قرض الحسنه - قرض الحسنه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قرض الحسنه - نسخه متنی

سید ابوالحسن مطلبی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قرض الحسنه

سيد ابوالحسن مطلبي

اشاره

يكي از كارهاي خداپسندانه‏اي كه مي‏توان با آن، گره‏اي را گشود، غبار غمي را از چهره گرفته‏اي سِتُرد، دلي را شاد كرد و اسباب خرسندي خداوند سبحان را به ارمغان آورد، قرض دادن است. اهتمام بدين مهم به گونه‏اي است كه خداوند، وام دادن به غير را قرض دادن به خود به حساب آورده است، چنان كه مي‏فرمايد: كيست كه به خدا قرض دهد تا خدا بر او چندين برابر بيفزايد؟!1

در اين مقاله به ابعاد مختلف موضوع قرض‏الحسنه مي‏پردازيم.

مفهوم قرض

واژه «قرض» در لغت به معني بريدن با دندان است و در اصطلاح فقهي يكي از عقدهاي شرعي است كه به واسطه آن كسي مديون و وامدار ديگري مي‏شود. تحقق شرعي قرض دادن به ديگري منوط به ايجاب و قبول است، البته به شرطي كه دهنده وام شرط زياده در بازپرداخت مال نداشته و گيرنده مال قصد بازپرداخت وام را داشته باشد.

در اين صورت به محض واگذاري مال به گيرنده وام، وي حق تصرف در آن مال را دارد، و مال مفروض در زمره ديون وي قرار مي‏گيرد كه در صورت شرط زمان در بازپرداخت وام، وي ملزم به بازپرداخت آن در زمان مشخص است وگرنه به محض طلب قرض دهنده، ملزم به بازپرداخت مال است.

فقيهان آيات زير را بيانگر مشروعيت قرض دانسته‏اند:

«مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرةً واللّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْسُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونْ»2

«كيست كه خدا را وام (يعني قرض الحسنه) دهد تا خدا بر او به چندين برابر بيفزايد؟ و خداست كه گيرد و مي‏دهد و خلق همه به سوي او بازمي‏گردند.»

«مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ اَجْرٌ كَريمٌ»3

«آن كيست كه به خدا قرض نيكو دهد (يعني قرض الحسنه و صدقه و احسان به فقيران كند) تا خدا بر او چندين برابر گرداند و پاداشي با لطف و كرامت (نامتناهي) اورا عطا نمايد.»

«إِنْ تُقِْرضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْلَكُمْ وَ اللّهُ شَكُورٌ حَليمٌ»4

«اگر به خدا (يعني بندگان محتاج خدا) قرض نيكو (يعني قرض‏الحسنه يا صدقه) دهيد خدا براي شما چندين برابر گرداند و هم از گناه شما درگذرد و خدا بر شكر واحسان خلق، نيكو پاداش دهنده است و بر گناهشان بسيار بردبار است.»

«... وَ أَقْرِضُوا اللّهَ قَرْضَاً حَسَناً ...»5

«... و به خدا قرض نيكو دهيد (يعني براي خدا به محتاجان احسان كنيد وقرض‏الحسنه دهيد).»

در تعريف دَيْن گفته‏اند كه عبارت از هر حق مالي يا غيرمالي است كه در عهده كسي براي ديگري باشد.6 از اين رو اقسام گوناگوني از معاملات همچون بيع نسيه، بيع سلم و سلف، قرض، رهن و ضمان موجب دين مي‏گردند.

در قرآن كريم دو آيه به بررسي مطلق دين پرداخته است:

آيه اول

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلي أَجَلٍ مُسَمَّيً فَاكْتُبُوهُ ...»7

در اين آيه مفصل احكام زير مورد توجه قرار گرفته است:

1ـ دين يا مؤجّل است ـ يعني داراي مهلت معيني براي بازپرداخت است ـ يا غيرمؤجل كه در صورت اخير با درخواست داين، مديون ملزم به پرداخت است، و در صورت اول تاريخ دقيق پرداخت دين بايد مشخص شود؛ زيرا در آيه آمده است:

«إِلي أجلٍ مسمّيً»

2ـ به جهت حرمت حفظ مال مؤمن، حكم به نوشتن دين شده است:

«فَاكْتُبُوهُ»

3ـ نويسنده دين بايد شخص عادلي باشد:

«وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ»

4ـ نويسنده دين، نبايد از نوشتن خودداري كند:

«وَلا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ»

از اين رو، اگر كاتب منحصر به فرد باشد بنا به نظر برخي از فقيهان نوشتن بر او واجب عيني است.

5ـ نويسنده دين بايد دين‏نامه را بر ميزان شرع بنويسد:

«كَما عَلَّمَهُ اللّهُ»

بنابراين كه عبارت اخير متعلق به «لا يأب» باشد نويسنده نبايد در ازاي نوشتن عوضي مطالبه كند؛ چه نوشتن بي‏عوض اداي شكر الهي بر او خواهد بود.

6ـ شخص مديون بايد متن دين‏نامه را املا كند؛ چه بيان اثبات حقي در ذمه او و شهادتي عليه اوست، ودر اين راستا نبايد از مطلبي فروگذاري شود؛ چه ممكن است بستانكار، واقف بر اصول اهل قلم نباشد:

«وَلْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَقِّ اللّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً»

7ـ اگر شخص مديون، سفيه يا ضعيف العقل و يا ناتوان از املا باشد، وليّ او با رعايت عدل املا كند:

«فَإِنْ كَانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً أَوْ لا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَليُّهُ بِالْعَدْلِ»

8ـ براي دين‏نامه دو شاهد مرد يا يك مرد و دو زن گرفته شود، تا اگر يكي از زنان مسأله را فراموش كرد ديگري يادآوري كند و اين شاهدان بايد عادل و مورد اطمينان باشند:

«وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحداهُما فَتُذَكِّرَ إِحَداهُما الأُخْري»

9ـ نبايد شاهدان به هنگام درخواست شهادت از آن سرباز زنند:

«وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا»

10ـ نبايد از نوشتن دَيْن كوچك و بزرگ مقيد به مدت دلتنگ شد، زيرا دين‏نامه مكتوب نزد خدا عادلانه‏تر است و جهت شهادت استوارتر و جهت عدم بدگماني و شك نزديك‏ترين راه است:

«وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيراً اِلي أَجَلِه ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَاللّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْني أَلاّ تَرْتابُوا»

11ـ اگر معامله نقدي باشد؛ مي‏توان آن را ننوشت، اگرچه نوشتن آن نيز جايز است:

«إِلاّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلاّ تَكْتُبُوها»

12ـ هرگاه معامله نقدي شود مي‏توان بر آن شاهد گرفت:

«وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبَايَعْتُمْ»

13ـ نبايد بر نويسنده و شاهد دين‏نامه ضرري وارد آورد، زيرا اين عمل فسق است:

«وَ لا يُضارُّ كاتِبٌ وَ لا شَهيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ»

بنابر آن كه «لايضار» فعل معلوم باشد نويسنده و شاهد نبايد ضرري وارد آورند.

آيه دوم

«وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلي مَيْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»8

اين آيه ناظر به عدم تعهد مديون است در صورتي كه تنگدست باشد، از اين رو بايد به او تا زمان گشاده‏دستي مهلت داد و حتي در صورت توان نيز به او كمك كرد.

در اين باره ـ يعني مهلت دادن به بدهكار و مدارا با او و ارزش و پاداش اين كارِ كريمانه ـ به رواياتي گرانسنگ از ائمه معصومان عليهم‏السلام تمسك مي‏جوييم:

از بُرَيده نقل است كه گفت:

«از رسول خدا شنيدم كه مي‏فرمود: كسي كه به تنگدست مهلت دهد قبل از رسيدن موعد پرداخت، در مقابل هر روز به اندازه آن مال براي او صدقه محسوب مي‏شود و وقتي كه موعد پرداخت رسيد در قبال هر روز مهلت، دو چندان صدقه برايش به حساب مي‏آيد.»9

رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمودند:

«كسي كه مي‏خواهد در (قيامت) روزي كه هيچ سايه‏اي جز سايه عرش الهي نيست خداوند او را در سايه چتر حمايت خود قرار دهد بايد به بدهكار تنگدست مهلت دهد يا اين كه به نفع او از حق خود بگذرد.»10

«كسي كه با انسان مؤمن تهيدستي مدارا كند، خداوند نيازهاي دنيا و آخرت او را به آساني برآورده كند.»11

«كسي كه به بدهكارش مهلت دهد يا از طلب خود صرف‏نظر كند، در قيامت در سايه عرش (رحمت الهي) قرار گيرد.»12

امام صادق عليه‏السلام فرمودند:

«خداوند عز و جل، مهلت دادن به تنگدست را دوست دارد، و كسي كه بدهكارش تهيدست است بايد به او مهلت دهد تا راه چاره‏اي يابد.»13

پاداش وام دهنده

در رواياتي كه از امامان پاك عليهم‏السلام بر جاي مانده، قرض دادن، كار بسيار مثبتي ارزيابي شده است؛ هر چند كه از قرض گرفتن ـ حتي‏الامكان ـ منع شده است.

رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمودند:

«كسي كه به برادر مسلمان خود قرض دهد در برابر هر درهمي كه قرض داده به اندازه كوه‏هاي احد، رضوان و سينا پاداش خواهد داشت و اگر براي وصول طلب خود با بدهكار مدارا كند از پل صراط همانند برق جهنده، بدون حساب و عذاب عبور خواهد كرد.»14

امام علي عليه‏السلام در وصيتي به امام حسن عليه‏السلام فرمودند:

«غنيمت بدان كسي را كه در زمان توانگريت از تو قرض مي‏خواهد تا در روز تنگدستي‏ات آن را به تو بازپس دهد.»15

امام صادق عليه‏السلام فرمودند:

«هيچ مسلماني نيست كه به مسلمان ديگري به خاطر خدا قرض دهد جز آن كه هر روز خداوند ثواب صدقه را به حساب او به شمار آورد، تا زماني كه بدهكار، مالي را كه از او قرض گرفته بازپس دهد.»16

از اين روايت مي‏توان استفاده كرد كه قرض‏دهنده بدون اين كه مالي را از كف دهد از تمام آثار و بركات صدقه بهره‏مند مي‏گردد و تا زماني كه مديون دينش را به او ادا نكرده هر روز معادل مالي كه قرض داده گويا صدقه مي‏دهد!

رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمودند:

«هر كس به مؤمني وام دهد و منتظر بماند تا وام‏گيرنده از عهده پرداختن وام برآيد مالش در زمره زكات است و درود فرشتگان ـ تا زماني كه وام‏گيرنده قرضش را ادا كند ـ نثار اوست.»17

«كسي كه برادر مسلمان و نيازمندش از او درخواست قرض كند و با اين كه توانايي دارد به او قرض ندهد خداوند او را از شميم بهشت محروم گرداند.»18

برتري قرض

از آن جا كه اسلام مخالف هرگونه گداپروري است و پيامبر رحمتش صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بر دست كارگري كه با كد يمين و عرق جبين به تأمين معيشت خويش مي‏پردازد، بوسه مي‏زند، با مرور رواياتي كه درباره قرض و صدقه آمده است برتري قرض از صدقه كاملاً آشكار مي‏شود. مضمون برخي از آن روايات را مرور مي‏كنيم.

رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمودند:

«شبي كه به معراج رفتم بر در بهشت ديدم كه نوشته شده بود: صدقه ده برابر و قرض، هيجده برابر پاداش دارد! به جبرئيل گفتم چرا قرض‏الحسنه برتر از صدقه است؟ گفت: چون قرض گيرنده هميشه به خاطر نيازش قرض مي‏كند ولي سائل درخواست كمك مي‏كند هر چند بي‏نياز باشد.»19

در فقه‏الرضا به نقل از امام رضا عليه‏السلام نقل شده است كه حضرت فرمود:

«پاداش وام دادن هيجده برابر بيش از صدقه است؛ زيرا با فراهم شدن شرايط استقراض، شخص ناگزير به گرفتن صدقه نمي‏شود.»20

پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمودند:

«اگر هزار درهم را دو بار قرض دهم بيشتر دوست دارم تا اين كه آن را يك بار تصدق دهم.»21

امام صادق عليه‏السلام فرمودند:

«اگر مالي را قرض دهم پيش من محبوب‏تر است تا همانند آن را صله دهم.»22

رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمودند:

«هيچ مسلماني نيست كه به مسلماني يك بار قرض دهد جز اين كه گويي آن مال را دو بار صدقه داده است.»23

«هر قرضي (افزون بر پاداش‏هاي زيادي كه دارد (در حكم) صدقه است.»24

نكوهش استقراض و كوتاهي در پرداختن آن

با اين كه در روايات به افراد متمكن توصيه و تأكيد شده كه به افراد نيازمند و گرفتار كه ناچار به استقراض مي‏شوند، وام پرداخت كنند ولي مضمون پاره‏اي از روايات حاكي از نكوهش قرض گرفتن است و آن را پديده‏اي منفي مي‏شمارد: رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمودند:

«از وام خواستن (و بدهي داشتن) حذر كنيد كه آن غم شب و ذلت روز است.»25

«از كفر و بدهي به خدا پناه مي‏برم! گفته شد: اي پيام‏آور خدا! آيا بدهي با كفر معادل است؟! فرمود: آري.»26

«هيچ دردي همچون درد چشم و هيچ اندوهي چون اندوه بدهي داشتن نيست.»27

از امام باقر عليه‏السلام نقل شده است كه فرمود:

«شهادت در راه خدا كفاره و پوشاننده هر گناهي است جز دَين كه در آن هيچ كفاره‏اي نيست جز پرداختن آن، يا اين كه صاحبش آن را قضا و تدارك كند، يا اين كه طلب‏كار و صاحب حق از آن درگذرد.»28

نقل شده كه معاوية بن وهب از امام صادق عليه‏السلام پرسيد به ما رسيده كه مردي از انصار را مرگ در رسيد كه ديني بر عهده داشت؛ از اين رو پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بر (جنازه) او نماز نگذارد و به حاضران فرمود: بر اين دوستتان نماز نگذاريد تا دَين او پرداخت شود. امام عليه‏السلام در توضيح اين روايت فرمود:

«پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بدان جهت اين كار را انجام‏داد تامردم مسأله دَين‏را سبك‏نشمارند.»29

امام صادق عليه‏السلام فرمودند:

«از دَين بكاهيد كه در كاستن دَين فزوني عمر است.»30

«دزدان سه گونه‏اند: كسي كه زكات نپردازد، كسي كه مهر زنان را حلال شمارد، و كسي كه قرض كند و نيت پرداختن آن را نداشته باشد.»31

رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمودند:

«هر كه قادر باشد بر اداي صاحب حقي؛ ولي با اين وجود او را معطل كند (كوتاهي كرده و امروز و فردا كند) گناه هر روز او (كه معطل مي‏كند و تأخير روا مي‏دارد) گناه و خطاي باج‏ستان است.»32

رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمودند:

«از قرض گرفتن پرهيز كنيد كه ننگ دين است.»33

«تأخير انداختن غني (از پرداخت به موقع بدهي خود) ستم به حساب مي‏آيد.»34

قرض‏داران، غم نخورند!

با مرور رواياتي كه درباره قرض وارد شده است به احاديثي برمي‏خوريم كه خود مي‏تواند قدري از غم جانكاه قرض‏داران بكاهد، برخي از اين گوهرهاي تابناك را كه حاكي از سيره رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و زندگي زاهدانه معصومان عليهم‏السلام است چنين‏اند:

امام صادق عليه‏السلام فرمودند:

«رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در حالي كه دَين بر عهده داشت رحلت فرمود.»35

«حضرتش مديون بود و زره‏اش در مقابل بيست صاع در گرو يك يهودي بود.»36

ابن عباس گويد كه حضرتش فرمود:

«خداوند مرا به نبوت برتري داد، و علي را به امامت و امر فرمود تا دخترم را به او تزويج كنم، او پدر فرزندانم، غسل دهنده جثه‏ام و ادا كننده دَين من است، دوستدار او دوست من و دشمن او دشمن من است.»37

امام صادق عليه‏السلام فرمود:

«امام حسن عليه‏السلام به هنگام رحلت بدهكار بود، امام حسين عليه‏السلام نيز هنگام شهادت دَين بر عهده داشت.»38

امام باقر عليه‏السلام فرمود:

«امام حسين عليه‏السلام هنگام شهادت بدهكار بود كه امام سجاد عليه‏السلام زميني از آن حضرت را فروخت تا دينش را ادا كند.»39

احكام قرض

قرض دو قسم است: مدت‏دار؛ يعني هنگام قرض دادن مشخص شده است كه قرض گيرنده چه موقع بدهي را بپردازد. قسم ديگر، قرض بدون مدت است كه زمان پرداخت در آن مشخص نشده است.

1ـ اگر قرض مدت‏دار باشد طلب‏كار نمي‏تواند پيش از تمام شدن آن مدت، طلب خود را درخواست كند. اگر مدت‏دار نباشد، طلب‏كار هر وقت بخواهد مي‏تواند طلب خود را درخواست كند.40

2ـ اگر طلب‏كار طلب خود را درخواست كند، چنانچه بدهكار بتواند بدهي خود را بدهد، بايد فوراً بپردازد و اگر تأخير بيندازد گناهكار است.41

3ـ اگر مقداري پول به كسي بدهد و شرط كند كه پس از مدتي مثلاً يك سالِ ديگر زيادتر بگيرد ربا و حرام است؛ مثلاً يكصد هزار تومان بدهد و شرط كند كه پس از يك سال يكصد و بيست هزار تومان بگيرد.42

4ـ ربا دادن مثل ربا گرفتن حرام است و كسي كه قرض ربايي گرفته اگرچه كار حرامي كرده ولي اصل قرض صحيح است و مي‏تواند در آن تصرف كند.43

5ـ اگر بدهكار بدون شرط قبلي چيزي اضافه به طلبكار بدهد اشكال ندارد، بلكه مستحب است.44

6ـ اگر بدهكار غير از خانه‏اي كه در آن نشسته و اثاثيه منزل و چيزهاي ديگري كه به آن‏ها احتياج دارد چيزي نداشته باشد طلبكار نمي‏تواند طلب خود را از او مطالبه كند، بلكه بايد صبر كند تا بتواند بدهي خود را بدهد.45

7ـ اگر شخصي مبلغي به عنوان قرض از ديگري گرفته و بعد از آن ديگر او را نديده است وخيلي هم دنبالش گشته و از زنده بودن وي هم اطلاعي ندارد بايد چنانچه طلبكار را مي‏شناسد تحقيق كند تا حق او را به خودش يا به ورثه‏اش بپردازد و اگر از پيدا كردن صاحب پول نااميد باشد، بايد از طرف او به فقيران صدقه بدهد.46

8ـ بدهكار مي‏تواند مقداري از مال خود را نزد طلبكار به گرو بگذارد تا اگر طلب او را نداد از آن مال طلب خود را به دست آورد.47

9ـ استفاده چيزي كه گرو (رهن) مي‏گذارند مال كسي است كه آن را گرو گذاشته است. بنابراين گروگيرنده، بدون اجازه صاحب مال نمي‏تواند از آن استفاده كند.48

10ـ طلب‏كار (گروگيرنده) و بدهكار (گرودهنده) نمي‏توانند مالي را كه در رهن است بدون اجازه يكديگر ملك كسي كنند. مثلاً بفروشند يا ببخشند، ولي اگر يكي از آنان آن را بفروشد يا ببخشد و بعد ديگري بگويد راضي هستم، اشكال ندارد.49

11ـ اگر مالي را كه بدهكار گرو گذاشته خانه و اثاثيه منزل هم باشد طلب‏كار مي‏تواند بفروشد و طلب خود را بردارد.50

12ـ چنانچه طلب‏كار قبول كند، بدهكار مي‏تواند بدهي خود را بر عهده ديگري گذاشته و به او حواله دهد.51

13ـ طلبكار مي‏تواند حواله را نپذيرد، اگرچه فردي كه به او حواله شده فقير نباشد و در پرداختن حواله هم كوتاهي نكند.52

14ـ بعد از آن كه حواله درست شد، حواله دهنده و كسي كه به او حواله شده نمي‏توانند حواله را به هم بزنند مگر آن كه يكي از آنان براي خود حق به هم زدن حواله را قرار دهند كه در اين صورت مطابق قراري كه گذاشته‏اند مي‏توانند حواله را به هم بزنند.53

15ـ چنانچه طلبكار قبول كند انسان مي‏تواند متعهد شود بدهي كسي را بپردازد كه به اين تعهد، ضمان مي‏گويند.54

16ـ اگر طلبكار طلب خود را به ضامن ببخشد ضامن نمي‏تواند از بدهكار چيزي بگيرد و اگر مقداري از آن را ببخشد نمي‏تواند آن مقدار را مطالبه كند.55

17ـ اگر انسان ضامن شود كه بدهي كسي را بدهد نمي‏تواند از ضامن شدن خود برگردد.56

18ـ ضامن و طلبكار مي‏توانند شرط كنند كه هر وقت بخواهند ضمانت ضامن را به هم بزنند.57

19ـ اگر شخصي بدون اجازه بدهكار، ضامن شود كه بدهي او را بدهد نمي‏تواند چيزي از او بگيرد.58

20ـ انسان مي‏تواند متعهد و ملتزم شود كه هر وقت طلبكار بدهكار را خواست او را احضار كند كه به اين تعهد و التزام، كفالت مي‏گويند.59


1- سوره بقره (2) آيه 245. نص آيه در ادامه مقاله آورده شده است.

2- سوره بقره (2) آيه 245.

3- سوره حديد (57) آيه 11.

4- سوره تغابن (64) آيه 17.

5- سوره مزمل (73) آيه 20.

6- احكام قرآن، ص 268.

7- سوره بقره (2) آيه 282.

8- سوره بقره (2) آيه 280.

9- الترغيب و الترهيب، ج 2، ص 44.

10- بحارالانوار، ج 103، ص 150.

11- همان، ص 152.

12- ميزان الحكمة، ج 8، ص 126.

13- همان، ص 153.

14- ثواب الاعمال و عقابها، ص 414.

15- نهج‏البلاغه، نامه 31.

16- «ما مِنْ مُسلمٍ أقرض مسلماً يريد وَجْهَ اللّه إِلاّ اُحْتُسِبَ لَهُ اَجْرُها بحساب الصدقة حتي ترجع اليه.» بحارالانوار، ج 103، ص 139.

17- «مَنْ أقْرَض مؤمناً قَرْضاً يَنْتَظِرْ بِه مَيْسُورَهُ كانَ مالَهُ في زكاةٍ و كان هو في صلاةٍ من الملائكة حتي يودّيه اِليه.» همان، ص 139.

18- «مَنْ احتاجَ اِليه اَخوه المُسْلِمُ في قرضٍ و هو يَقْدِرُ عليه فلم يَفْعَلْ حَرَّمَ اللّهَ عليه ريحَ الجَنَّةِ.» همان، ص 138.

19- ميزان الحكمة، ج 8، ص 123.

20- بحارالانوار، ج 103، ص 140.

21- همان، ص 139.

22- همان.

23- همان، ص 139.

24- همان.

25- سفينة البحار.

26- همان.

27- همان.

28- همان.

29- همان.

30- همان.

31- وسائل الشيعه، ج 13، ص 77.

32- همان.

33- همان.

34- همان، ص 90.

35- سفينة البحار.

36- همان.

37- همان.

38- همان.

39- همان.

40- توضيح المسائل، امام خميني، مسأله 2306. اين بخش (احكام قرض) از كتاب «آموزش فقه» نگاشته حجت‏الاسلام والمسلمين جناب آقاي محمدحسين فلاح‏زاده ـ دام‏عزه ـ اقتباس شده است.

41- توضيح المسائل، مسأله 2276.

42- توضيح المسائل، مسأله 2288.

43- توضيح المسائل، مسأله 2284.

44- تحرير الوسيله، ج 1، كتاب الدين و القرض، ص 654.

45- توضيح المسائل، مسأله 2277.

46- استفتائات، ج 2، ص 285، نقل به تلفيق.

47- ر.ك: توضيح المسائل، مسأله 2300.

48- توضيح المسائل، مسأله 2306.

49- همان، مسأله 2305.

50- همان، مسأله 2309.

51- همان، مسأله 2289.

52- همان، مسأله 2295.

53- همان، مسأله 2297 و 2299.

54- تحرير الوسيله، كتاب الضمان، ج 2،ص 25..

55- توضيح المسائل، مسأله 2315.

56- همان، مسأله 2316.

57- همان، مسأله 2317.

58- همان، مسأله 2320.

59- ر.ك: تحريرالوسيله، ج 2، ص 34.

/ 1