متغیرها و شاخصه‏های جریان‏شناسی سیاسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

متغیرها و شاخصه‏های جریان‏شناسی سیاسی - نسخه متنی

دکتر محمد منصورنژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

متغيرها و شاخصه‏هاى جريان‏شناسى سياسى

متغيرها و شاخصه‏هاى جريان‏شناسى سياسى دكترمحمد منصورنژاد 1

براى ورود به مباحث سياسى و مسايل جامعه‏شناسى سياسى، نمى‏توان از موضوع جريانات سياسى، خصوصاً در قرن اخير غفلت نمود، زيرا بخشى از منازعات سياسى، بلكه عمده بازى‏هاى سياسى توسط جريان‏هاى سياسى صورت مى‏پذيرد. آنچه كه در ادبيات سياسى ايران به شدت مغفول مانده است، ارايه الگويى براى شناخت جريانات سياسى است. منابع موجود نگاهى توصيفى به پيدايش و فعاليت‏هاى جريانات سياسى داشته‏اند، بدون اينكه در يك قالب بندى منطقى و عملى به ارزيابى و اندازه‏گيرى آن تشكل‏ها بپردازند و تنها در برخى منابع به برخى از متغيرهاى مربوط به تشكل‏ها پرداخته شده است. نوشتار حاضر نه تنها براى جريان‏شناسى متغيرهاى مهم و ضرورى را بر مى‏شمارد: (از پيدايش و عوامل موثر بر شكل‏گيرى گروه گرفته، تا منابع قدرت و مشروعيت گروه و...) بلكه براى هريك از متغيرها شاخصه‏هايى را بر مى‏شمارد كه براساس آنها به صورت مقايسه‏اى مى‏توان هر گروه و حزب سياسى را بدقت ارزيابى نمود. اين الگو كمك مى‏كند تا در شناخت جريان‏هاى سياسى تا حد بالايى از دخالت نگرش‏ها و ارزش‏هاى تحليل‏گر جلوگيرى شود.

واژه‏هاى كليدى: جريان‏شناسى، روش‏شناسى، طبقه بندى جريان‏ها، احزاب در ايران، جامعه‏شناسى احزاب.

مقدمه‏

جريان‏شناسى و شناخت گروه‏هاى سياسى و اجتماعى در ايران، نياز به تأمل اساسى دارد، زيرا برخلاف ظهور تشكل‏هاى سياسى و مدنى در دو قرن اخير، در قبل و بعد از انقلاب اسلامى، كمتر با گروه‏هاى ثابت و ماندگار، فراگير و مؤثر بر مردم و دولت مواجهيم و عمدتاً تشكل‏هاى سياسى و غير سياسى ناموفق بوده‏اند. بررسى علت عدم توفيق احزاب در ايران، نياز به پيش شرطهاى اساسى دارد و آن شناخت دقيق ابعاد و زواياى گروه‏هاست. اگر در «مقام توصيف»، شناخت درستى از جريان‏ها و جناح‏ها و تشكل‏ها نداشته باشيم، چگونه مى‏توانيم در «مقام تعليل»، توفيق و عدم توفيق آنها را تبيين كنيم؟ اين نوشتار با هدف ارايه الگويى براى معرفى تشكل‏ها، نوشته شده است.

در زمينه معرفى گروه‏ها، آثارى خصوصاً در سال‏هاى اخير به نگارش در آمده است، اما تا آن‏جا كه نگارنده از منابع و ادبيات بحث اطلاع دارد، هيچ يك از منابع موجود با متغيرهاى جامع و شاخصه‏هاى از قبل تعريف شده و دقيقى به سراغ شناخت گروه‏ها نرفته‏اند (در قليلى از منابع كه متغيرها و شاخصه‏ها آمده‏اند، اولاً متغيرها محدودند و ثانياً شاخصه‏ها غير دقيق‏اند) و از اين رو هم در معرفى زواياى مختلف گروه‏ها موفق نبوده‏اند و هم از حب و بغض‏ها در داورى مصون نمانده‏اند و بر اساس اين داده‏ها نيز مقايسه گروه‏ها با يكديگر، به درستى امكانپذير نيست. حال آن كه در اين پژوهش، اولاً، متغيرهاى شانزده گانه‏اى پيشنهاد گرديده كه عمده ابعاد سياسى، اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، مديريتى و... را شامل است؛ ثانياً، براى هريك از متغيرها، پنج شاخصه قابل اندازه‏گيرى پيشنهاد گرديده (در مجموع نزديك به هشتاد شاخصه)، كه با آنها مى‏توان به دقت قابليت‏ها، ديدگاه‏ها، تعامل‏ها، تعارض‏ها، سوابق و... گروه‏ها را اندازه‏گيرى نمود. الگوى حاضر اين قابليت را دارد كه براساس آن بتوان ارزيابى دقيق از همه گروه‏هاى ايرانى فعال در داخل و خارج از كشور داشت.

در اين نوشتار تلاش بر آن بوده است كه از هر متغير چند نكته با عنوان شاخصه سنجش گروه‏ها معرفى گردند. مجموعه متغيرهاى اين نوشتار براى شناخت گروه‏ها عبارتنداز:

1) پيشينه سياسى گروه از تأسيس تاكنون؛

2) عوامل برون منطقى مؤثر بر شكل‏گيرى گروه (شرايط سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى)؛

3) ساختار تشكيلاتى گروه؛

4) روش مبارزه براى كسب قدرت؛

5) شكل و الگوى حكومت مطلوب؛

6) نگاه به رابطه دين و سياست؛

7) موضع‏گيرى گروه در مورد سياست خارجى؛

8) ميزان تأثير گروه بر ساختارهاى اساسى قدرت (قواى سه گانه و...)؛

9) خاستگاه و ريشه‏هاى قدرت و مشروعيت گروه؛

10) خاستگاه طبقاتى يا شؤوناتى گروه؛

11) سطح و تعريف از خود و ناخود (قومى، نژادى، ملى، دينى و انسانى)؛

12) تشكل‏هاى همسو و معارض با گروه؛

13) ديدگاه گروه درباره توسعه فرهنگى (درباره تكثر فرهنگى و قرائت پذيرى از دين و رابطه فرهنگ و دولت)؛

14) ديدگاه گروه درباره توسعه سياسى؛

15) ديدگاه گروه درباره توسعه اقتصادى؛

16) تطبيق ديدگاه‏هاى نظرى و مرامنامه و اساسنامه با عملكرد گروه.2

متغيرهاى فوق با وجود محاسن فراوان براى اندازه‏گيرى وضعيت گروه‏ها در گذشته و حال و امكان مقايسه جريان‏هاى سياسى با يكديگر، حداقل از دو نقص عمده مصون نيستند: اول آن كه بسيارى از جريانات ممكن است در قبال برخى از اين متغيرها، داده‏هاى لازم در بعد نظرى يا عملى را از خود بروز ندهند، كه دليل آن يا فقر استراتژى گروه در آن ابعاد است و يا اين كه بنا بر كتمان فعاليت‏ها و ديدگاه‏هاى گروه براى ديگران است. در اين بعد، اگر گروه‏هاى مورد بحث، از جريانات زنده و فعال باشند، پژوهشگر با تلاش و ارتباطات جدى، حداقل مى‏تواند بخشى از اين نقيصه را جبران كند.

دوم آن كه ممكن است ديدگاه‏هاى نظرى و آنچه در مرامنامه‏ها و اساسنامه‏ها منعكس مى‏گردد، با آنچه آن گروه در عمل از خود نشان مى‏دهد، تطبيق نكند و حتى معارض باشد. در اين صورت، تشخيص مواضع اصلى گروه با اين شاخصه‏ها به آسانى ميسر نيست و به نظر مى‏رسد تطبيق ديدگاه تئوريك با عملكرد گروه، نياز به بررسى جدى‏تر دارد و پژوهشگر بايد بر اساس مجموعه عملكرد به ناگفته‏هاى گروه برسد.

مفاهيم‏

1. جناح بندى سياسى‏

از اصطلاح جناح بندى در سه مفهوم استفاده شده است: اول، به مفهوم گروه بندى داخل يك حزب سياسى؛ دوم، به مفهوم گروه بندى در جنگ داخلى؛ سوم، به مفهوم رقابت در داخل يك نظام حكومتى. جناح بندى در معناى سوم، حلقه يا مرحله‏اى تاريخى ميان دو حلقه ديگر است: حلقه اول، حلقه محفل گرايى سياسى؛ حلقه دوم، حلقه جناح بندى؛ حلقه سوم، حلقه حزب است. حلقه محفل گرايى يك درجه از حلقه جناح بندى ساده‏تر، و حلقه حزب، يك درجه از حلقه جناح بندى پيچيده‏تر است. مرحله جناح بندى مى‏تواند نطفه مرحله حزب باشد. در عين حال، جناح ماهيت رسمى و حقوقى نداشته و نمى‏توان آن را به آسانى مشخص و معرفى كرد، ولى جناح سياسى سازمانى متمركز دارد.3

2. حزب سياسى‏

احزاب سياسى(Political Party) گروه‏هايى به رسميت شناخته شده و نيروهايى كارآ، هم در تعيين جهت و مجرايى براى بيان تعهد سياسى شهروندان و هم در تسخير قدرت يا مشاركت در اعمال آن، به حساب مى‏آيند. براى احزاب جديد، چهار صفت و شرط زير برشمرده شده است: اول، داشتن يك سازمان دايمى كه دوام آن بسته به حيات رهبران فعلى آن نباشد (دار و دسته قدرت طلب نباشند)؛ دوم، سازمانى كه در سطح ملى فعاليت داشته باشد (گروه پارلمانى نباشند)؛ سوم، قصد آگاهانه رهبران ملى و محلى سازمان، به دست گرفتن قدرت باشد و نه نفوذ بر قدرت (گروه ذى نفوذ نباشند)؛ چهارم، در پى كسب حمايت عمومى از طريق انتخابات يا هر شيوه ديگر باشد (كلوپ سياسى نباشند).

در اين كه رابطه نزديكى بين توسعه و دموكراسى، گسترش حق رأى و پيدايش احزاب وجود دارد، شكى نيست؛ ولى اين كه وجود احزاب تا چه حد موافق نظام دموكراسى است و احزاب، خود تا چه حد دموكراتيك‏اند، جاى بحث دارد. برخى حزب را چيزى جز يك ماشين در دست رهبر حزب نمى‏ديدند (مثل ماكس وبر)، و برخى حتى معتقد شدند در داخل پر ادعاترين احزاب دموكراتيك، دموكراسى كلامى بى‏محتواست (مثل رابرت ميخلز).

همچنين بين نوع جامعه با نظام سياسى و احزاب فعال در آنها، رابطه معنادارى ديده مى‏شود. جامعه باز، گرايش به نظام‏هاى سياسى پلوراليستى (كثرتگرا) دارد، كه نظام حزبى در اين گونه جوامع نظام حزبى رقابتى است؛ اما جامعه بسته به نظام توتاليتر منجر شده و محصول آن، نظام حزبى غير رقابتى - مثلاً تك حزبى - است.4

3. گروه ذى نفوذ

گروه‏هايى كه هدف مستقيم آنها برخلاف احزاب سياسى، اولاً، فتح قدرت و يا مشاركت در اجراى آن نيست، بلكه نفوذ بر زمامداران و فشار بر آنهاست (لذا به گروه ذى نفوذ، گروه فشار نيز مى‏گويند)؛ ثانياً، گروه‏هاى ذى نفوذ برخلاف احزاب، براى دفاع از منافع خاص عمل مى‏كنند. وابستگى به آنان، به عنوان كارگر، معلم، ورزشكار، جوان، زن و... صورت مى‏پذيرد، نه به عنوان شهروند؛ ثالثاً، هدف انحصارى برخى گروه‏هاى ذى نفوذ، تأثير بر قدرت است و برخى ديگر تشكيلاتى‏اند كه نفوذ آنها بر قدرت، به گونه فرعى، ثانوى و موردى است. به گروه‏هاى اخير، «گروه‏هاى نسبى» نيز گفته شده كه گاه در مقابل گروه‏هاى «كاملاً ذى نفوذ» بازشناسى مى‏شوند؛ رابعاً، به سازمان‏هايى كه نوعى نفوذ سياسى اعمال مى‏كنند، بى‏آن كه به معناى اخص كلمه، «گروه» باشند (مثلاً روزنامه‏ها، سازمان‏هاى خبرى و لابى‏ها)،5 «گروهواره‏هاى ذى نفوذ» گفته مى‏شود؛ خامساً، بسيارى از گروه‏هاى ذى نفوذ، كم و بيش به احزاب سياسى وابسته‏اند و مسأله روابط ساختى بين گروه‏هاى ذى نفوذ و احزاب، امرى اساسى است. البته در مقابل، بسيارى از گروه‏هاى ذى نفوذ نيز با احزاب سياسى ارتباطى ندارند و يا برخى ديگر ارتباطات اتفاقى (مثلاً در انتخابات و...) دارند؛ سادساً، گروه‏هاى ذى نفوذ از وسايل و ابزارهاى مختلف، از اقدام مستقيم در سطح قدرت (اقدام باز يا پوشيده، از فساد تا استخبار) و اقدام غير مستقيم در سطح مردم (از تبيلغات تا شيوه‏هاى خشونت‏آميز) بهره مى‏گيرند.6

4. چپ و راست‏

«دست راستى»ها به كسانى گفته مى‏شود كه در پيكار سياسى در ساده‏ترين وجه خود و با توجه به عنصر آن، از نظم اجتماعى موجود رضايت دارند و «دست چپى»ها در مقابل، از نظم موجود راضى نبوده و مى‏خواهند در آن تغيير ايجاد كنند. چپ‏ها اگر نظم موجود را به صورت خشونت‏آميز و ناگهانى و از بنياد دگرگون كنند، داراى روش «انقلابى» اند و اگر نظم موجود را كم كم و به تدريج ويران ساخته و نظمى نو جانشين كنند، واجد روش «اصلاح‏طلبى» هستند. پس چپ‏ها به دو دسته «اصلاح طلبان» و «انقلابيون» تقسيم مى‏شوند.

در ميان دست راستى‏ها نيز دو رويه كه البته شهرت كمترى دارند، مطرح است؛ براى حفظ نظم موجود، ابتدا مى‏توان يكسره و به طور دربست، با آن موافقت كرد و هر تغييرى را رد نمود (محافظه كاران افراطى و فاشيست‏ها) و يا برعكس، با توجه به اين كه نمى‏توان مانع پاره‏اى از تحولات شد، براى نگهدارى اساس، مى‏توان در برابر جزئيات سر تسليم فرود آورد (محافظه كاران اعتدالى). از اين رو دو گروه مخالف راست و چپ، به چهار نوع استراتژى سياسى اساسى، كه از جهت هدف‏ها و وسايل خود تعريف شده اند، تجزيه مى‏شوند: راست افراطى، راست اعتدالى، چپ اصلاح طلب و چپ انقلابى. البته مخالفت و ائتلاف‏هاى ميان اين گرايش‏هاى اساسى، بر حسب كشورها و ادوار، به يك طريق صورت نمى‏گيرد.7

5. سازمان‏

اتحاد و اجتماع افراد يا گروه‏ها براى اجراى كار يا هدف خاصى، خصوصيت اصلى سازمان را بيان مى‏كند. گرچه احزاب را نيز بر حسب معناى لغوى واژه، مى‏توان سازمان ناميد، اما سازمان در معناى اصطلاحى، در مقايسه با حزب، از لحاظ داخلى و سياسى، در موضوعاتى محدود مستلزم اطاعتى قوى است. حكومت يك سازمان است؛ اطاعت درونى را به شدت و به صور مختلف، به اعضاى خود تحميل مى‏كند تا به هدف‏هاى بيرونى بسيار متنوع خود برسد. توانايى سازمان در تحصيل اطاعت و تسليم نيز بستگى دارد به ارتباط آنها با ديگر منابع قدرت، همچون شخصيت و مالكيت، ابزارهاى قدرت، تمهيدات ضمنى و صريح، و قدرت تشويقى و تنبيهى كه به كار مى‏گيرند. عامل نهايى ديگر كه در سازمان نفوذ مى‏كند، عبارت است از تعدد و تنوع هدف‏هاى سازمان. هرگاه هدف‏هاى سازمان بى‏شمار و گوناگون باشد، لازم است منابع قدرت و ابزارهاى تحميل آن، هر دو، قوى‏تر باشند تا مؤثر واقع شوند. برعكس وقتى كه هدف‏ها معدود و مشخص هستند، با بررسى ساختار درونى يك سازمان نيرومند، پى مى‏بريم كه اين سازمان چه مقدار قدرت در خود نهفته دارد.8

6. گروه‏

هر گروه داراى اعضايى خاص است كه هر يك داراى وضع، نقش، روابط متقابل، احساس تعلق به گروه و هويت گروهى خاص خود مى‏باشند و به مشاركت در امور مربوط به آن مى‏پردازند. همچنين گروه از ساختى درونى و نيز روابطى درونى و بيرونى و روحيه جمعى و منافع و اهدافى چند برخوردار است.9 اگر غايات جمعى كسب، حفظ و توزيع قدرت سياسى باشد، چنين گروهى را مى‏توان «گروه سياسى» ناميد.

در ايران، در آيين نامه اجرايى وزارت كشور و جلسه مورخه 30/3/1361 هيأت وزيران درباره فعاليت احزاب، جمعيت‏ها، انجمن‏هاى سياسى و صنفى و...، به جاى كلمه احزاب، سازمان‏ها، جمعيت‏ها و انجمن‏هاى سياسى، كلمه گروه يا گروه‏ها به كار برده شده است.10

7. جناح بندى‏

اگر چه مى‏توان جناح بندى را به معناى رقابت نيروها در درون يك نظام سياسى پذيرفت، اما تطبيق اين قالب بندى‏ها با جريانات موجود در ايران، تحت عناوين مشهور سياسى، پاسخگو نيست؛ براى مثال از جمله چارچوبه تحليل درباره جناح بندى‏هاى سياسى ايران، تقسيم بسيارى از نيروها به جريان چپ (سنتى / مدرن) و راست (سنتى / مدرن) است و حال آن كه مجموعه حركت‏ها و مواضع سياسى، اقتصادى، فرهنگى و... گروه‏ها، با تعاريف متداول از جناح راست و چپ نمى‏خواند. مثلاً گفته شده كه از ويژگى‏هاى جريان راست، ملى‏طلبى و جريان چپ، نگاه انترناسيوناليستى و بين‏المللى است.11 حال آن كه شايد اين شاخصه، در خصوص گروه‏هاى مشهور به راست و چپ در ايران، حتى بالعكس صادق‏تر باشد: جناح راست، نگاه ملى گرايانه را نفى كرده و نگاهى حداقل فراملى براى جهان اسلام دارد و جناح چپ (مثلاً سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى)، توجه ملى و ايرانى دارد. از اين رو تقسيم بندى‏هاى برخى منابع در تقسيم گروه‏ها ، به چپ (سنتى / ميانه رو / مدرن)، مستقل و راست (سنتى / ميانه رو / مدرن)12 را نبايد جدى گرفت.

جايگاه بحث از گروه‏هاى سياسى‏

پرسش اساسى در اين قسمت آن است كه بحث از گروه‏ها، جريانات و جناح‏هاى سياسى، مربوط به كدام يك از علوم است؟ آيا از آن رو كه احزاب، جريانات سياسى و گروه‏هاى ذى نفوذ، به دنبال كسب قدرت و تأثير گذارى بر قدرت سياسى‏اند، اين مسأله مربوط به علم سياست است؟ و يا از آن جهت كه اين گروه‏ها منبعث از آحاد مردم و جامعه‏اند، پس مسأله در علم جامعه‏شناسى بحث مى‏شود؟

با فرض اين كه مى‏توان مرزهاى دقيقى براى جامعه‏شناسى، متمايز از علوم سياسى، تعريف كرد و با اين پيش فرض كه از تلفيق اين دو علم، به علم تركيبى جديدى به نام «جامعه‏شناسى سياسى» مى‏توان رسيد كه موضوع اصلى آن، بررسى روابط متقابل ميان قدرت دولتى و نيروهاى اجتماعى است و يابه عبارت ديگر، بررسى روابط ميان ساخت اقتصادى، ساخت اجتماعى و ساخت سياسى، موضوع اساسى جامعه‏شناسى سياسى باشد،13 در اين صورت مى‏توان مدعى شد جايگاه بحث از گروه‏ها و جريانات سياسى، در علم جامعه‏شناسى سياسى است.

دليل اين مدعا نيز آن است كه گروه‏ها، جريانات، سازمان‏ها، احزاب و گروه‏هاى ذى نفوذ، حلقه واسط و ميانى بين حاكمان و آحاد جامعه‏اند؛ از آن جا كه متأثر از جامعه‏اند، با علم جامعه‏شناسى بيگانه نيستند و چون مرتبط با حكام و سياست مدارانند، با علم سياست سر و كار دارند؛ به تعبير ديگر، گروه‏هاى سياسى كاركردى دو سويه دارند: يك نگاه به سياست مداران و نگاهى ديگر به آحاد جامعه دارند. از اين رو علمى كه متكفل بحث از آنهاست نيز بايد يك پا در سياست كه علم حكومت و قدرت سياسى است، داشته باشد و پاى ديگر در جامعه‏شناسى كه تأمل بر طبقات اجتماعى، آحاد جامعه و... دارد اين علم با تعريف فوق، جامعه‏شناسى سياسى است.

جايگاه جريانات سياسى به عنوان حلقه واسط و به عنوان مهم‏ترين بازيگران جامعه سياسى، در عرض بازيگران جامعه مدنى كه كاركردى غير سياسى دارند، را مى‏توان در قالب مدل و مخروط زيرمنعكس نمود، تا بيانگر ارتباط آنها با مردم و سياست مداران و ساير گروه‏هاى اجتماعى باشد.14

هرم نظام اسلامى:

شرحى كوتاه بر متغيرهاى شانزده گانه‏

1. پيشينه سياسى گروه از تأسيس تاكنون‏

در معرفى گروه‏ها، نگاهى اجمالى به تاريخچه تشكيل، مؤسسين گروه، مرامنامه و اساسنامه آن و ادوار تاريخى سپرى شده در گروه، فراز و نشيب‏هاى آن در ابعاد نظرى و عملى، ضرورت دارد. در يك كار اجمالى و گذرا، حداقل بايد بتوان نگرش‏هاى نظرى و تلاش‏هاى عملى گروه و فراز و نشيب‏هاى آن را در حد يك منحنى رسم كرد.

براى رسيدن به چنين داده‏هايى، مستندات مطرح شده از سوى گروه در بيانيه‏ها و مصاحبه‏هاى رهبران و نخبگان گروه، بخشى از داده‏ها را تأمين مى‏كند و بخش ديگر داده‏ها را مى‏توان در اظهار نظرهاى ديگران، اعم از علاقه‏مندان يا خرده گيران بر گروه، به دست آورد.

2. عوامل برون منطقى مؤثر بر شكل‏گيرى گروه (شرايط سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى)

در اين متغير با توجه به عوامل خارجى كه سبب تأسيس گروه گرديده، نكات مهمى كه فلسفه تأسيس گروه است، برجسته مى‏شود. به عبارت ديگر، نكات و عواملى كه در مرامنامه و اساسنامه گروه بيان شده‏اند، با توجه به حوادث، مسايل و بسترهاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و... تعليل و تحليل مى‏شوند؛ براساس همين شرايط مى‏توان دليل گستردگى يا محدوديت تشكيلاتى در زمان تأسيس و يا در ادامه را نيز تا حدودى تقرير كرد و دليل اقبال يا عدم اقبال جامعه به نگرش‏ها و فعاليت‏هاى گروه را مدلل نمود.

3. ساختار تشكيلاتى گروه‏

بى شك سازمان و تشكيلات، از عوامل قدرت گروه‏هاست. با بررسى ساختار درونى يك سازمان نيرومند، پى مى‏بريم كه اين سازمان چه مقدار قدرت در خود نهفته دارد.15 نحوه سازماندهى و كيفيت تشكيلات و مديريت بر آن و نيز توزيع قدرت درونى گروه، از شاخصه‏هايى است كه مى‏توان بر اساس آن، يك گروه را با گروه‏هاى ديگر مقايسه نمود و اشتراكات و افتراقات آنها را با هم سنجيد. جداى از كيفيت و كميت، گستره گروه نيز كه مربوط به نحوه چينش و ساختار تشكيلاتى آن است، از عوامل هويت‏يابى يك گروه است و با كمك اين شاخصه در مى‏يابيم كه آيا يك گروه سياسى در صدد توسعه تشكيلاتى است يا خير؟ و در هر دو صورت، دليل گروه چيست؟ و در صورت سياست توسعه تشكيلاتى، آيا در راستاى اين هدف، توفيق نيز داشته است يا خير؟ و...

4. روش مبارزه براى كسب قدرت‏

با فرض اين كه گروه‏ها غايات سياسى در سر دارند، براساس شيوه مبارزه آنها براى كسب قدرت، نيز مى‏توان گروه‏ها را از هم تميز داده و به هويت آنها در مقايسه با ديگران پى برد؛ آيا گروه مورد بحث روش‏هاى مسلحانه، زيرزمينى و مبارزات چريكى را مى‏پسندد يا اين كه در استراتژى گروه، تنها مبارزات آرام، پارلمانتاريستى، فرهنگى و مبارزه منفى در دستور كار قرار دارد. پيش از انقلاب اسلامى ايران، عمدتاً گروه‏هاى متأثر از ابر قدرت شرق، از مبارزات خشن و گروه‏هاى متأثر از غرب، از روش مبارزه آرام بهره مى‏گرفتند.

5. شكل و الگوى حكومت مطلوب‏

متغير ديگر براى بازشناسى گروه‏ها، تشكل‏ها و جريانات سياسى آن است كه حكومت مورد عنايت آنها تا چه حد بر مردم سالارى و حقوق مردم در ساز و كارهاى حكومتى توجه دارد؟ اگر حكومت مطلوب آنها مردم سالار نيست، آيا بر حكومت فردى، شخصى يا نژادى، خانوادگى و... تأكيد دارند؟ يا توجيه ديگرى براى نوع حكومت آرمانى خود بر مى‏شمارند؟ اگر جامعه اسلامى است، آيا در حكومت پيشنهادى شان بر حكومت ولايى (ولايت نخبگان دينى بر مردم) تأكيد دارد، يا حكومت مردم سالار غير دينى را تعقيب مى‏كند و يا اين كه الگوى مطلوب او، حكومت مردم سالار دينى است؛ يعنى حكومتى كه در عين اين كه محتوا و ايدئولوژى آن از سوى دين و دين داران تعريف و تحديد مى‏شود، روش و شيوه حكمرانى، براساس آراى مردم است و ميزان رأى ملت است؟

6. نگاه به رابطه دين و سياست‏

در اين متغير، نكته اساسى آن است كه رابطه دين و سياست حداقل به دو شكل متصور است: اول، دين و سياست با هم تلازم دارند؛ دوم، دين و سياست با هم ملازمه ندارند. گروه‏ها بر اساس اين متغير، حداقل به دو دسته تقسيم مى‏شوند: مدافع تلازم دين و سياست يا مخالف آن. در بين موافقان رابطه دين و سياست نيز برخى معتقد به تلازم نهاد دين (يعنى روحانيت) با نهاد دولت‏اند، يعنى معتقدند مسندهاى اساسى و اجرايى توسط روحانيت و نخبگان دينى اداره شود؛ اما برخى در عين دفاع از مرزهاى مشترك دين و سياست، معتقدند نهاد دين (روحانيت) در نهاد دولت مداخله‏اى نداشته باشد و به جاى حكومت دينى، از حكومت دين داران دفاع مى‏كنند.16

7. موضع‏گيرى گروه در سياست خارجى‏

از متغيرهايى كه بيانگر برآيند فعاليت‏هاى يك گروه است، نحوه نگاه و موضع‏گيرى هر گروه در قبال قدرت‏ها و ابر قدرت‏ها و ساير دولت‏هاى عصر است. آيا اين گروه به قدرت رقيب گرايش دارد؟ و در صورت وجود گرايش، علايق گروه به سمت كدام يك از قدرت‏ها متمايل است؟ و در صورت مقابله، نسخه تجويزى گروه در مقابل قدرت‏ها چيست؟ با كشورهاى ضعيف چگونه ارتباطى را تجويز مى‏كند؟و...

8. ميزان تأثير گروه بر ساختارهاى اساسى قدرت (قواى سه گانه و...)

با اين متغير، ابتدا عناصر اصلى ساختارهاى قدرت، تعريف و تعيين شده و سپس نحوه تعامل گروه با ساختارهاى قدرت و ميزان اثر گذارى مستقيم و غير مستقيم گروه، مورد ارزيابى قرار مى‏گيرد. واضح است كه ميزان تأثير گذارى گروه‏ها به حسب عوامل بيرونى در مقاطع مختلف يكسان نخواهد بود؛ از اين رو بر اساس اين متغير مى‏توان اوج و حضيض تأثير گذارى گروه را نيز درك كرد.

9. خاستگاه و ريشه‏هاى قدرت و مشروعيت گروه‏

بر فرض مؤثر بودن گروه بر ساختارهاى قدرت، پرسش اساسى‏اى كه با اين متغير پاسخ مى‏گيرد، آن است كه به چه دليل اين گروه مى‏تواند بر قدرت مؤثر بيفتد؟ آيا اين اثر گذارى به ساختار سازمانى و تشكيلاتى گروه باز مى‏گردد، يا به سوابق و پرستيژ تشكيلات و يا به رهبران و نخبگان حزب و يا به مقبوليت دينى و فرهنگى گروه و يا به... در اين بخش، مى‏توان ابتدا عوامل محسوس و نامحسوس قدرت را بر شمرد17 و آنگاه براساس آن شاخصه‏ها، خاستگاه قدرت گروه را اندازه گرفت.

10. خاستگاه طبقاتى و يا شؤوناتى گروه‏

اگر بتوان در يك نگاه به قول «لوئيس كوزر»، گروه‏ها را بر اساس دو شاخصه «وضع طبقاتى» و «وضع شؤوناتى» تعيين جايگاه نمود، در اولى ملاك تشخيص و تميز گروه‏ها و افراد، عوامل اقتصادى است. براساس وضع طبقاتى، گروه‏ها به سه سطح بالا، ميانى و پايين و در دو دسته سنتى و مدرن به نحو زير تقسيم مى‏شوند:

طبقات

شوؤن‏

سنتى

مدرن

روحانيت

روشنفكران‏

نظاميان‏

بالا

اشراف

كارخانه‏داران و صاحبان صنايع

ميانى

سرمايه‏هاى كوچك

كارمندان و بوروكرات‏ها

پايين

كشاورزان و دهقانان

كارگران‏

اما شؤونات اصلى كه براساس و محور «حرفه» از هم بازشناسى شده و هويت مى‏يابند، در سه دسته روشنفكران، روحانيان و نظاميان قابل تعريف و شناسايى‏اند. در اين صورت، براساس اين شاخصه‏ها ابتدا معلوم مى‏شود كه آيا گروه مورد بحث، منبعث از طبقات اجتماعى يا برخاسته از شؤونات اجتماعى است؟ واضح است كه هر يك از طبقه يا شأن بودن و يا هر سطح از طبقه، يا هر دسته از شؤون، هويت متمايز به گروه‏هاى مختلف خواهد داد.

11. سطح و تعريف از خود و ناخود

براساس اين متغير، اگر بتوان مجموعه خود (و ناخود) گروه‏ها را حداقل در سطوح پنج گانه زير بيان كرد: خود قومى، نژادى، ملى، دينى و انسانى، در اين صورت بايد ببينيم كه گروه مورد بحث، مدعاى همياران و همنوعان را در چه سطحى تعريف مى‏كند؛ آيا داعيه قومى، نژادى و ملى دارد، يا دغدغه‏هاى دينى و يا حتى بشرى. در اين صورت، هم گروه‏هاى مثلاً قومى از هم بازشناسى مى‏شوند و هم با تشكل‏هايى كه سطح خود و ناخود خود را بالاتر يا پايين‏تر تعريف مى‏كنند، تعيين جايگاه خواهند شد.

12. تشكل‏هاى همسو يا معارض با گروه‏

از متغيرهاى تعيين هويت و جايگاه هر گروه، تعاملات يا تعارضات آن گروه با ساير گروه‏هاست. بر اين اساس معلوم مى‏شود كه گروه مورد بحث، از جهت نظرى و عملى در چه جريان و جناحى از تشكل‏هاى موجود سابق قرار مى‏گيرد و در مقابل چه جناح از تشكل‏هاى موجود سابق قرار مى‏گيرد و در مقابل چه جناح و گروه‏هايى دسته بندى مى‏شود.

13. ديدگاه گروه در زمينه توسعه فرهنگى‏

براساس اين متغير، با ملاك و معيار تكثر پذيرى فرهنگى و پذيرش قرائت پذيرى دين و رابطه فرهنگ و دولت، معلوم مى‏شود كه آيا يك گروه تكثر فرهنگى و تفاوت برداشت‏ها از دين را مى‏پذيرد و به نوعى تساهل دينى معتقد است يا خير، اين گروه براساس باورهاى دينى يا غير دينى، تكثر فرهنگى را بر نمى‏تابد و صواب و حق بودن را فقط در نحوه نگاه خود و تشكل‏هاى همسوى خود مى‏بيند؟ براى اندازه‏گيرى اين متغير، مى‏توان به شاخصه‏هاى زير توسل جست:

1- تبادل فرهنگى با غير ايرانيان؛

2- دفاع از كثرت مطبوعات، كتب و سايت‏هاى اينترنتى؛

3- دفاع از گفت و گو و مناظره؛ و...

14. ديدگاه گروه درباره توسعه سياسى‏

با متغير ياد شده به اين نكته خواهيم رسيد كه، آيا گروه مورد بحث، تكثر گروه‏ها و مشاركت جريانات سياسى در قدرت را بر مى‏تابد يا خير؟ آيا در اين ميدان، قيود و حدودى را پيشنهاد مى‏كند يا خير؟ آيا اعتقاد به تكثر يا عدم تكثر را در طول فعاليت خود حفظ كرده و يا اين كه در مورد اين متغير، تغيير موضع داشته است؟ شأن توسعه سياسى را تا چه حد پاس مى‏دارد و براى آن تا چه ميزان حاضر است هزينه كند؟ و...

15. ديدگاه گروه درباره توسعه اقتصادى‏

براساس اين متغير، يك گروه يا به اقتصاد باز، رقابت آزاد، بازار مبتنى بر عرضه و تقاضا، حساس است و يا برعكس، گروه از اقتصاد دولتى، دخالت حكومت‏ها در امهات مسايل اقتصادى و عمده شدن اقتصاد دولتى و عمومى و در حاشيه قرار گرفتن اقتصاد خصوصى و فعاليت‏هاى شخصى، دفاع مى‏كند. واضح است كه اين دو نگاه، ديدگاه‏هاى انتها بردار بوده و گروهى ممكن است در حيطه‏هايى به اقتصاد دولتى و در زمينه‏هايى به اقتصاد خصوصى قايل باشد كه در هر شكل، بر اساس اين متغير اقتصادى نيز هويت گروه تعيين شده و در جناح بندى كلى، تعيين جايگاه خواهد شد.

16. تطبيق ديدگاه‏هاى نظرى، مرامنامه و اساسنامه با عملكرد گروه‏

از جمله متغيرهايى كه هويت واقعى گروه‏ها را بهتر هويدا مى‏كند، ارزيابى مجموعه فعاليت‏هاى گروه در مقاطع مختلف براساس مرامنامه و اساسنامه گروه و بر مبناى موضع‏گيرى رهبران تشكيلات است. در ا ين صورت، هم بايد غير از مواضع رسمى، مواضع مكتوم، غير رسمى و اعلام نشده تا حد امكان شناسايى شوند و هم مجموعه عملكرد گروه براساس مدعياتش ارزيابى شود؛ مثلاً آيا گروهى كه مدعى مردم سالارى است، خود در عمل در مجموعه فعاليت‏هايش، اين اصل و مبنا را رعايت مى‏كرده، يا اين كه صرفاً براى جذب نيرو، رأى و كسب قدرت، از اين شعارهاى جذاب براى فريب ديگران بهره مى‏برده است؟

ممكن است گروهى در طول فعاليت خود تغيير مواضعى داشته باشد، ولى در پژوهش بايد بررسى شود كه آيا اين تغيير مواضع را پذيرفته و رسماً اعلام نموده و يا اين كه منكر تغيير ديدگاه است، ولى در عمل خلاف باورهاى پيشين عمل كرده است؟ (البته اينها در صورتى است كه مواضع اعلام شده پيشين، مواضع اصلى، جدّى و مقبول گروه مورد بحث باشد). ميزان هماهنگى مواضع اعضاى گروه با هم و با اساسنامه نيز حكايت از روندى است كه گروه در نظر و عمل پيموده است.

در پايان معرفى متغيرهاى شانزده گانه جريان‏شناسى سياسى، هر يك از اين متغيرها بر اساس شاخصه‏هاى قابل اندازه‏گيرى، تعريف عملياتى و انضمامى شده و در قالب جدول زير قابل ملاحظه‏اند.

جدول متغيرها و شاخصه‏هاى مهم در جريان‏شناسى سياسى‏

متغير

شاخص‏ها

1

پيشينه

1. زمان تأسيس

2. زمان تحولات عمده (توقف فعاليت، انشعاب در گروه، توسعه تشكيلاتى)

3. نام موسسان گروه

4. حذف و اضافه شدن چهره‏هاى شاخص

5. مكان تأسيس و حوزه‏هاى فعاليت

6. ...

2

عوامل

برون منطقى

مؤثر بر

شكل‏گيرى

گروه

1. عوامل خارج از كشور يا عوامل داخل كشور موثر بر شكل‏گيرى گروه

2. دخالت رژيم سياسى در شكل‏گيرى گروه

3. تنش و درگيرى با رژيم سياسى دليل شكل‏گيرى گروه

4. توجيهات دينى (در خطر بودن كليت دين، فتواى مراجع دينى و...) و تأسيس گروه

5. حادثه و مسأله خاص سياسى، اقتصادى، فرهنگى و... و تأسيس گروه

6. ...

3

ساختار

تشكيلاتى

گروه

1. مديريت فردى يا گروه (شورايى)

2. شيوه تصميم سازى بر اساس اكثريت آرا

3. شيوه پذيرش عضو جديد و يا حذف اعضا

4. آشنايى يا ناآشنايى اعضاى پايين گروه با ساختار تشكيلاتى گروه

5. ثبات يا تغيير در ساختار تشكيلاتى گروه در طول فعاليت

6. ...

4

روش مبارزه

براى

كسب قدرت

1. بهره‏گيرى از كتب، مجلات، بيانيه‏ها و رسانه‏هاى جمعى

2. بهره‏گيرى از سلاح‏هاى نظامى (تفنگ، نارنجك، مواد منفجره و...)

3. مشخص بودن مكان و مركز فعاليت و شعبات

4. افشاگرى و تمركز بر طرح نقاط ضعف رقبا

5. مشخص بودن شوراى مركزى و ساير فعالان و اعضاى گروه

6. ...

5

رابطه

دين و سياست

1. دين انتظارات شخصى و يا جمعى را پاسخ مى‏گويد

2. سياست به دين (در صورت تلازم با هم) آسيب مى‏زند

3. دين بر غايات و نه جزئيات سياست تأثير دارد

4. نهاد دين (روحانيت) با نهاد سياست (دولت) تلازم دارد

5. سياست بر دين تأثير و دخالت دارد

6. ...

6

شكل و الگوى

حكومت

مطلوب

1. عنوان پيشنهادى حكومت

2. وجود مفاهيم دينى در نوع حكومت پيشنهادى

3. وجود مفاهيم مرتبط با مردم سالارى در عنوان حكومت پيشنهادى

4. رسيدن به حكومت با برگزارى انتخابات آزاد

5. مشروع يا نامشروع بودن حكومت از مجارى غيردموكراتيك

6. ...

7

موضع‏گيرى

گروه در

سياست

خارجى

1. شيوه ارتباط با ابرقدرت‏ها و قدرت‏هاى حاكم

2. شيوه ارتباط با كشورهاى ضعيف

3. شيوه ارتباط با اسرائيل

4. شيوه ارتباط با كشورهاى همسايه

5. شيوه ارتباط با كشورهاى منطقه (آسياى ميانه، خاورميانه و...)

6. ...

8

ميزان تأثير

گروه بر

ساختارهاى

قدرت

1. ميزان ارتباط گروه با رهبرى و دفتر رهبرى‏و نمايندگان رهبرى در ارگان‏هاو استان‏ها

2. ميزان حضور اعضاى گروه در قوه مجريه

3. ميزان حضور اعضاى گروه در قوه قضاييه

4. ميزان حضور اعضاى گروه در قوه مقننه و شوراى نگهبان

5. ميزان حضور اعضاى گروه در مجمع تشخيص مصلحت نظام

6. ...

9

خاستگاه

ريشه‏هاى

قدرت و

مشروعت

1. مشروعيت دينى گروه (روحانى بودن و...)

2. سابقه مبارزات، ميزان شهدا، خلق حوادث ويژه و...

3. گروه مرجع بودن، از جهت علمى و روشنفكرى

4. قدرت اقتصادى و توانايى‏هاى مالى

5. وابسته به نخبگان سياسى بودن

6. ...

10

خاستگاه

طبقاتى يا

شؤوناتى

1. طبقه بالا (اشراف و صاحبان صنايع)

2. طبقه متوسط (سرمايه دارهاى متوسط و بوروكرات‏ها)

3. طبقه پايين (دهقانان و كارگران)

4. شؤونات (روشنفكرى، روحانيت و نظاميان)

5. جمع بين طبقات و شؤونات (اعم از سنتى يا مدرن، بالا، متوسط يا پايين)

6. ...

11

سطح خود

و نا خود

1. سطح خود گروه:

1. قومى؛

2. نژادى؛

3. ملى؛

4. دينى؛

5. انسانى؛

6. ...

12

تشكل‏هاى

همسو يا

معارض

1. نام گروه‏هايى كه همسو با گروه‏اند

2. نام گروه‏هايى كه رقباى گروه‏اند

3. نام گروه‏هايى كه نه همراه و نه معارض گروه‏اند

4. ...

13

ديدگاه‏هاى

گروه در

توسعه فرهنگى

1. تبادل فرهنگى با غيرايرانيان

2. دفاع از كثرت مطبوعات، كتب و سايت‏هاى اينترنتى

3. دفاع از گفت‏وگو، مناظره، بحث آزاد، ميز گردها و...

4. حضور جدى و كنترل بالاى دولت بر محصولات فرهنگى و تظاهرات فرهنگى (پوشش بانوان و...)

5. شيوه تبادل فرهنگى با غيرمسلمانان كشور

6. ...

14

ديدگاه‏هاى

گروه در

توسعه سياسى

1. پذيرش ولايت فقيه (انتخابى يا انتصابى) يا عدم پذيرش آن

2. دفاع از تكثر احزاب و گروه‏هاى سياسى

3. دفاع از آزادى بيان، قلم، گردهم آيى، نقد، خرده‏گيرى بر همه اركان حكومتى و...

4. عكس العمل در برابر خشونت سياسى

5. شيوه برخورد با مخالفان و حكومت و گروه

6. ...

15

ديدگاه‏هاى

گروه در

توسعه اقتصادى

1. خصوصى سازى

2. استفاده از منابع خارجى

3. استراتژى و الگوى اقتصادى مطلوب (سياست تعديل و...)

4. توجه به رشد اقتصادى توسعه اقتصادى 5. دخالت ارزش‏ها (عدالت، برابرى و...) در طرح

6. ...

16

تطبيق

ديدگاه‏هاى

نظرى،

اساسنامه و

1. نكات كليدى اساسنامه

2. تحولات اساسنامه در طى زمان

3. تطبيق كنش‏ها و واكنش‏هاى مهم در گروه با عناصر برجسته اساسنامه

4. تطبيق مواضع افراد و نخبگان مؤسس گروه با اساسنامه مرامنامه

5. هماهنگى ديدگاه‏هاى نظرى و عملى تصميم‏گيرندگان گروه با هم با عملكرد

6. ...

1. دكتراى علوم سياسى دانشگاه تهران.

2. متغير مهم ديگرى نيز مى‏توانست به متغيرهاى شانزده گانه اضافه شود، اما آگاهانه نيامده، «تأثير گروه بر آحاد جامعه و ميزان نفوذ گروه بر مردم» است. از آن رو اين شاخصه مستقلاً مورد بحث قرار نگرفته است كه اولاً، جوهره كار پژوهش حاضر، تحقيق ميدانى نيست و سنجش ميزان تأثير يك گروه بر جامعه، حداقل نياز به نظر سنجى و اجراى پرسشنامه و مصاحبه و... دارد، از اين رو چنين متغيرى مى‏تواند در يك پژوهش ميدانى، مورد ملاحظه و توجه قرار گيرد؛ ثانياً، متأسفانه اجراى نظر سنجى در جامعه ما در موضوعات حساس سياسى بى مشكل نيست و هنوز فرهنگ جامعه (از صدر تا ذيل) با فرهنگ پژوهش محورى فاصله اساسى دارد، از اين رو طرح اين متغير در اين تحقيق، نتيجه محصلى در پى نخواهد داشت؛ ثالثاً، در عين حال اين گونه نيست كه با اعمال ساير متغيرها، هيچ گونه داده‏اى از ميزان نفوذ گروه بر جامعه نداشته باشيم؛ مثلاً اگر متغير «ميزان تأثير گروه بر ساختارهاى اساسى قدرت» به درستى به ثمر برسد، در آن صورت از روى ميزان رأيى كه مردم به كانديداهاى گروه‏ها در انتخابات مجلس شوراى اسلامى، مجلس خبرگان، رياست جمهورى و... مى‏دهند، مى‏توان تا حدى به ميزان مقبوليت و نفوذ گروه در جامعه پى برد. البته بدين نكته نيز واقفيم كه اگر گروهى در موضع اپوزيسيون قهرآميز باشد و بر موضع قدرت مؤثر نباشد، از روى متغير اخير نمى‏توان به ميزان مقبوليت‏اش در جامعه پى برد. حاصل آن كه، متغير «تأثير گروه بر جامعه»، ثبوتاً از مؤلفه‏هاى مربوط به شناخت يك گروه است، گرچه اثباتاً در جامعه ما ممكن است به درستى جواب ندهد و قابل اعمال نباشد.

3. براى تفصيل بحث، ر. ك: سعيد برزين، جناح بندى سياسى در ايران از دهه 1360 تا دوم خرداد 1376 (تهران: نشر مركز، چاپ دوم، 1377) ص 4 - 15. در اين اثر، در مقطع اخير از پنج جناح بحث شده است: جناح ليبرال، جناح حزب اللَّه، جناح ميانه، جناح راست و جناح چپ.

4. براى مطالعه بيشتر درباره احزاب سياسى ر. ك: احمد نقيب زاده، سياست و حكومت در اروپا (تهران: نشر سمت، 1373) ص 49 - 61 و آلن بيرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى (تهران: انتشارات كيهان، 1366) ص 7 - 276 و ماكس وبر، دانشمند و سياستمدار، ترجمه احمد نقيب زاده (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1370) ص 65 - 138 و محمد منصور نژاد، دين و توسعه فرهنگى، سياسى و اقتصادى «مبانى دينى تحزب در اسلام» (تهران: مؤسسه نشر علوم نوين، 1379 ج 1) ص 81 - 69.

براى بحث تفصيلى درباره ساخت احزاب سياسى، تشكيلات درونى احزاب (خواص، عوام و بينابينى)، نظام‏هاى حزبى (كثرتگرا، دو حزبى و چند حزبى، حزب واحد) ر. ك: موريس دورژه، جامعه‏شناسى سياسى، ترجمه ابوالفضل قاضى (تهران: انتشارات دانشگاه تهران: 1372)، ص 424 - 513.

5. لابى در لغت به معناى راهرو است و مشخص كننده راهروهاى كنگره و ادارات دولتى است. لابى‏ها اصطلاحاً سازمان‏هايى هستند كه در راهروها پرسه مى‏زنند، تا به مردان سياسى و رجال ادارى متوسل شوند.

6. براى تفصيل بحث ر. ك: موريس دورژه، جامعه‏شناسى سياسى، ص 6 - 425 و 56 - 531.

7. براى تفصيل بحث ر. ك: موريس دورژه، اصول علم سياست، ترجمه ابوالفضل قاضى (تهران: شركت سهامى كتابهاى جيبى، چاپ پنجم، 1358) ص 9 - 206.

8. جان كنت گالبرايت، كالبد شكافى قدرت، ترجمه احمد شهسا (نشر نگارش، چاپ دوم، 1370) ص 97-119.

9. آلن بيرو، پيشين، ص 153.

10. در اين آيين نامه، حزب، جمعيت، انجمن، سازمان سياسى و امثال آنها، تشكيلاتى است كه داراى مرامنامه و اساسنامه بوده و توسط يك گروه اشخاص حقيقى معتقد به آرمان‏ها و مشى سياسى معين تأسيس شده و اهداف، برنامه‏ها و رفتار آن به صورتى به اصول اداره كشور و خط مشى كلى نظام جمهورى اسلامى ايران مربوط باشد، و انجمن، جمعيت، اتحاديه صنفى و امثال آن، تشكيلاتى است كه مربوط به صنف خاص است و از سوى دارندگان كسب و حرفه و... تشكيل شده است. شرح اين گروه‏ها در اصل، تفسير اصل 26 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران است كه به فعاليت اين گروه‏ها اختصاص دارد. ر. ك: اداره سياسى وزارت كشور، شناسنامه تشكلها و احزاب سياسى در جمهورى اسلامى ايران (تهران: انتشارات كميل: 1377) بخش اول.

11. براى شناخت برخى از شاخصه‏هاى جناح راست و چپ ر. ك: عباس شادلو، اطلاعاتى درباره احزاب و جناحهاى سياسى ايران امروز (نشر گستره، 1379) ص 9 - 18: در اين كتاب 23 گروه براساس شاخصه‏هاى ويژگى‏هاى حزب، مرامنامه، تاريخچه، گرايش‏هاى سياسى، تشكيلات و نشريات، خاستگاه و طبقات اجتماعى، مواضع سياسى، اقتصادى و فرهنگى مورد بحث قرار گرفته است.

12. همان، ص 1 - 20.

13. تعريف فوق از: حسين بشيريه، جامعه‏شناسى سياسى (تهران: نشر نى، 1374) ص 5 - 13. درباره برداشت‏هاى متفاوت از مفهوم ر. ك: موريس دورژه، جامعه‏شناسى سياسى، ص 8 - 14 و باتامور تام، جامعه‏شناسى سياسى، ترجمه منوچهر صبورى كاشانى (تهران: انتشارات كيهان، 1372) ص 9 - 23.

14. براى تفصيل بحث از مدل فوق، ر. ك: محمد منصور نژاد، دين و توسعه فرهنگى، سياسى و اقتصادى، ج 1، ص 5 - 84.

15. در اين باره، ر. ك: جان كنت گالبرايت، پيشين، ص 111 - 119.

16. نگارنده در مقاله مستقلى با عنوان «انحاء ارتباطات دين با دولت و سياست»، انواع ارتباط بين دين و سياست در ايران امروز را در هفت الگو خلاصه كرده است.

17. در اين باره ر. ك: على اصغر كاظمى، نقش قدرت در جامعه و روابط بين الملل (تهران: نشر قومس، 1369) ص 70 - 129. در اين منبع، از جمله عناصر قدرت، جمعيت و نيروى انسانى، حمل و نقل و ارتباطات، ايدئولوژى و اخلاق اجتماعى، خرد رهبرى، عوامل بالقوه علمى - پژوهشى و... بر شمرده شده‏اند.

/ 1