قرآن و حديث در شاهنامه فردوسي - قرآن و حدیث در شاهنامه فردوسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قرآن و حدیث در شاهنامه فردوسی - نسخه متنی

علی ابوالحسنی (مُنذر)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قرآن و حديث در شاهنامه فردوسي

علي ابوالحسني (مُنذر)

اخذ و اقتباس شاه‏نامه از متون عربي، به اشعار و امثال تازي محدود نمي‏شود، بلكه در بسياري از ابيات يا تعبيرات اين كتاب، ردّ پاي آيات و روايات اسلامي نيز به وضوح قابل تشخيص است.

به عنوان نمونه، در ابتداي بخش مربوط به جنگ بزرگ كيخسرو با افراسياب، در مدح محمود غزنوي گويد:




  • خداي جهان يارش و جبرئيل
    پسِ لشگرش هفتصد ژنده پيل



  • پسِ لشگرش هفتصد ژنده پيل
    پسِ لشگرش هفتصد ژنده پيل



كه برگرفته از آيه‏ي شريفه‏ي «فَانَّ اللّه‏َ هُوَ مولاهُ و جبْريلَ»(1) است.

يا در بيت زير كه در مقدمه‏ي داستان بيژن و منيژه آمده:




  • تو گفتي كه هاروت نيرنگ ساخت
    گهي ميْ گساريد و گه چنگ ساخت



  • گهي ميْ گساريد و گه چنگ ساخت
    گهي ميْ گساريد و گه چنگ ساخت



پيدا است كه اشارت به آيه‏ي شريفه‏ي «... ولكن الشياطينَ كَفَروا يعلّمون النّاس السحر و

ما انزل علي الملكين ببابل هاروت و ماروت...»(2) دارد.

يااين بيت كه در وصف رخش رستم آورده:




  • بديدي به چشم از دو فرسنگ راه
    به شب، مورچه بر پلاس سياه



  • به شب، مورچه بر پلاس سياه
    به شب، مورچه بر پلاس سياه



ظاهرا مقتبس از فرمايش نبوي در آن حديث مشهور است كه هشدار مي‏دهد، جريان شرك در ميان افراد امّتم پنهان‏تر از راه رفتن مورچه بر سنگ سياه در شب تاريك است: «إنّ الشّرك أخفي من دَبيب النَّمْل عَلي صفَاةٍ سَوْداء في لَيْلَةٍ ظَلْماء».(3)

يا در ابيات زير:




  • زر و سيم و اسبان آراسته
    نبايد فشاند و نبايد فشرد
    هزينه چنان كن كه بايدت كرد



  • چو داري به دست اندرون خواسته
    هزينه چنان كن كه بايدت كرد
    هزينه چنان كن كه بايدت كرد



الهام‏گيري شاعر از آيه‏ي 29 اسرا: «وَلاتَجْعَلْ يَدَك مَغلولةً الي عُنُقك و لاتَبْسُطْها كُلَّ البَسط فَتَقْعُدَ مَلوما محسورا»، كاملاً قابل تشخيص است.

يا ابيات زير (كه در «هجو نامه» آمده است):




  • شود جامه‏ات سر به سر عنبري
    از او جز سياهي نيابي دگر
    وگر تو شوي نزد انگشت‏گر(4)



  • به عنبر فروشان اگر بگذري
    وگر تو شوي نزد انگشت‏گر(4)
    وگر تو شوي نزد انگشت‏گر(4)



تلميحي است به احادثي چون «مثل الجليس الصالح و السوء كحامل المسك و نافخ الكيْر»(5) و يا «مثل الجليس الصالح كمثل الدّادي إن لايجدك من عطره يعلقك من ريحه و مثل الجليس السوء كمثل التبن ان لم يُحرقك بشرره يهذك بدخانه».(6)

نيز در وصف زيبارويان كشور مازندران (در واقع در يمن يا هند) كه شوق ديدار آنان، كيكاووس مستبد و خود خواه را آن همه به رنج و تعب افكند، مي‏گويد:




  • به گلنار(7) شان روي، رضوان بشست
    بتان بهشتند گويي درست



  • بتان بهشتند گويي درست
    بتان بهشتند گويي درست



ويا در جاي ديگر:




  • تو گفتي كه رضوان بر اون لاله كشت
    ز خوبان همه بزمگه چون بهشت



  • ز خوبان همه بزمگه چون بهشت
    ز خوبان همه بزمگه چون بهشت



و نيز:




  • نديد و نداند كه رضوان چه كشت
    به گلشهر گفت آن كه خرّم بهشت



  • به گلشهر گفت آن كه خرّم بهشت
    به گلشهر گفت آن كه خرّم بهشت



رضوان، خازن و كليددار معروف بهشت است كه بر اساس روايات گوناگون، مأمور تزيين بهشت در روز

بازپسين و بستن درب و تحويل كليد آن به پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم است.(8) در برخي روايات آمده است كه حضرت ابوطالب عليه‏السلام در مراسم ازدواج پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم با خديجه عليها‏السلام فرمود: در اين مراسم، عرش و كرسي به اهتزاز در آمده و فرشتگان به سجده افتاده‏اند، و خداي متعال به رضوان وحي نموده است كه بهشت را تزيين نمايد، حور وغلمان را به صف كشد، جام‏هاي شراب طهور را آماده سازد و دوشيزگان بهشتي را آرايش كند.(9) انعكاس اين مضمون اسلامي در شعر فوق كاملاً محسوس است. چنان كه در بيت زير نيز، طنين كلام مولا در خطبه‏ي (82) نهج‏البلاغه در وصف دنيا: «و من ساعاها فاتَتْهُ و مَن قَعَدَ عَنْها واتَتْهُ»، به وضوح شنيده مي‏شود:




  • وگر دوست خواني نبينيش چهر
    چو دشمنش گيري نمايدت مهر



  • چو دشمنش گيري نمايدت مهر
    چو دشمنش گيري نمايدت مهر



مهم‏تر از همه، مي‏توان وصف خرد در ديباچه‏ي شاهنامه را شاهد آورد كه ابيات گوناگون آن، عصاره‏ي آيات و روايات اسلامي در باب عقل، و بعضا ترجمه‏ي مستقيم آنها است. ذيلاً ابيات مزبور را ذكر كرده و سپس به مآخذ و منابع احتمالي هر يك توجه مي‏دهيم:




  • بدين جايگه گفتن اندر خورد
    ستايش خرد را به از راه داد
    خرد دست گيرد به هر دو سراي
    و زويت فزوني و زويت كميست
    نباشد همي شادمان يك زمان
    كه دانا ز گفتار او بر خورد
    دلش گردد از كرده‏ي خويش ريش
    همان خويش بيگانه داند ورا
    گسسته خرد پاي دارد به بند
    تو بي چشم، شادان جهان نسپري
    نگهبان جان است و آنِ سه پاس
    كزين سه رسد نيك و بد بي‏گمان
    سه پاس تو چشم است و گوش و زبان



  • كنون اي خردمند، وصف خرد
    خرد بهتر از هر چه ايزد بداد
    خرد رهنماي و خرد دلگشاي
    از او شادماني و زويت غميست
    خرد تيره و مرد روشن روان
    چه گفت آن خردمند مرد خرد
    كسي كو خرد را ندارد زپيش
    هُشيوار ديوانه خواند وِرا
    ازويي به هر دو سراي ارجمند
    خرد چشم جان است چون بنگري
    نخست آفرينش خرد را شناس
    سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
    سه پاس تو چشم است و گوش و زبان



حال، به «وحدت» يا«قرابت مضمون» ابيات فوق با مفاد آيات و روايات اسلامي توجه كنيد:(10)

/ 10