پيامدهاى زشت غيبت
أيت الله مجتبى تهرانى غيبت، پيامدهاى زشت و آزار دهندهاى براى غيبت شونده و غيبت كننده به بار خواهد آورد كه آن ها را به دو دسته دنيايى و آخرتى تقسيم كرده اند. الف. پيامدهاى زشت غيبت در دنيا
1. ريختن آبرو و شكستن حريم: غيبت كننده با رفتار ناروايش آبروى ديگران رابه خطر مى اندازد، از اين رو خداوند هم آبروى او را در معرض خطر قرار مى دهد و او را در اين دنيا رسوا مى كند. امام صادق (ع) فرمود: لاتَغتَب فَتغتَب وَلاتَحفَر لاَخيكَ حُفَره فَتَقَعَ فيها. [1] غيبت نكن كه مورد غيبت واقع مى شوى و براى برادرت گودالى نكن كه خود در آن خواهى افتاد. روايت به اين معنا است كه اگر از كسى غيبت كنند، از آن ها نيز غيبت خواهند كرد، چون وقتى غيبت كنند كه عيب و نقص ديگران را آشكارا سازد، ديگران نيز درصدد رسوا كردن او برخواهند آمد. رسول گرامى اسلام، حضرت محمد (ص) مى فرمايد: يا مَعشَرَ من اسلم بلسانه و لم يخلص الايمان الى قلبه لاتذموا المسلمين و لاتتبعوا عوراتهم فانه من تتبع عوراتهم تتبع الله عورته و من تتبع الله تعالى عورته يفضحه فى بيته. [2] اى كسانى كه به زبان اسلام آورده ايد و ايمان در دل هاى شما خالص و بى شائبه نشده است! مسلمانان را سرزنش، واسرار آن ها را دنبال نكنيد، همانا كسى كه عيب هاى مردم را بجويد، خداوند عيب هاى او را دنبال مى كند، و هر كس خدا دنبال اسرار و عيوبش باشد، او را در خانه خودش رسوا مى كند. 2. ايجاد دشمنى : ازآن جا كه غيبت، آبروى مؤمنى را مى ريزد، اورا دشمن غيبت كننده مى كند. همچنين دوستان كسى كه از او غيبت شده، به غيبت كننده به ديده دشمنى مى نگرند؛ هر چند ديدشان درباره كسى كه نقصش بيان شده است نيز عوض شود؛ پس غيبت كننده، هم خشم پروردگار و هم خشم بندگان او را برمى انگيزد. امير مؤمنان على (ع) فرمود: اياك و الغيبه فانها تمقتك الى الله و الناس و تحبط اجرك. [3] از غيبت بپرهيز؛ چون موجب مى شود مورد خشم و دشمنى خدا و مردم قرار گيرى و پاداشت نابود شود. 3. سلب اعتماد: اگر انسان عيب برادر مؤمنش را بگويد، اعتماد ديگران را از او، و حتى از خودش سلب مى كند؛ زيرا ديگران به اين باور مى رسند كه او شخص مطمئنى نيست و اسرار اشخاص را فاش مى سازد.
هر آن كو برد نام مردم به عار
كه اندر قفاى تو گويد همان
كه پيش تو گفت از پس مردمان
تو خير خود از وى توقع مدار
كه پيش تو گفت از پس مردمان
كه پيش تو گفت از پس مردمان
ب. پيامدهاى آخرتى و معنوى غيبت
1. نابود كننده دين: غيبت موجب نابودى دين است. پيامبر اكرم (ص) درباره غيبت مى فرمايد: الغيبه اسرع فى دين الرجل المسلم من الاكله فى جوفه. [6] اثر غيبت در دين شخص مسلمان سريع تر از بيمارى خوره [7] است كه وارد بدن مى شود؛ يعنى غيبت، دين انسان را به سرعت از بين مى برد. 2. مانع پذيرش اعمال نيك: غيبت باعث مى شود عمل و رفتار شايسته انسان تا چهل روز مورد پذيرش درگاه احديت قرار نگيرد. در روايات مكرر اشاره شده كه وضو، نماز و روزه شخص غيبت كننده باطل است؛ البته مقصود از باطل بودن در اين جا، بطلان فقهى نيست، به اين معنا كه عبادت فرد، انجام نشده است و به دليل انجام ندادن فريضه، مورد توبيخ قرار گيرد؛ بلكه منظور، خالى بودن اين رفتار از اثرى است كه اعمال صالح و رفتار شايسته بايد روى فرد بگذارد. اعمال صالح، سازنده سعادت و بهشت و بازدارنده از دوزخ و عذاب الهى هستند، اما درصورتى كه بر روح انسان اثر نگذارند، مانع رفتن او به جهنم نمى شوند به اين معنا كه از ارتكاب گناهان جلوگيرى نخواهند كرد وسازنده روح انسان نخواهند بود. رسول گرامى (ص) فرمود: من اغتاب مسلما او مسلمه لم يقبل الله تعالى صلاته و لاصيامه اربعين يوما و ليله الا ان يغفر له صاحبه. [8] هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند خداوند متعال نماز و روزه او را تا چهل شبانه روز نمى پذيرد مگر آنكه شخص غيبت شده، از آن فرد بگذرد. من اغتاب مسلما فى شهر رمضان لم يوجر على صيامه. [9] كسى كه در ماه رمضان از مسلمانى غيبت كند، پاداشى براى روزه اش به او داده نمى شود. در روايت آمده است كه روزى حضرت رسول دستور داد مسلمانان روزه بگيرند و بدون اجازه من افطار نكنند. هنگام مغرب، همه براى افطار كردن از حضرت اجازه گرفتند. شخصى خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! دو تا از دختران من روزه گرفته اند، براى افطاركردن آن ها اجازه بفرماييد. حضرت پاسخ نداد. براى بار دوم درخواستش را تكرار كرد، باز هم از پيامبر چيزى نشنيد. بار سوم حضرت فرمود: آن ها روزه نبودند. چگونه روزه بوده كسى كه در اين روز گوشت هاى مردم را خورده است. به آن ها بگو اگر روزه بوده اند، قى [10] كنند. آن ها شروع به قى كردند و از دهانشان لخته هاى گوشت بيرون آمد، پس آن مرد نزد پيامبر بازگشت و ماجرا را گفت. پيامبر (ص) فرمود: سوگند به آن كسى كه جان محمد در دست او است، اگر اين لخته ها در شكم ايشان باقى مى ماند، آتش آن ها را دربر مى گرفت. [11] هم چنين غيبت، نورانيتى را كه از وضو حاصل مى شود، از بين مى برد. 2. انتقال نيكىها: غيبت موجب انتقال نيكى هاى شخص غيبت كننده، به نامه اعمال كسى كه از او غيبت شده است، مى شود. پيامبر اكرم (ص) فرمود: يوتى باحد يوم القيامه يوقف بين يدى الله و يدفع اليه كتابه فلايرى حسناته فيقول الهى ليس هذا كتابى فانى لاارى فيها طاعتى فقال ان ربك لايضل و لاينسى ، ذهب عملك باغتياب الناس، ثم يوتى بآخر و يدفع اليه كتابه فيرى فيها طاعات كثيره فيقول الهى ما هذا كتابى ، فانى ما عملت هذه الطاعات، فيقول ان فلانا اغتابك فدفعت حسناته اليك. [12] شخصى را روز قيامت به پيشگاه الهى مى آورند و نامه عملش را به او مى دهند. متوجه مى شود از كارهاى خوب او در نامه عملش خبرى نيست. مى گويد: خدايا! اين نامه عمل من نيست. من در آن عبادت هايم را نمى بينم به او گفته مى شود: خداوند هيچ گاه كار كسى را فراموش و عوض نمى كند. اعمال تو با غيبت كردن از بين رفته است، ديگرى را مى آورند و نامه عملش را به او مى دهند. مى بيند كه خوبى هاى بسيارى در آن وجود دارد. مى گويد: خدايا! من چنين طاعاتى را انجام نداده ام. به او گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد، در نتيجه حسنات او به تو رسيد. 4. تأخير پاداش و تقديم مجازات: حضرت صادق (ع) مى فرمايد: اوحى الله تعالى عز و جل الى موسى بن عمران (ع): المغتاب ان تاب فهو آخر من يدخل الحنه و ان لم يتب فهو اول من يدخل النار. [13] خداوند متعالى بر موسى بن عمران (ع) وحى كرد: غيبت كننده اگر توبه كند (و حلاليت بطلبد)آخر كسى است كه وارد بهشت مى شود و اگر موفق به توبه نشود، نخستين كسى است كه وارد جهنم مى شود. 5. عذاب قبر (مجازات عالم برزخ): مجازات غيبت كننده پس از اين دنيا، با ورود او به عالم برزخ آغاز مى شود. از ابن عباس روايت شده: عذاب القبر ثلاثه اثلاث، ثلث للغيبه [14] عذاب قبر به سه بخش تقسيم مى شود: يك سوم آن مربوط به غيبت است 6. تجسم زشت در روز قيامت: حضرت صادق (ع) از پدران معصومش (ع) چنين روايت مى فرمايد: من اغتاب إمرأ مسلما أ جاء يوم القيامه يفوح من فيه رائحه انتن من الجيقه يتأذى به اهل الموقف. [15] كسى كه از فرد مسلمانى غيبت كند، روز قيامت در حالى كه از دهانش بويى بدتر از بوى مردار به مشام مى رسد، مى آيد كه اهل محشر از آن اذيت مى شوند. هان كه بوياى دهانتان خالق است كى برد جان غير آن كو صادق است واى آن افسوسى اى كش بوى گير باشد اندر گور، منكر يا نكير نه دهان دزديدن امكان زان مهان نه دهان خوش كردن از دارو دهان 7. خروج از ولايت الهى: پيشواى ششم (ع) ضمن گفتارى طولانى فرمود: و من اغتابه بما فيه فهو خارج عن ولايه عن ولايه الله تعالى ذكره داخل فى ولايه الشيطان. [17] كسى كه درباره آن چه در برادر مؤمنش هست، غيبت كند، از سرپرستى خدا خارج و به حكومت (سرپرستى ) شيطان وارد مى شود. پس غيبت در بعد معنوى اش باعث مى شود كه به رشته دوستى ميان خالق و مخلوق، ضربه وارد شود. انسان وقتى تحت حكومت پروردگار باشد، همه اعمالش در محور خواسته هاى خدا قرار مى گيرد و رنگ الهى مى يابد، اما وقتى تحت حكومت و سرپرستى شيطان باشد، كارهايش رنگ شيطانى مى گيرد و از اوج عظمت به حضيض ذلت سقوط مى كند. آثار زيباى ترك غيبت
تا اين جا آثار و پيامدهاى زشت غيبت بررسى شد تا انسان زيان هاى آن را بداند و براى ترك آن آماده شود، اما ترك اين عمل، آثار زيبايى دارد كه در روايات متعدد به آن اشاره شده است. حضرت صادق (ع) به هشام بن سالم فرمود: انه لا ورع انفع من تجنب محارم الله و الكف عن اذى المؤمنين و اغتيابهم. [18] هيچ «ورعى » سودمندتر از دورى از حرام هاى الهى و بازداشتن نفس از «اذيت كردن مؤمنان و غيبت كردن از آن ها» نيست. «ورع» در معناى عامش با «تقوا» يكى است و در معناى خاصش «ترك مشتبهات» [19] است. در تفسير اين روايت مى توان گفت: اگر ترك غيبت، «ملكه» روح انسان شود، يكى از سودمندترين ورع ها را به دست خواهد آورد. در روايات ديگرى هم به صورت مطلق آمده است: «اگر انسان از زبان خود مراقبت كند و آبروى ديگران را نريزد، خداوند هم در قيامت از لغزش هاى او چشم مى پوشد»، كه غيبت نيز از مصاديق بارز اين روايت است. حضرت زين العابدين (ع) مى فرمايد: من كف نفسه عن اعراض الناس اقال الله نفسه يوم القيامه [20] كسى كه زبانش را از (ريختن) آبروى مردم باز دارد، خداوند در روز قيامت از گناهان او چشم مى پوشد. روايات ديگرى هم نشان دهنده ارتباط مستقيم غيبت نكردن و ايمان هستند، يعنى اين مطلب را بيان مى كنند كه اگر كسى زبانش را از بدگويى باز دارد، ايمانش پايدار مى ماند. پيامبر اكرم (ص) فرمود: لايستقيم ايمان عبد حتى يستقيم قلبه و لايستقيم قلبه حتى يستقيم لسانه، فمن استطاع منكم ان يلقى الله سيحانه و هو نقى الراحه من دماء المسلمين و اموالهم، سليم اللسان من اعراضهم فليفعل. [21] ايمان بنده پايدار و پابرجا نمى ماند، مگر اين كه دلش پابرجا و پايدار بماند و دلش هم (در اين راه ايمانى) پايدار نمى ماند، مگر زبانش پايدار بماند؛ پس كسى از شما كه مى تواند خدا را ملاقات كند در حالى كه دستش به خون و اموال برادران مسلمانش آلوده نباشد و زبانش متعرض آبروى برادران ايمانى اش نشود، اين كار را بكند. رواياتى ديگر در باب صدقه وجود دارند كه غيبت را هم دربر مى گيرند، چرا كه هر عضوى از اعضاى بدن ما صدقه اى دارد و صدقه زبان، ترك گفتار زشت است كه شامل خوددارى از غيبت نيز مى شود. رسول خدا (ص) نيز مى فرمايد: امسك لسانك فانها صدقه تصدق بها على نفسك. [22] جلو زبانت را بگير (و غيبت نكن) كه همين (جلوگيرى تو) صدقهاى است كه با زبانت بر خويش مى دهى. در برخى روايات ترك غيبت برتر از بسيارى عبادت هاى مستحب شمرده شده است. حضرت (ص) در بيان ديگرى فرمود: ترك الغيبه احب الى الله عز و جل من عشره الاف ركعه تطوعا. [23] ترك غيبت نزد خداوند عزيز و بزرگ، از ده هزار ركعت نماز مستحبى ، محبوب تر است. الصائم فى عباده و ان كان نائما على فراشه ما لم يغتب مسلما. [24] كسى كه روزه مى گيرد، در حال عبادت است؛ اگر چه در بستر خويش خواب باشد؛ به شرط اين كه از برادر ايمانى اش غيبت نكند.
هر عضو را بدان كه به تحقيق روزهاى
اول نگاه دار نظر تا رخ چو گل
ديگر ببند گوش ز هر ناشنودنى
ديگر زبان خويش كه جاى ثناى او است
از غيبت و دروغ فرو بند استوار
است تا روزه تو روزه بود نزد كردگار
در چشم تو نيفكند از عشق خويش خار
كز گفت و گوى هرزه شود عقل تار و مار
از غيبت و دروغ فرو بند استوار
از غيبت و دروغ فرو بند استوار
[1]. علامه مجلسى : بحارالانوار، ج 72، ص 247، ح 16. [2]. كلينى : كافى ، ج 2، ص 354، ح 2. [3]. آمدى : غررالحكم، ص 221، ح 4425. [4]. سعدى : بوستان. [5]. كلينى : كافى ، ج 2، ص 357، ح 2. [6]. همان، ص 356، ح 1. [7]. نوعى بيمارى است كه باعث نابودى اجزاى بدن فرد مبتلا مى شود. [8]. محدث نورى : مستدرك الوسائل، ج 7، ص 322، ح 8293. [9]. همان. [10]. بالا آوردن، استفراغ كردن. [11]. شهيد ثانى : كشف الريبه، ص 8. [12]. محدث نورى : مستدرك الوسائل، ج 9 ص 121، ح 10418. [13]. علامه مجلسى : بحارالانوار، ج 72، ص 257، ح 48. [14]. همان، ج 6، ص 245، ح 72. [15]. حر عاملى : وسائل الشيعه، ج 12، ص 282، حديث 16312. [16]. مولوى : مثنوى معنوى ، دفتر سوم، قصه خورندگان پيل بچه. [17]. حر عاملى : وسائل الشيعه، ج 12، ص 285، ح 16319. [18]. كلينى : كافى ، ج 8، ص 244، ح 338. [19]. امورى كه در آن ها شبهه حرمت وجود دارد. [20]. كلينى : كافى ، ج 2، ص 305، ح 14. [21]. علامه مجلسى : بحارالانوار، ج 72، ص 262، ح 67. [22]. كلينى : كافى ، ج 2، ص 114، ح 7. [23]. محدث نورى : مستدرك الوسائل، ج 9، ص 117، ح 10404. [24]. صدوق: الفقيه، ج 2، ص 74، ح 1772. [25]. عطار: ديوان اشعار. [26]. كلينى : كافى ، ج 2، ص 356، ح 1. [27]. محدث نورى : مستدرك الوسائل، ج 9، ص 117، ح 10405 [28]. كلينى : كافى ، ج 2 ص 71، ح 2.