمان بودند كه در تهيه بهارتان همكاري داشتند. از مسلمانان كشمير 5 نفر(34) از لاهور دونقاش مسلمان و گروه بزرگي از هندوان ومسلمانان وهندكه ازسراسر شبه قاره گرد آمده بودند درين مكتب تعليم يافتند و براي نخستين بار به هندوان اجازه داده شد كه در هر طبقه (كاستي) كه باشند بتوانند درين كار هنري شركت داده شوند، ازجمله طبقه نويسنده فلزكاربنا نجاروكجاوهكش وطبقات پست ديگر (سودرا) كه در حكم عمله و كارگر بوده وهستند، دسوانت نقاش معروف عهد اكبر يك سودرا بود كه امپراتور اكبر او را ديد و ازاستعدادش درشگفتي شدويرا به عبدالصمد سپردكه تعليم بدهداما متأسفانه دسوانت كارش بجنون كشيد و در (996) خودكشي كرد ازين هنرمند هيچ اثر مستقلي نمانده است، در رزمنامه از وي بيست و چهار امضا ودرتيموريان يك امضا هست البته دركارهاي اشتراكي رقيب وي پاسوان بودكه بسيار ترقي كردواستاد شد نمونههاي كار وي را در بهاستان جامي و رزمنامه ميتوان ديد(35) جمعا بيست و چهار اثر بامضاي وي هست. از لعل فقط يك يا دوكارتنها ومستقل برجاي مانده است، وي در رزمنامه بيست و نه كار مشترك دارد، شش نفر هم از گجرت آمده بودندازجمله بهيم سوروكسو(كه فقط دركارنقاشي گل ودرخت استاد بود) اين گروه در تهيه بابرنامه شركت داشتند. باين ترتيب ملاحظه ميشود كه مكتب هنري اكبرتحت نظرواداره ميرسيدعلي وعبدالصمدو همكاري فرخبيك و آقارضا از سراسر هند و آسياي مركزي همكاران با استعدادوخوشذوقي را گردآورد هنگام فوت اكبر اين مكتب بحداعلاي كمال رسيده بودكتابسازي فارسي درهيچ عصري ازاعصارچنين دوران درخشان و پرثمري را بخود نديده بودبا فوت اكبراين دوران طلائي بپايان رسيدتا درعصرفرزندانش جهانگيربا چهرهاي نوين درخشش يابد(36).دو نقاشي بالا و پايين نمايانگر حالات اجتماعي عصر و نقاشي وسط مربوط است به حكايت هشتم از باب اول گلستان: شش نقاشي ديگر نيز از همين گلستان در همين مجموعه و يك مجموعه خصوصي در امريكا وجود دارد كه مانند تصوير بالا براي ايجاد يك آلبوم با نقاشيهاي ديگر به روي ورقهاي چسبانده شدهاند و حكايات 4 و 7 و 13 و 32 و 40 همين باب را مجسم ميسازند و معلوم ميدارند كه تعداد تصاوير اين كتاب بسيار بوده است. نقاشيها وضعي مينياتورسازي درباري بابريان را در اوايل عهد جهانگير كه هنوز اثرات مكتب اكبري زايل نشده مشخص ميسازد. گلستان و بوستان ديگري كه در 1682 و 1629 ساخته شده به كلي يا اين متفاوت است. Painting of theSultans and Emprors of India in American Collections . ورقي از حمزهنامه كه به مرحوم اردشير تعلق داشته و امروز معلوم نيست كه در دست كي است، كليه خصوصيات نقش ايراني است و فقط طبق روش هنديان صورت و بدن قهرمان اصلي بزرگتر نشان داده شدهاست و در عين حال دو سه ماجراي مختلف در تصوير مجسم شدهاست. ورقي ديگر از حمزه كه به موزه ملي هند در دهلي تعلق دارد و در آن هيچ اثري از هنر بومي هند ديده نميشود، تا جاييكه نويسنده خبر دارد در ايران حتي يك نقاشي از حمزهنامه هم وجود نداشته است. امام بزرگترين مجموعه اين شاهكار هنري در ايران بوده و در عهد سلطنت احمدشاه از ايران به خارج برده شده. اين مجسمه حاوي 60 نقاشي است و در موزه وينه نگهداري ميشود. پارسي فقيد ام. سي. اردشير كه از دولت انگلستان لقب سر داشت از جواني بفكر گردآوري آثار گرانقدر هنري ايران افتادوتوانست درايام حيات خويش چند نسخه نفيس خطي و دو آلبوم نقاشي از كارهاي عصر طلائي مقاشي مغولي گرد آورد، وي يكي از سه چهار نفر هنرشناس بود كه يكي از نقاشيهاي حمزهنامه را در اختيار داشت(37). برخي از نقاشيهاي اين آلبوم (مرقعها) درسال 1929 در دست فرزند و بيوه اردشير بود، وي مانند بسياري ديگر از پارسيان به ايران علاقمندي فراوان داشت وآرزومندبودكه اين آثارهنري بايران انتقال يابدودرجوار مجموعه مرقع گلشن ماندگار شود، امابازماندگانش سرانجام با كمك مؤسسهاي معروف درانگلستان اين آثاررا حراج كردندودريكي ازاين جراجها بودكه فقط يك نقاشي ازين مجموعهها را به بهاي هشتادهزار پوند فروختند(38). كتاب خمسه نظامي اردشير نيز كه نخستين خمسه تهيه شده در هند و متعلق بزمان اكبر بود درين حراجها به بهائي بيسابقه فرخته شد. تصويري از يك گلستان سعدي، تاريخ اجرا 1610 عصر جهانگير متعلق به: Walter Art Gallery Balitmore W همراه با دو نقاشي ديگر وي علاوه برمقالاتي كهدرنشريه معروفهنري هندروپالكانوشت هنگام برگزاري يك نمايشگاه هنرياز مجموعههاي خصوصي دربمبئي جروههائي منتشرساخت ودرطي اين مقالهها عصربابري هند را بررسي كرد، بانو اردشير مجموعه اي نمقالات را همراه با چندين يادداشت چاپ نشده از اردشير در اختيار اين بنده قرار داد، اين يادداشتها بخصوص از لحاظ معرفي هنرمندان مكتب اكبر و جهانگير كه هر دوبنحوي منشعب از مكتب بزرگ مينياتور ايراني است حائز اهميت ميباشد درين گفتار گلچيني ازين مطالب خواهم آورد. در هند و بخصوص دربمبئي هنوزهم هنردوستان ميليونري هستند كه صدها اثرازآثارگمنام ايراني هندي را در اختيار دارند و بعللي تملك خودرا فعلا پنهان ميكنندوبسياري ازين آثار بيسروصدا ازهندخارج ميشودودر اروپا و امريكا بفروش ميرسد اردشير يكي ازسه هنردوست پارسي بمبئي بودكه درين رشته مطالعاتي نيز كرد دو جمع كننده ديگر عبارت بودند از مرحوم جهانگير و جواهرفروش معروف گازدار، اكنون نكات برجسته يادداشتهاي اردشير را بررسي ميكنيم: افتخارتأسيس نقاشي بابري (درين يادداشتهاهمه جامغولي آمده است اما چون كلمه مغول فقط به مغول يعني خاندان چنگيزاطلاق ميشودواين مغول با آن متفاوت است نويسنده همه جابجاي مغول بابرذكرخواهد كرد) نصيب همايون است كه در سال (955) پس از شكست از شيرشاه و خيانت برادرش كامران بايران پناهنده شد، در آن عصردر ايران يكي از بزرگترين پادشاهان مشوق هنركه جهان بخود ديده است، شاه طهماسب، سلطنت داشت. نقاشي ايران در آن دوران دراوج بودودردستگاه اين پادشاه هنرمنداني كه درتذهيب وخطاطي و كتابسازي و نقاشي استادان نامدار بودند كار ميكردند، خمسه نظامي كه درين كارگاهها درطي سالهاي (955ـ950) تهيه شاهكار بينظير هنر ايران است، اين نسخه اكنون درتصرف موزه بريتانياست وبدون شك گرانقدرترين خمسه نظامي موجوددرجهانشمرده ميشود(29).همايون ازين كارگاهها بازديد كرد و با ميرسيدعلي و عبدالصمد ملاقات نمود و ازيشان قول گرفت كه پس از سر و سامان يافتن كارهاي وي درهندبدرباروي بيايند، ابوالفضلدرآئين اكبري ازميرسيدعلي نام ميبردكه رياست نقاشخانه را بر عهده دارد و ورود عبدالصمد را در سال (960) ذكر ميكند، در آلبوم جهانگير تهران (مرقع گلشن) يك نقاشي ازميرسيدعلي هست كه تاريخ آن 962 است و چون اين كاردرهندتهيه شده بايد تاريخ ورودميرسيدعلي را نيز حدود سالهاي 960ـ959 دانست. يعني مقارن ورودعبدالصمد. اردشير از وي يك نقاشي مستقل داشته است كه يك مجلس ضيافت دردربار همايون را نشان ميدهد، گذشته ازين درهيچ موزه يا مجموعهاي تاكنون از وي نقاشي مستقلي ديده نشده است(40)،همايون به وي كه شاعري شيرين سخن بودوجرائي تخلص ميكرد لقب نادرالملك و به عبدالصمد لقب شيرين قلم داد زيرا عبدالصمد خطاطي زبردست نيز بود(41).ورقي از نسخه خطي مركوب، حاوي داستاني سنتي از هند كه در عهد اكبر ترجمه و كتابت شده بوده است، امزور هيچ اثري از اين كتاب در دست نيست و حتي از سرنوشت اين نقاشي هم كه روزگاري به مرحوم اردشير تعلق داشته خبر نداريم، اثرات مينياتور ايراني در خلق اين اثر كاملا هويدا است.
28ـ درباره آقارضا و سبك كار وي و اقامت در ايران نگاه كنيد: Binnyon, Wilkinson and Gray: Persian Miniature Painting pp. 159-160. 29ـ براي روشن شدن اين مطلب كه در آتن عصر سه تا چهار هزار روپيه چه مبلغ هنگفتي بشما ميرفته است بنده خاطرهاي دارم كه ذكرش خالي از فايده نيست در بمبئي روزي قرآني بزرگ با طلاكاري فراوان و مجدول باينجانب ارائه شد كه واقعا در نوع خود بينظير بود و در پايان آن بخط نساعليق خوش نوشته شده بود كه اين قرآن در عصر شاهجهان دردرگاه نظامالدين اوليا ساخته شده ومبلغ پانصدروپيه بهاي طلاهاي مصرفي درآن است كارشناسان هديه اين كلامالله را در حدود 100 و 150 هزار روپيه تعيين كرده بودند. 30ـ ازجمله اين ذخائركه بانگلستان منتقل شدكتابخانه وذخائرهنري وادبي سلطان تيپو فهرمان استقلال طلب جنوب هند بود كه دشمن شماره يك بريتانيا محسوب ميگرديدوسرانجام توسط خائني ازدسته خودي كشته شدتيپو سلطان علاقه وافري به گردآوريكتب خطي فارسي و آثار هنري داشت ودرپايتخت خود گنجهاي گرانقدر فراهم ساخته بود و كتابخانهاي نيز داشت كه فهرست آن در سال 1799 بچاپ رسيد. 31ـ اينجانبدرسفرجيپوربلطف مهاراجه فرهنگدوست اينخطهموفقشدمكهايننسخه نفيس راببينم اكنون مدتهاست كه بدستور كارشناسان مطلع اين نسخه را درمحفظه خاصي نگهداري ميكنندوبراي علاقمندان فقط نسخه چاپي آنرا كه حاوي تصاوير كتاب نيز هست وبسال 1872 دركلكته بچاپ رسيده است نشان ميدهند. پس از آن كه اين كتاب بفرمان اكبر ترجمه و مصورشد گروهي ازراجگان ومهاراجگان بزرگ هندوستان خودنسخه مصورخاصي تهيه كردند اما هيچ نسخهاي نتوانست بارزمنامه جيپور برابري كند. 32ـ نگاه كنيد به C. Stanly Clark: Indian Drawinge , Twelve Moghal Paintings of School of Homayun (16th Century London 1921.) 33ـ كار بسوان را پرسي براون در كتاب خود گراور كرده است (شماره 35). 34ـكشمير درقرن هشتم مسلمان شداما نه با جنگ با صلح وصفا. درسال 735 هجري سيدبلبل شاه سهرودي صوفي آزاده واردكشميرشدوپادشاه را تحت تأثيركلام خويش قرار داد و پس از وي در 774 صوفي بزرگ سيدعلي همداني با هفت تن از علما و صوفيان به كشميرآمدواين سرآغازتحول عظيم دركشمير بود وازين زمان است كه زبان فارسي با سانسكريت برخاست وتوانست كه جاي آن را بگيردوبا اين گروه موج هنرمندان واديبان وشاعران ايران نيز بسوي كشمير كه سرزميني ازهرلحاظ مشابه ايران بود سرازير شد و در دوران پادشاه مدبر اين سرزمين سلطان زينالعابدين نفوذ فرهنگي و تمدن ايراني در كشمير ريشهدواند و با توجه پادشاهان بابري بخصوص جهانگير كشمير لياقت آنرا يافت كه ايران صغيرخوانده شود، بازگوئي مظاهرنفوذايران دركشميرنيازبفرصتي بزرگ ووقتي گشادهتر دارد همينقدر بايد گفته شود كه در پهناي امپراتوري مغولان هنددرهيچ سرزميني همانندكشمير نقاشي وكتابسازي ايراني نشو و نما و گسترش نيافت. 35ـ درموزه باستانشناسي ايران درتهران يك صفحه نقاشي ازين هنرمندهست كه اندازه آن215×123 سانتيمتر است و تاريخ اجراي آن (1004) بايدباشدطرحهاي حاشيه را بعدكشيدهاند، صحنه فراردزدان را ازقصرنشان ميدهد حالت پريشاني سوگلي حرم كه ازخواب پريده است درين مجسم شده وآنرا بايديكي از بهترين كارهاي بسوان دانست كار خوب ديگر وي در دارابنامه موزه بريتانيا و سحنه پذيرائي از شاهزاده است اين كار را تحت شماره 6 كتاب Tubor Hajek: Indian Miniatures of the Moghul School. ميتوان ديد، نقاشي ديگري از وي دركتاب كاون هامبلي، شهرهاي مغولي هند، تحت شماره 19 گراورشده است كه از كتاب اكبرنامه موزه ويكتوريا وآلبرت ميباشد. طرح آن را اين مكتب Chatai است. يكي از كارهاي جالب بسوان پرترهاي است كه وي از يك زن ساززن دارد و اكنون در موزه گيومه پاريس نگهداري ميشود اين اثر تركيب خوبي است از عوامل سه گانه هنري ايران، هندي واروپائي بارنگي يكنواخت و مطبوع كه با كليه كارهاي ديگر اين هنرمند متفاوت است اين اثر را تحت شماره 16 كتاب Mario Bussagli , Indian Miniatures. ميتوان ديد. 36ـ مايهاصلي اين مطلب تااينجا تحقيقات عالمانه هنرشناسفقيدپرسي براون بودوكتاب معروفشIndian Paintings Under the Mughals (1550-1750) كه در سال 1924 در اكسفوردبچاپ رسيده همراه با آثار جديدتر ازين ببعد از يادداشتهاي ا. سي. اردشيركه برخي ازآن هنوزبچاپ نرسيده است استفاده شدآنهم بشكل تلفيق وتركيب با آثار نوين درين زمينه كه فهرست همه را در پايان مقال ذكر خواهم كرد. 37ـ كارل كاندالاوا هنرشناس معروف هند و دكتر موتي چند را سرپرست كنوني موزههاي هند در نواحي غربي در مجله روپالكا Roopa Lekha دوره اول شماره دوم بتفصيل مجموعه اردشير را معرفي ميكنند و آنرا در سراسر هند بينظير ميدانند وي با نهايت علاقهاي كه باين آثار داشت برخي از آنها از جمله ورقي از حمزهنامه و اثرهاي منفرد از نقاشان معروف ايران را فروخت يا بديگران بخشيد. گذشته از ورقي ازحمزهنامه در ميان مجموعه اردشير اين آثار مهم و كمياب وجود داشته است يك نقاشي از كتاب حماسي معروف هند هاري وانسا طبق نوشته ابوالفضل توسط مولاناشري كه هندوئي پارسيدان بوده است بهفارسيترجمه ومصورشده،اينكتابدنباله نهابهاراتوحاوي سرگذشت گرشناست اين تنها نقاشي است كه در اين مجموعه ميشناسيم. يك نقاشي از مجموعه كاتاساريت ساكار كه آنهم يكي از آثار سنتي هند است و بفرمان اكبر به فارسي برگردانده و مصور شد اين كتاب در فارسي بحرالاسمار نام گرفت و يكي ازمنابع مهم داستاني درجهان است، خمسه نظامي وي كه مورد بحث قرار خواهد گرفت در مرقع جهانگير و شاهجهان و چند نقاشي مجزا كه معرفي خواهد شد. 38ـ اين مينياتور از مجموعه مرقع جهانگيرنامه نسخه خاص امپراتوركه فقط چندورق آن در كتابخانه رياست رامپور هست و چند ورق آن نيزدرمرقع گلشن كتابخانه سلطنتي ايران وجودداردوازشاهكارهاي بزرگ ابوالحسن نادرالزمان است، در بالاي عكس شاه ازپنجرهاي كوچك مينگرد، دروسط دربانان قصرو نگهبانان نشان داده شدهاند و در پائين افراد متعددويك فيل نشان داده شده اين مينياتوردركاتالگ سوتباي چاپ سال 1973 بشماره 6 چاپ شده است. و نيز نگاه كنيد به: J. V. S. Wilkinson: Mughal Paintings , Faber 1948 Pl. 5; D. Borrett and B. Gray; Painting in India , Skira 1963 P:103. در همين نقاشي است كه زنجير عدل جهانگير (بتقليد از زنجير عدل انوشيروان) نشان داده شده است. 39ـ نگاه كنيد به: L. Binyon , J.V.S. Wilkinson and B. Gray: Persian Miniature Painting. Dover 1971. كه درين باره مينويسد: بدون شك بهترين نسخه خطي نيمه اول سراسرقرن 16 در ايران اين كتاب است كه به موزه بريتانيا تعلق دارد (شماره or 2265) وتوسط شاه محمودنيشابوري درتبريز كتابت شده وحاوي چهارده مجلس است، ازكارهاي استادان بنام: ميرك، سلطان محمد، ميرسيدعلي و مظفرعلي كه همه نماينده و معرف اوج هنر مكتب بزرگ مينياتورسازي ايران ونماينده بلوغ وغناي كامل اين هنرارزنده درمكتب اول صفوياست، بنظربلوشه اين مينياتورهاي بي امضا همه كار ميرك و ميرسيدعلي هستند زيرا همينقدر كه كاتب دو مينياتور را بايشان نسبت داده كافي است كه همه كار اين دو استاد باشد. 40ـ نگاه كنيد به ص 119 كتاب بالا كه مينويسد: از ميرسيدعلي آثار بسيار كمي برجاي مانده وي اصولا بسيار كم كاري بوده است گذشته از خمسه نظامي دو نقاشي از وي در مجموعه M. Cartier (Sarkisian figs: 152 & 190) ديده ميشود يكي هم به موزه بستن تعلق دارد (كوماراسوامي كاتوليك مجموعههاي هنري هنددر موزه بستن جلد چهارم چاپ 1930 شماره پ) و دو اثري كه در نمايشگاه Berlington House ژانويه ـ مارس 1931ـ عرضه شد(همين كتاب Nos. 224(PLC III A) AND 225 كه هيچكدام را نيز با جرئت و قطعيت نميتوان گفت كه كار ميرسيدعلي است. 41ـ نگاه كنيد به ص 120 كتاب بالا كه در باره آثار عبدالصمد مينوبسد: آثار متعددي از عبدالصمد در دست داريم: يك نقاشي جالب از دستگيري شاه ابوالمعالي توسط تولكخانقوچي در (965) 1556 محفوظ دركتابخانه بودليان، درخمسه نظامي دين پرين مورخ (1003) 1593 يك صحنه شكار كه شبيه است به مجلسهاي كتاب اكبرنامه پرشماره36 ومارتين تحت شماره 179 آنرا بچاپ رسانده است)، دردارابنامه موزه بريتانيا يك نقاشي هست كه زيرآن نوشته شده عمل بهزادرا به خواجه عبدالصمدتغيير داده و اصلاح كردهاند كه البته اين بهزاد يك نقاش هندي بوده است نه بهزاد معروف (شماره or 4615) چاپ شده آن در كتاب Vincent Smith; History of Fine Arts in India and Cylon P.453 (2 nd Ed. Pl. 150) و شمارههاي 233 تا 229 كتاب بالا (كه همه به موزه گلستان تعلق دارند) و شمارههاي 230 و 231 و 232 آن گراور شدهاند و معرف كامل اسلوب كار اين هنرمند معروف ميتوانند باشند، نگاه كنيد به مقاله اينجانب عبدالصمد شيرينقلم در شماره 128 مجله هنر و مردم و كتاب پرسي براون. ص 38.