جلوههاى رفتارى حضرت زهرا سلام اللّه عليها
«رفتار با همسر»
عذرا انصارى «قسمت دوم» روابط خانوادگى حضرت فاطمه(س) براى همه كسانى كه خواهان يك زندگى متعالى هستند، درسهاى ارزشمندى را ارايه مىدهد. هر چند تاريخ نتوانسته است و يا نخواسته است به خوبى اين روابط را ترسيم كند، اما آنچه بر جاى مانده است نيز قابل توجه است. در اولين قسمت، پارهاى از ويژگيهاى رفتارى حضرت(س) را نسبت به همسر گراميش، بازگو نموديم. اينك در ادامه به جلوههاى ديگرى از اين زندگى والا توجه فرماييد.
تقسيم كار
يكى از عواملى كه در حفظ اساس خانواده، نقش سازندهاى دارد، برنامهريزى دقيق و منطبق با واقعيتهاى زندگى است. اداره خانه، علىرغم اينكه ساده و عارى از پيچيدگى جلوه مىكند، ظرافتهاى خاص خود را مىطلبد كه بىترديد، به كاربستن آنها سبب موفقيت و آرامش روانى زن و مرد خواهد بود. عدم تعادل در تقسيم كار، باعث مىشود كه در نهايت، يكى از دو ركن خانه ـ يعنى زن يا مرد ـ از پاى در آيد. يكى از جلوههاى زندگى مشترك اميرالمؤمنين على(ع) و فاطمه زهرا(س) تقسيم مطلوب وظايف ناشى از زندگى مشترك بود. مدت زيادى از ازدواج آنها نگذشته بود كه خدمت پيامبر(ص) رسيدند و از او تقاضا كردند، تا كارها را ميان آن دو تقسيم كند. رسول خدا(ص) كارهاى خانه را به فاطمه(س) سپرد و مسؤوليتهاى خارج از منزل را به على(ع) واگذار كرد. بعد از اين تقسيم بود كه زهرا(س) بارها اظهار خشنودى مىكرد و رضايت خود را از اين تقسيمبندى ابراز مىداشت.(1) بىترديد، تقسيمبندى پيامبر(ص) بر مبناى ساختار روحى و جسمى و مصلحت اجتماعى آنها بود به همسرت محبت كن
اين روايت در بسيارى از كتابهاى روايى شيعه آمده است كه على(ع) فرمود: روزى من و زهرا(س) در خانه نشسته بوديم كه ناگهان صداى پيامبر(ص) را شنيديم؛ به احترام آن حضرت برخاستيم. پيامبر(ص) فرمود: بر جاى خود بايستيد تا من هم به شما ملحق شوم. سپس فرمود: براى چند لحظه ما را تنها بگذار. آن گاه در خلوت از فاطمه(س) سؤال كرد: رفتار شوهرت ـ على(ع) ـ با تو چگونه است؟ فاطمه گفت: خوب است، اما زنان قريش مرا سرزنش مىكنند كه پدرت تو را به ازدواج كسى در آورد كه دستش از مال دنيا خالى است. پيامبر(ص) فرمود: دخترم! پدر و شوهر تو فقير نيستند؛ خداوند، خزاين زمين را از طلا و نقره بر من عرضه كرد، ولى من به آنچه نزد اوست، رضايت دادم. خداى سبحان به جهانيان نگريست و از ميان همه، دو نفر را انتخاب كرد؛ من كه پدر تو هستم و على كه شوهر توست. دخترم! شوهر تو بهترين همسرهاست، تو را از نافرمانى او برحذر مىدارم. سپس بيرون آمد و مرا صدا زد و فرمود: به همسرت مهربانى كن، زيرا فاطمه، پاره تن من است، رنج او، رنج من و شادى او خشنودى من است.(2) رازدارى
ادب و احترام زن به همسر خود، اقتضا مىكند كه نه تنها از طرح و بزرگ جلوه دادن كمبودهاى خانه، خوددارى كند، بلكه در حد امكان، كاستيها را ناديده گرفته، آنها را كوچك شمارد. هنگامى كه اظهار ناراحتى، نتيجهاى جز رنجش شوهر ندارد، زن نبايد كلامى در اين رابطه با او بگويد. ايثار، و محبت، اقتضا مىكند كه او خود به ترتيبى كه مىداند آنها را جبران كرده و زحمت مضاعف را بر شوهر خود، تحميل نكند. روزى فاطمه(س) به حضور پدرش رسيد، در حالى كه آثار ضعف و گرسنگى از چهره زهرا(س) نمايان بود. رسول خدا(ص) وقتى اين حالت را مشاهده كرد، دستهايش را به سوى آسمان، بلند نموده و گفت: خدايا گرسنگى فرزندم را به سيرى تبديل كن و وضع او را سامان بده.(3) پيامبر اكرم(ص) بدون اينكه زهرا(س) سخنى به او بگويد، از ضعف و گرسنگى او باخبر مىشود كه اين خود، يكى ديگر از نمونههاى پاىبندى به اساس و اسرار خانواده است.فداكارى
اصولاً شالوده هيچ خانوادهاى بدون گذشت و ايثار، استوار نمىماند. در خانهاى كه تمام افراد آن در انديشه منافع شخصى خود باشند و خبرى از فداكارى نباشد، مهر و صفايى در ميان نخواهد بود. در زندگى خانوادگى زهرا(س) شاهد نمونههاى برجسته ايثار و فداكارى هستيم كه به نمونهاى از آن اشاره مىكنيم: صبح يكى از روزهايى كه على(ع) و فاطمه(س) در كنار هم بودند، على(ع) براى رفع گرسنگى شديد خود غذايى را از همسرش طلب كرد. زهرا(س) گفت: خود دو روز است كه چيزى نخوردهام و هر چه در خانه بود براى شما و فرزندان آوردم. على(ع) فرمود: چرا مرا از اين امر آگاه نساختى تا براى تهيه غذا انديشهاى كنم؟ زهرا پاسخ داد: از خداى خود شرم كردم كه چيزى از تو بخواهم كه انجام آن برايت دشوار باشد. على(ع) از خانه بيرون آمد و يك دينار قرض كرد. خواست با آن غذايى تهيه كند كه بين راه مقداد را ديد. مقداد در هواى گرم مدينه، در كوچه نشسته بود. حضرت از او پرسيد: چرا در اين هواى گرم اين چنين پريشان در كوچه نشستهاى؟ مقداد عرض كرد: جواب اين سؤال را از من نخواه و بگذار نگويم كه بر من و خانوادهام چه مىگذرد. على(ع) فرمود: من از اينجا نمىروم تا اينكه علت پريشانى تو را بدانم. مقداد كه چارهاى جز بيان وضعيت خود نديد، گفت: همسر و فرزندانم از شدت گرسنگى، دندانهاى خود را به هم مىفشارند و چون اين وضع رقتبار برايم قابل تحمل نبود، از خانه بيرون آمدم، تا شاهد چنين وضعيتى نباشم. ديدگان على(ع) از اشك پر شد و دانههاى اشك بر محاسن مباركش جارى گشت و رو به مقداد كرد و فرمود: احتياج تو به اين دينار بيش از من است. پول را به او داد و براى اقامه نماز، راهى مسجد شد. نماز را با پيامبر(ص) به جا آورد. پيامبر(ص) بعد از نماز رو به على(ع) كرد و فرمود: آيا دوست دارى من مهمان شما باشم؟ على(ع) از شرم، پاسخى نداد. پيامبر(ص) فرمود: چرا پاسخ نمىدهى؟ على(ع) گفت: بله تشريف بياوريد. پس از آن به اتفاق يكديگر وارد خانه شدند. فاطمه، مشغول عبادت بود پيامبر(ص) پس از سلام و احوالپرسى فرمود: دخترم! زندگى را چگونه مىگذرانى؟ فاطمه(س) از زندگى خود اظهار رضايت كرد. در همين حال، على(ع) متوجه ظرف غذايى شد كه بوى معطر آن، فضاى اتاق را پر كرده بود، ظرفى مملوّ از طعامى مطبوع و معطر. على(ع) پرسيد: اين غذا از كجا آمده است؟ من تا به حال، غذايى به اين مطبوعى و خوشرنگى نديدهام. پيامبر(ص) دست خود را بر دوش على گذاشت و فرمود: اين، در مقابل آن ايثارى است كه براى رضاى خدا كردى و دينارى را كه خود بدان نيازمند بودى، در راه خدا انفاق نمودى و در همان حال گريست.(4) شاهد سخن، اوج اظهار رضايتى است كه حضرت فاطمه(س) از وضعيت زندگى خويش دارد. نگاه روحبخش
وجود زن، در خانه مىتواند محيط را به دريايى از مهر و عطوفت تبديل كند، به گونهاى كه مرد با حضور در اين فضا، آرامش پيدا كرده و مرهمى بر زخمهاى دل او باشد. در غير اين صورت زندگى براى او فرسايش روح و مرگ تدريجى خواهد بود. مرد، همسر خود را مايه آرامش و تسلى خاطر مىداند و به تعبير ديگر، نگاه مرد به خانه و زندگىاش نگاه كسى است كه از ميان موجهاى سهمگين دريا، به ساحل نجات مىنگرد. مشكلات بيرونى
هر مردى براى حل مشكلات گوناگون خارج از منزل، به يك روحيه قوى و زنده، نيازمند است. او سعى مىكند كه از لحظاتى كه در بستر آرامبخش خانهاش سكونت مىيابد، براى تقليل كاستيها و زدودن نگرانيها استفاده كند. مردى كه از نعمت چنين خانه و خانوادهاى برخوردار است، در مسير زندگى و انجام وظايف سياسى، اجتماعى خود، فردى پيروز و موفق خواهد بود. فاطمه(س) جايگاه حساس و بلند شوهرش را مىداند؛ همچنين مىداند كه على(ع) در محيط بيرون با چه مشكلاتى روبهروست. كوشش او ايجاد يك محيط آرام و باصفا در درون خانه بود، و نه تنها سخنى كه موجب پريشانى او بشود بر زبان نمىآورد، بلكه آنچه مىگفت در جهت اهداف همسر فداكار و دلاورش بود. اميرالمؤمنين على(ع) موضوع را اين گونه بيان مىكند: هيچ گاه، فاطمه از من نرنجيد و او نيز هرگز مرا نرنجاند؛ او را به هيچ كارى مجبور نكردم و او نيز مرا آزرده نساخت؛ در هيچ امرى، قدمى برخلاف ميل باطنى من برنداشت و هر گاه كه به رخسارش نظاره مىكردم، تمام غصههايم برطرف مىشد و دردهايم را فراموش مىكردم.(5) در جايى ديگر مىفرمايد: به خدا قسم! هرگز كارى نكردم كه فاطمه خشمگين شود، او نيز هيچ گاه مرا خشمگين نكرد.(6) سپاس مجاهدتها
فاطمه(س) در تمام مبارزات همسرش اعم از مبارزات سياسى و جنگهاى نظامى، مايه اميد و دلگرمى او بود؛ در غياب شوهر، خانه و فرزندان او را به خوبى اداره مىكرد؛ با اشتياق به انتظار بازگشت شوهر از جنگ مىنشست و تمام سعى و كوشش خود را در راه آسايش او به كار مىبرد، به طورى كه، وقتى على(ع) برمىگشت و ساعاتى را در ميان خانوادهاش مىگذراند، تمام خستگيهاى حاصل از جنگهاى طاقتفرسا، از تن او مىرفت و با خيال آسوده، خود را آماده نبردهاى آينده مىنمود. وقتى على(ع) از جبهه بازمىگردد، فاطمه(س) به استقبال او مىرود و با روى گشاده و لبخند حاكى از رضايت و افتخار به او مىنگرد، لباس و شمشير خونآلود او را مىشويد و از حوادث ميدان جنگ از او مىپرسد و بدين وسيله نقش خود در جهاد سرنوشتساز اسلام و در تقويت روانى شوى مجاهدش، ايفا مىكند. دردهاى على(ع)، دردهاى فاطمه(س) نيز هست، از اينرو، گفتار و كردار زهرا(س) در راستاى خواست على(ع) بود. حمايت و پشتيبانى فاطمه(س) از همسرش به اندازهاى مهم و مؤثر بود كه على(ع) مادامى كه همسرش زنده بود، تن به بيعت نداد. خليفه اول و دوم چندين بار تقاضاى ملاقات او را كرده بودند و فاطمه(س) نپذيرفته بود؛ اما تاريخ مىنويسد؛ على(ع) در واپسين روزهاى حيات زهرا(س) نزد او آمد و تقاضاى آنها را براى ملاقات فاطمه(س) بازگو كرد، و از او اجازه خواست. زهرا(س) چنين گفت: خانه از آن شما و من نيز در اختيار شما هستم، آنچه خود صلاح مىدانى عمل كن. اين را گفت و چادر بر سر كشيد و صورت خود را به آن سوى اتاق متوجه ساخت.(7) اشكها، بدرقه راهش
پيمان وفادارى و پيوند زناشويى، در خانه على(ع) آن چنان محكم و استوار بود كه تنها مرگ مىتوانست در ظاهر، آنها را از هم جدا كند. فاطمه(س) با شهادت خود، قلب على(ع) را كه هنگام ورودش به خانه او قوت و اطمينان بخشيده بود، چنان بىتاب و تحمل كرد كه در باور هيچ ناظرى نمىگنجيد. روزى فاطمه(س) به على(ع) گفت: هنگام فراق، نزديك شده است؛ سخنانى دارم كه مىخواهم با تو بگويم. على(ع) فرمود: آنچه دلت مىخواهد بگو، على(ع) بر بالين فاطمه(س) نشست و دستور داد كسى داخل اتاق نباشد. دخت پيامبر(ص)، اين گونه آغاز كرد: اى پسرعم! از شروع زندگىام با تو در هيچ امرى مخالفت تو را نكردم، و هرگز از من دروغ و خيانت، سر نزد. على(ع) در حالى كه او را تصديق مىكرد، گفت: تو باتقواتر و متواضعتر از آن هستى كه من تو را بر چنين امرى سرزنش كنم. آه چقدر جدايى و دورى از تو بر من دشوار خواهد بود! مصيبت پيامبر(ص) برايم زنده مىشود. از دست دادن تو براى من بسيار سخت و ناگوار است. از اين مصيبت به خداى خود پناه مىبرم و دل به او مىسپارم. مصيبت فراق تو آنقدر تلخ و سنگين است كه تحمل آن براى على(ع) مشكل و طاقتفرساست. مصيبتى كه هيچ چيز نمىتواند آن را جبران كند؛ اين دردى است كه درمانى براى او نمىبينم. سپس على(ع) سر فاطمه(س) را به سينه چسباند و با هم گريستند.(8) گريه فاطمه(س) براى تنهايى على(ع) و اشك على(ع) براى از دست دادن يار و حامى وفادار خود بود. 1ـ بحارالانوار، ج43، ص153. 2ـ كشفالغّمه، ج1، ص363، مناقب خوارزمى، ص256، بحارالانوار، ج43، ص133، ناسخالتواريخ، ص43. 3ـ بحارالانوار، ج43، ص77. 4ـ بحارالانوار، ج43، ص60، فاطمه من المهد الى اللحد، ص254. 5ـ بحارالانوار، ج43، ص123، كشفالغّمه، ج1، ص363. 6ـ كشفالغّمه، ج1، ص363. 7ـ كشفالغّمه، ج1، ص199. 8ـ كشفالغّمه، ج1، ص191. به علت تراكم مطالب اين شماره، قسمت دوم مقاله «نقش زن و شوهر در آرامش خانواده» نوشته خواهر مهرى زينهارى به شماره آينده موكول شد.