قرض الحسنه
سيد ابوالحسن مطلبياشاره
يكي از كارهاي خداپسندانهاي كه ميتوان با آن، گرهاي را گشود، غبار غمي را از چهره گرفتهاي سِتُرد، دلي را شاد كرد و اسباب خرسندي خداوند سبحان را به ارمغان آورد، قرض دادن است. اهتمام بدين مهم به گونهاي است كه خداوند، وام دادن به غير را قرض دادن به خود به حساب آورده است، چنان كه ميفرمايد: كيست كه به خدا قرض دهد تا خدا بر او چندين برابر بيفزايد؟!1در اين مقاله به ابعاد مختلف موضوع قرضالحسنه ميپردازيم.مفهوم قرض
واژه «قرض» در لغت به معني بريدن با دندان است و در اصطلاح فقهي يكي از عقدهاي شرعي است كه به واسطه آن كسي مديون و وامدار ديگري ميشود. تحقق شرعي قرض دادن به ديگري منوط به ايجاب و قبول است، البته به شرطي كه دهنده وام شرط زياده در بازپرداخت مال نداشته و گيرنده مال قصد بازپرداخت وام را داشته باشد.در اين صورت به محض واگذاري مال به گيرنده وام، وي حق تصرف در آن مال را دارد، و مال مفروض در زمره ديون وي قرار ميگيرد كه در صورت شرط زمان در بازپرداخت وام، وي ملزم به بازپرداخت آن در زمان مشخص است وگرنه به محض طلب قرض دهنده، ملزم به بازپرداخت مال است.فقيهان آيات زير را بيانگر مشروعيت قرض دانستهاند:«مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرةً واللّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْسُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونْ»2«كيست كه خدا را وام (يعني قرض الحسنه) دهد تا خدا بر او به چندين برابر بيفزايد؟ و خداست كه گيرد و ميدهد و خلق همه به سوي او بازميگردند.»«مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ اَجْرٌ كَريمٌ»3«آن كيست كه به خدا قرض نيكو دهد (يعني قرض الحسنه و صدقه و احسان به فقيران كند) تا خدا بر او چندين برابر گرداند و پاداشي با لطف و كرامت (نامتناهي) اورا عطا نمايد.»«إِنْ تُقِْرضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْلَكُمْ وَ اللّهُ شَكُورٌ حَليمٌ»4«اگر به خدا (يعني بندگان محتاج خدا) قرض نيكو (يعني قرضالحسنه يا صدقه) دهيد خدا براي شما چندين برابر گرداند و هم از گناه شما درگذرد و خدا بر شكر واحسان خلق، نيكو پاداش دهنده است و بر گناهشان بسيار بردبار است.»«... وَ أَقْرِضُوا اللّهَ قَرْضَاً حَسَناً ...»5«... و به خدا قرض نيكو دهيد (يعني براي خدا به محتاجان احسان كنيد وقرضالحسنه دهيد).»در تعريف دَيْن گفتهاند كه عبارت از هر حق مالي يا غيرمالي است كه در عهده كسي براي ديگري باشد.6 از اين رو اقسام گوناگوني از معاملات همچون بيع نسيه، بيع سلم و سلف، قرض، رهن و ضمان موجب دين ميگردند.در قرآن كريم دو آيه به بررسي مطلق دين پرداخته است:آيه اول
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلي أَجَلٍ مُسَمَّيً فَاكْتُبُوهُ ...»7در اين آيه مفصل احكام زير مورد توجه قرار گرفته است:1ـ دين يا مؤجّل است ـ يعني داراي مهلت معيني براي بازپرداخت است ـ يا غيرمؤجل كه در صورت اخير با درخواست داين، مديون ملزم به پرداخت است، و در صورت اول تاريخ دقيق پرداخت دين بايد مشخص شود؛ زيرا در آيه آمده است:«إِلي أجلٍ مسمّيً»2ـ به جهت حرمت حفظ مال مؤمن، حكم به نوشتن دين شده است:«فَاكْتُبُوهُ»3ـ نويسنده دين بايد شخص عادلي باشد:«وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ»4ـ نويسنده دين، نبايد از نوشتن خودداري كند:«وَلا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ»از اين رو، اگر كاتب منحصر به فرد باشد بنا به نظر برخي از فقيهان نوشتن بر او واجب عيني است.5ـ نويسنده دين بايد ديننامه را بر ميزان شرع بنويسد:«كَما عَلَّمَهُ اللّهُ»بنابراين كه عبارت اخير متعلق به «لا يأب» باشد نويسنده نبايد در ازاي نوشتن عوضي مطالبه كند؛ چه نوشتن بيعوض اداي شكر الهي بر او خواهد بود.6ـ شخص مديون بايد متن ديننامه را املا كند؛ چه بيان اثبات حقي در ذمه او و شهادتي عليه اوست، ودر اين راستا نبايد از مطلبي فروگذاري شود؛ چه ممكن است بستانكار، واقف بر اصول اهل قلم نباشد:«وَلْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَقِّ اللّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً»7ـ اگر شخص مديون، سفيه يا ضعيف العقل و يا ناتوان از املا باشد، وليّ او با رعايت عدل املا كند:«فَإِنْ كَانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً أَوْ ضَعيفاً أَوْ لا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَليُّهُ بِالْعَدْلِ»8ـ براي ديننامه دو شاهد مرد يا يك مرد و دو زن گرفته شود، تا اگر يكي از زنان مسأله را فراموش كرد ديگري يادآوري كند و اين شاهدان بايد عادل و مورد اطمينان باشند:«وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحداهُما فَتُذَكِّرَ إِحَداهُما الأُخْري»9ـ نبايد شاهدان به هنگام درخواست شهادت از آن سرباز زنند:«وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا»10ـ نبايد از نوشتن دَيْن كوچك و بزرگ مقيد به مدت دلتنگ شد، زيرا ديننامه مكتوب نزد خدا عادلانهتر است و جهت شهادت استوارتر و جهت عدم بدگماني و شك نزديكترين راه است:«وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيراً اِلي أَجَلِه ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَاللّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْني أَلاّ تَرْتابُوا»11ـ اگر معامله نقدي باشد؛ ميتوان آن را ننوشت، اگرچه نوشتن آن نيز جايز است:«إِلاّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلاّ تَكْتُبُوها»12ـ هرگاه معامله نقدي شود ميتوان بر آن شاهد گرفت:«وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبَايَعْتُمْ»13ـ نبايد بر نويسنده و شاهد ديننامه ضرري وارد آورد، زيرا اين عمل فسق است:«وَ لا يُضارُّ كاتِبٌ وَ لا شَهيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ»بنابر آن كه «لايضار» فعل معلوم باشد نويسنده و شاهد نبايد ضرري وارد آورند.آيه دوم
«وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلي مَيْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»8اين آيه ناظر به عدم تعهد مديون است در صورتي كه تنگدست باشد، از اين رو بايد به او تا زمان گشادهدستي مهلت داد و حتي در صورت توان نيز به او كمك كرد.در اين باره ـ يعني مهلت دادن به بدهكار و مدارا با او و ارزش و پاداش اين كارِ كريمانه ـ به رواياتي گرانسنگ از ائمه معصومان عليهمالسلام تمسك ميجوييم:از بُرَيده نقل است كه گفت:«از رسول خدا شنيدم كه ميفرمود: كسي كه به تنگدست مهلت دهد قبل از رسيدن موعد پرداخت، در مقابل هر روز به اندازه آن مال براي او صدقه محسوب ميشود و وقتي كه موعد پرداخت رسيد در قبال هر روز مهلت، دو چندان صدقه برايش به حساب ميآيد.»9رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودند:«كسي كه ميخواهد در (قيامت) روزي كه هيچ سايهاي جز سايه عرش الهي نيست خداوند او را در سايه چتر حمايت خود قرار دهد بايد به بدهكار تنگدست مهلت دهد يا اين كه به نفع او از حق خود بگذرد.»10«كسي كه با انسان مؤمن تهيدستي مدارا كند، خداوند نيازهاي دنيا و آخرت او را به آساني برآورده كند.»11«كسي كه به بدهكارش مهلت دهد يا از طلب خود صرفنظر كند، در قيامت در سايه عرش (رحمت الهي) قرار گيرد.»12امام صادق عليهالسلام فرمودند:«خداوند عز و جل، مهلت دادن به تنگدست را دوست دارد، و كسي كه بدهكارش تهيدست است بايد به او مهلت دهد تا راه چارهاي يابد.»13پاداش وام دهنده
در رواياتي كه از امامان پاك عليهمالسلام بر جاي مانده، قرض دادن، كار بسيار مثبتي ارزيابي شده است؛ هر چند كه از قرض گرفتن ـ حتيالامكان ـ منع شده است.رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودند:«كسي كه به برادر مسلمان خود قرض دهد در برابر هر درهمي كه قرض داده به اندازه كوههاي احد، رضوان و سينا پاداش خواهد داشت و اگر براي وصول طلب خود با بدهكار مدارا كند از پل صراط همانند برق جهنده، بدون حساب و عذاب عبور خواهد كرد.»14امام علي عليهالسلام در وصيتي به امام حسن عليهالسلام فرمودند:«غنيمت بدان كسي را كه در زمان توانگريت از تو قرض ميخواهد تا در روز تنگدستيات آن را به تو بازپس دهد.»15امام صادق عليهالسلام فرمودند:«هيچ مسلماني نيست كه به مسلمان ديگري به خاطر خدا قرض دهد جز آن كه هر روز خداوند ثواب صدقه را به حساب او به شمار آورد، تا زماني كه بدهكار، مالي را كه از او قرض گرفته بازپس دهد.»16از اين روايت ميتوان استفاده كرد كه قرضدهنده بدون اين كه مالي را از كف دهد از تمام آثار و بركات صدقه بهرهمند ميگردد و تا زماني كه مديون دينش را به او ادا نكرده هر روز معادل مالي كه قرض داده گويا صدقه ميدهد!رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودند:«هر كس به مؤمني وام دهد و منتظر بماند تا وامگيرنده از عهده پرداختن وام برآيد مالش در زمره زكات است و درود فرشتگان ـ تا زماني كه وامگيرنده قرضش را ادا كند ـ نثار اوست.»17«كسي كه برادر مسلمان و نيازمندش از او درخواست قرض كند و با اين كه توانايي دارد به او قرض ندهد خداوند او را از شميم بهشت محروم گرداند.»18برتري قرض
از آن جا كه اسلام مخالف هرگونه گداپروري است و پيامبر رحمتش صلياللهعليهوآلهوسلم بر دست كارگري كه با كد يمين و عرق جبين به تأمين معيشت خويش ميپردازد، بوسه ميزند، با مرور رواياتي كه درباره قرض و صدقه آمده است برتري قرض از صدقه كاملاً آشكار ميشود. مضمون برخي از آن روايات را مرور ميكنيم.رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودند:«شبي كه به معراج رفتم بر در بهشت ديدم كه نوشته شده بود: صدقه ده برابر و قرض، هيجده برابر پاداش دارد! به جبرئيل گفتم چرا قرضالحسنه برتر از صدقه است؟ گفت: چون قرض گيرنده هميشه به خاطر نيازش قرض ميكند ولي سائل درخواست كمك ميكند هر چند بينياز باشد.»19در فقهالرضا به نقل از امام رضا عليهالسلام نقل شده است كه حضرت فرمود:«پاداش وام دادن هيجده برابر بيش از صدقه است؛ زيرا با فراهم شدن شرايط استقراض، شخص ناگزير به گرفتن صدقه نميشود.»20پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودند:«اگر هزار درهم را دو بار قرض دهم بيشتر دوست دارم تا اين كه آن را يك بار تصدق دهم.»21امام صادق عليهالسلام فرمودند:«اگر مالي را قرض دهم پيش من محبوبتر است تا همانند آن را صله دهم.»22رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودند:«هيچ مسلماني نيست كه به مسلماني يك بار قرض دهد جز اين كه گويي آن مال را دو بار صدقه داده است.»23«هر قرضي (افزون بر پاداشهاي زيادي كه دارد (در حكم) صدقه است.»24نكوهش استقراض و كوتاهي در پرداختن آن
با اين كه در روايات به افراد متمكن توصيه و تأكيد شده كه به افراد نيازمند و گرفتار كه ناچار به استقراض ميشوند، وام پرداخت كنند ولي مضمون پارهاي از روايات حاكي از نكوهش قرض گرفتن است و آن را پديدهاي منفي ميشمارد: رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودند:«از وام خواستن (و بدهي داشتن) حذر كنيد كه آن غم شب و ذلت روز است.»25«از كفر و بدهي به خدا پناه ميبرم! گفته شد: اي پيامآور خدا! آيا بدهي با كفر معادل است؟! فرمود: آري.»26«هيچ دردي همچون درد چشم و هيچ اندوهي چون اندوه بدهي داشتن نيست.»27از امام باقر عليهالسلام نقل شده است كه فرمود:«شهادت در راه خدا كفاره و پوشاننده هر گناهي است جز دَين كه در آن هيچ كفارهاي نيست جز پرداختن آن، يا اين كه صاحبش آن را قضا و تدارك كند، يا اين كه طلبكار و صاحب حق از آن درگذرد.»28نقل شده كه معاوية بن وهب از امام صادق عليهالسلام پرسيد به ما رسيده كه مردي از انصار را مرگ در رسيد كه ديني بر عهده داشت؛ از اين رو پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم بر (جنازه) او نماز نگذارد و به حاضران فرمود: بر اين دوستتان نماز نگذاريد تا دَين او پرداخت شود. امام عليهالسلام در توضيح اين روايت فرمود:«پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم بدان جهت اين كار را انجامداد تامردم مسأله دَينرا سبكنشمارند.»29امام صادق عليهالسلام فرمودند:«از دَين بكاهيد كه در كاستن دَين فزوني عمر است.»30«دزدان سه گونهاند: كسي كه زكات نپردازد، كسي كه مهر زنان را حلال شمارد، و كسي كه قرض كند و نيت پرداختن آن را نداشته باشد.»31رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودند:«هر كه قادر باشد بر اداي صاحب حقي؛ ولي با اين وجود او را معطل كند (كوتاهي كرده و امروز و فردا كند) گناه هر روز او (كه معطل ميكند و تأخير روا ميدارد) گناه و خطاي باجستان است.»32رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمودند:«از قرض گرفتن پرهيز كنيد كه ننگ دين است.»33«تأخير انداختن غني (از پرداخت به موقع بدهي خود) ستم به حساب ميآيد.»34قرضداران، غم نخورند!با مرور رواياتي كه درباره قرض وارد شده است به احاديثي برميخوريم كه خود ميتواند قدري از غم جانكاه قرضداران بكاهد، برخي از اين گوهرهاي تابناك را كه حاكي از سيره رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم و زندگي زاهدانه معصومان عليهمالسلام است چنيناند:امام صادق عليهالسلام فرمودند:«رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم در حالي كه دَين بر عهده داشت رحلت فرمود.»35«حضرتش مديون بود و زرهاش در مقابل بيست صاع در گرو يك يهودي بود.»36ابن عباس گويد كه حضرتش فرمود:«خداوند مرا به نبوت برتري داد، و علي را به امامت و امر فرمود تا دخترم را به او تزويج كنم، او پدر فرزندانم، غسل دهنده جثهام و ادا كننده دَين من است، دوستدار او دوست من و دشمن او دشمن من است.»37امام صادق عليهالسلام فرمود:«امام حسن عليهالسلام به هنگام رحلت بدهكار بود، امام حسين عليهالسلام نيز هنگام شهادت دَين بر عهده داشت.»38امام باقر عليهالسلام فرمود:«امام حسين عليهالسلام هنگام شهادت بدهكار بود كه امام سجاد عليهالسلام زميني از آن حضرت را فروخت تا دينش را ادا كند.»39احكام قرضقرض دو قسم است: مدتدار؛ يعني هنگام قرض دادن مشخص شده است كه قرض گيرنده چه موقع بدهي را بپردازد. قسم ديگر، قرض بدون مدت است كه زمان پرداخت در آن مشخص نشده است.1ـ اگر قرض مدتدار باشد طلبكار نميتواند پيش از تمام شدن آن مدت، طلب خود را درخواست كند. اگر مدتدار نباشد، طلبكار هر وقت بخواهد ميتواند طلب خود را درخواست كند.402ـ اگر طلبكار طلب خود را درخواست كند، چنانچه بدهكار بتواند بدهي خود را بدهد، بايد فوراً بپردازد و اگر تأخير بيندازد گناهكار است.413ـ اگر مقداري پول به كسي بدهد و شرط كند كه پس از مدتي مثلاً يك سالِ ديگر زيادتر بگيرد ربا و حرام است؛ مثلاً يكصد هزار تومان بدهد و شرط كند كه پس از يك سال يكصد و بيست هزار تومان بگيرد.424ـ ربا دادن مثل ربا گرفتن حرام است و كسي كه قرض ربايي گرفته اگرچه كار حرامي كرده ولي اصل قرض صحيح است و ميتواند در آن تصرف كند.435ـ اگر بدهكار بدون شرط قبلي چيزي اضافه به طلبكار بدهد اشكال ندارد، بلكه مستحب است.446ـ اگر بدهكار غير از خانهاي كه در آن نشسته و اثاثيه منزل و چيزهاي ديگري كه به آنها احتياج دارد چيزي نداشته باشد طلبكار نميتواند طلب خود را از او مطالبه كند، بلكه بايد صبر كند تا بتواند بدهي خود را بدهد.457ـ اگر شخصي مبلغي به عنوان قرض از ديگري گرفته و بعد از آن ديگر او را نديده است وخيلي هم دنبالش گشته و از زنده بودن وي هم اطلاعي ندارد بايد چنانچه طلبكار را ميشناسد تحقيق كند تا حق او را به خودش يا به ورثهاش بپردازد و اگر از پيدا كردن صاحب پول نااميد باشد، بايد از طرف او به فقيران صدقه بدهد.468ـ بدهكار ميتواند مقداري از مال خود را نزد طلبكار به گرو بگذارد تا اگر طلب او را نداد از آن مال طلب خود را به دست آورد.479ـ استفاده چيزي كه گرو (رهن) ميگذارند مال كسي است كه آن را گرو گذاشته است. بنابراين گروگيرنده، بدون اجازه صاحب مال نميتواند از آن استفاده كند.4810ـ طلبكار (گروگيرنده) و بدهكار (گرودهنده) نميتوانند مالي را كه در رهن است بدون اجازه يكديگر ملك كسي كنند. مثلاً بفروشند يا ببخشند، ولي اگر يكي از آنان آن را بفروشد يا ببخشد و بعد ديگري بگويد راضي هستم، اشكال ندارد.4911ـ اگر مالي را كه بدهكار گرو گذاشته خانه و اثاثيه منزل هم باشد طلبكار ميتواند بفروشد و طلب خود را بردارد.5012ـ چنانچه طلبكار قبول كند، بدهكار ميتواند بدهي خود را بر عهده ديگري گذاشته و به او حواله دهد.5113ـ طلبكار ميتواند حواله را نپذيرد، اگرچه فردي كه به او حواله شده فقير نباشد و در پرداختن حواله هم كوتاهي نكند.5214ـ بعد از آن كه حواله درست شد، حواله دهنده و كسي كه به او حواله شده نميتوانند حواله را به هم بزنند مگر آن كه يكي از آنان براي خود حق به هم زدن حواله را قرار دهند كه در اين صورت مطابق قراري كه گذاشتهاند ميتوانند حواله را به هم بزنند.5315ـ چنانچه طلبكار قبول كند انسان ميتواند متعهد شود بدهي كسي را بپردازد كه به اين تعهد، ضمان ميگويند.5416ـ اگر طلبكار طلب خود را به ضامن ببخشد ضامن نميتواند از بدهكار چيزي بگيرد و اگر مقداري از آن را ببخشد نميتواند آن مقدار را مطالبه كند.5517ـ اگر انسان ضامن شود كه بدهي كسي را بدهد نميتواند از ضامن شدن خود برگردد.5618ـ ضامن و طلبكار ميتوانند شرط كنند كه هر وقت بخواهند ضمانت ضامن را به هم بزنند.5719ـ اگر شخصي بدون اجازه بدهكار، ضامن شود كه بدهي او را بدهد نميتواند چيزي از او بگيرد.5820ـ انسان ميتواند متعهد و ملتزم شود كه هر وقت طلبكار بدهكار را خواست او را احضار كند كه به اين تعهد و التزام، كفالت ميگويند.591- سوره بقره (2) آيه 245. نص آيه در ادامه مقاله آورده شده است.
2- سوره بقره (2) آيه 245.
3- سوره حديد (57) آيه 11.
4- سوره تغابن (64) آيه 17.
5- سوره مزمل (73) آيه 20.
6- احكام قرآن، ص 268.
7- سوره بقره (2) آيه 282.
8- سوره بقره (2) آيه 280.
9- الترغيب و الترهيب، ج 2، ص 44.
10- بحارالانوار، ج 103، ص 150.
11- همان، ص 152.
12- ميزان الحكمة، ج 8، ص 126.
13- همان، ص 153.
14- ثواب الاعمال و عقابها، ص 414.
15- نهجالبلاغه، نامه 31.
16- «ما مِنْ مُسلمٍ أقرض مسلماً يريد وَجْهَ اللّه إِلاّ اُحْتُسِبَ لَهُ اَجْرُها بحساب الصدقة حتي ترجع اليه.» بحارالانوار، ج 103، ص 139.
17- «مَنْ أقْرَض مؤمناً قَرْضاً يَنْتَظِرْ بِه مَيْسُورَهُ كانَ مالَهُ في زكاةٍ و كان هو في صلاةٍ من الملائكة حتي يودّيه اِليه.» همان، ص 139.
18- «مَنْ احتاجَ اِليه اَخوه المُسْلِمُ في قرضٍ و هو يَقْدِرُ عليه فلم يَفْعَلْ حَرَّمَ اللّهَ عليه ريحَ الجَنَّةِ.» همان، ص 138.
19- ميزان الحكمة، ج 8، ص 123.
20- بحارالانوار، ج 103، ص 140.
21- همان، ص 139.
22- همان.
23- همان، ص 139.
24- همان.
25- سفينة البحار.
26- همان.
27- همان.
28- همان.
29- همان.
30- همان.
31- وسائل الشيعه، ج 13، ص 77.
32- همان.
33- همان.
34- همان، ص 90.
35- سفينة البحار.
36- همان.
37- همان.
38- همان.
39- همان.
40- توضيح المسائل، امام خميني، مسأله 2306. اين بخش (احكام قرض) از كتاب «آموزش فقه» نگاشته حجتالاسلام والمسلمين جناب آقاي محمدحسين فلاحزاده ـ دامعزه ـ اقتباس شده است.
41- توضيح المسائل، مسأله 2276.
42- توضيح المسائل، مسأله 2288.
43- توضيح المسائل، مسأله 2284.
44- تحرير الوسيله، ج 1، كتاب الدين و القرض، ص 654.
45- توضيح المسائل، مسأله 2277.
46- استفتائات، ج 2، ص 285، نقل به تلفيق.
47- ر.ك: توضيح المسائل، مسأله 2300.
48- توضيح المسائل، مسأله 2306.
49- همان، مسأله 2305.
50- همان، مسأله 2309.
51- همان، مسأله 2289.
52- همان، مسأله 2295.
53- همان، مسأله 2297 و 2299.
54- تحرير الوسيله، كتاب الضمان، ج 2،ص 25..
55- توضيح المسائل، مسأله 2315.
56- همان، مسأله 2316.
57- همان، مسأله 2317.
58- همان، مسأله 2320.
59- ر.ك: تحريرالوسيله، ج 2، ص 34.