متغيرها و شاخصههاى جريانشناسى سياسى
متغيرها و شاخصههاى جريانشناسى سياسى دكترمحمد منصورنژاد 1
براى ورود به مباحث سياسى و مسايل جامعهشناسى سياسى، نمىتوان از موضوع جريانات سياسى، خصوصاً در قرن اخير غفلت نمود، زيرا بخشى از منازعات سياسى، بلكه عمده بازىهاى سياسى توسط جريانهاى سياسى صورت مىپذيرد. آنچه كه در ادبيات سياسى ايران به شدت مغفول مانده است، ارايه الگويى براى شناخت جريانات سياسى است. منابع موجود نگاهى توصيفى به پيدايش و فعاليتهاى جريانات سياسى داشتهاند، بدون اينكه در يك قالب بندى منطقى و عملى به ارزيابى و اندازهگيرى آن تشكلها بپردازند و تنها در برخى منابع به برخى از متغيرهاى مربوط به تشكلها پرداخته شده است. نوشتار حاضر نه تنها براى جريانشناسى متغيرهاى مهم و ضرورى را بر مىشمارد: (از پيدايش و عوامل موثر بر شكلگيرى گروه گرفته، تا منابع قدرت و مشروعيت گروه و...) بلكه براى هريك از متغيرها شاخصههايى را بر مىشمارد كه براساس آنها به صورت مقايسهاى مىتوان هر گروه و حزب سياسى را بدقت ارزيابى نمود. اين الگو كمك مىكند تا در شناخت جريانهاى سياسى تا حد بالايى از دخالت نگرشها و ارزشهاى تحليلگر جلوگيرى شود.
واژههاى كليدى: جريانشناسى، روششناسى، طبقه بندى جريانها، احزاب در ايران، جامعهشناسى احزاب.
مقدمه
جريانشناسى و شناخت گروههاى سياسى و اجتماعى در ايران، نياز به تأمل اساسى دارد، زيرا برخلاف ظهور تشكلهاى سياسى و مدنى در دو قرن اخير، در قبل و بعد از انقلاب اسلامى، كمتر با گروههاى ثابت و ماندگار، فراگير و مؤثر بر مردم و دولت مواجهيم و عمدتاً تشكلهاى سياسى و غير سياسى ناموفق بودهاند. بررسى علت عدم توفيق احزاب در ايران، نياز به پيش شرطهاى اساسى دارد و آن شناخت دقيق ابعاد و زواياى گروههاست. اگر در «مقام توصيف»، شناخت درستى از جريانها و جناحها و تشكلها نداشته باشيم، چگونه مىتوانيم در «مقام تعليل»، توفيق و عدم توفيق آنها را تبيين كنيم؟ اين نوشتار با هدف ارايه الگويى براى معرفى تشكلها، نوشته شده است.
در زمينه معرفى گروهها، آثارى خصوصاً در سالهاى اخير به نگارش در آمده است، اما تا آنجا كه نگارنده از منابع و ادبيات بحث اطلاع دارد، هيچ يك از منابع موجود با متغيرهاى جامع و شاخصههاى از قبل تعريف شده و دقيقى به سراغ شناخت گروهها نرفتهاند (در قليلى از منابع كه متغيرها و شاخصهها آمدهاند، اولاً متغيرها محدودند و ثانياً شاخصهها غير دقيقاند) و از اين رو هم در معرفى زواياى مختلف گروهها موفق نبودهاند و هم از حب و بغضها در داورى مصون نماندهاند و بر اساس اين دادهها نيز مقايسه گروهها با يكديگر، به درستى امكانپذير نيست. حال آن كه در اين پژوهش، اولاً، متغيرهاى شانزده گانهاى پيشنهاد گرديده كه عمده ابعاد سياسى، اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، مديريتى و... را شامل است؛ ثانياً، براى هريك از متغيرها، پنج شاخصه قابل اندازهگيرى پيشنهاد گرديده (در مجموع نزديك به هشتاد شاخصه)، كه با آنها مىتوان به دقت قابليتها، ديدگاهها، تعاملها، تعارضها، سوابق و... گروهها را اندازهگيرى نمود. الگوى حاضر اين قابليت را دارد كه براساس آن بتوان ارزيابى دقيق از همه گروههاى ايرانى فعال در داخل و خارج از كشور داشت.
در اين نوشتار تلاش بر آن بوده است كه از هر متغير چند نكته با عنوان شاخصه سنجش گروهها معرفى گردند. مجموعه متغيرهاى اين نوشتار براى شناخت گروهها عبارتنداز:
1) پيشينه سياسى گروه از تأسيس تاكنون؛
2) عوامل برون منطقى مؤثر بر شكلگيرى گروه (شرايط سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى)؛
3) ساختار تشكيلاتى گروه؛
4) روش مبارزه براى كسب قدرت؛
5) شكل و الگوى حكومت مطلوب؛
6) نگاه به رابطه دين و سياست؛
7) موضعگيرى گروه در مورد سياست خارجى؛
8) ميزان تأثير گروه بر ساختارهاى اساسى قدرت (قواى سه گانه و...)؛
9) خاستگاه و ريشههاى قدرت و مشروعيت گروه؛
10) خاستگاه طبقاتى يا شؤوناتى گروه؛
11) سطح و تعريف از خود و ناخود (قومى، نژادى، ملى، دينى و انسانى)؛
12) تشكلهاى همسو و معارض با گروه؛
13) ديدگاه گروه درباره توسعه فرهنگى (درباره تكثر فرهنگى و قرائت پذيرى از دين و رابطه فرهنگ و دولت)؛
14) ديدگاه گروه درباره توسعه سياسى؛
15) ديدگاه گروه درباره توسعه اقتصادى؛
16) تطبيق ديدگاههاى نظرى و مرامنامه و اساسنامه با عملكرد گروه.2
متغيرهاى فوق با وجود محاسن فراوان براى اندازهگيرى وضعيت گروهها در گذشته و حال و امكان مقايسه جريانهاى سياسى با يكديگر، حداقل از دو نقص عمده مصون نيستند: اول آن كه بسيارى از جريانات ممكن است در قبال برخى از اين متغيرها، دادههاى لازم در بعد نظرى يا عملى را از خود بروز ندهند، كه دليل آن يا فقر استراتژى گروه در آن ابعاد است و يا اين كه بنا بر كتمان فعاليتها و ديدگاههاى گروه براى ديگران است. در اين بعد، اگر گروههاى مورد بحث، از جريانات زنده و فعال باشند، پژوهشگر با تلاش و ارتباطات جدى، حداقل مىتواند بخشى از اين نقيصه را جبران كند.
دوم آن كه ممكن است ديدگاههاى نظرى و آنچه در مرامنامهها و اساسنامهها منعكس مىگردد، با آنچه آن گروه در عمل از خود نشان مىدهد، تطبيق نكند و حتى معارض باشد. در اين صورت، تشخيص مواضع اصلى گروه با اين شاخصهها به آسانى ميسر نيست و به نظر مىرسد تطبيق ديدگاه تئوريك با عملكرد گروه، نياز به بررسى جدىتر دارد و پژوهشگر بايد بر اساس مجموعه عملكرد به ناگفتههاى گروه برسد.
مفاهيم
1. جناح بندى سياسى
از اصطلاح جناح بندى در سه مفهوم استفاده شده است: اول، به مفهوم گروه بندى داخل يك حزب سياسى؛ دوم، به مفهوم گروه بندى در جنگ داخلى؛ سوم، به مفهوم رقابت در داخل يك نظام حكومتى. جناح بندى در معناى سوم، حلقه يا مرحلهاى تاريخى ميان دو حلقه ديگر است: حلقه اول، حلقه محفل گرايى سياسى؛ حلقه دوم، حلقه جناح بندى؛ حلقه سوم، حلقه حزب است. حلقه محفل گرايى يك درجه از حلقه جناح بندى سادهتر، و حلقه حزب، يك درجه از حلقه جناح بندى پيچيدهتر است. مرحله جناح بندى مىتواند نطفه مرحله حزب باشد. در عين حال، جناح ماهيت رسمى و حقوقى نداشته و نمىتوان آن را به آسانى مشخص و معرفى كرد، ولى جناح سياسى سازمانى متمركز دارد.3
2. حزب سياسى
احزاب سياسى(Political Party) گروههايى به رسميت شناخته شده و نيروهايى كارآ، هم در تعيين جهت و مجرايى براى بيان تعهد سياسى شهروندان و هم در تسخير قدرت يا مشاركت در اعمال آن، به حساب مىآيند. براى احزاب جديد، چهار صفت و شرط زير برشمرده شده است: اول، داشتن يك سازمان دايمى كه دوام آن بسته به حيات رهبران فعلى آن نباشد (دار و دسته قدرت طلب نباشند)؛ دوم، سازمانى كه در سطح ملى فعاليت داشته باشد (گروه پارلمانى نباشند)؛ سوم، قصد آگاهانه رهبران ملى و محلى سازمان، به دست گرفتن قدرت باشد و نه نفوذ بر قدرت (گروه ذى نفوذ نباشند)؛ چهارم، در پى كسب حمايت عمومى از طريق انتخابات يا هر شيوه ديگر باشد (كلوپ سياسى نباشند).
در اين كه رابطه نزديكى بين توسعه و دموكراسى، گسترش حق رأى و پيدايش احزاب وجود دارد، شكى نيست؛ ولى اين كه وجود احزاب تا چه حد موافق نظام دموكراسى است و احزاب، خود تا چه حد دموكراتيكاند، جاى بحث دارد. برخى حزب را چيزى جز يك ماشين در دست رهبر حزب نمىديدند (مثل ماكس وبر)، و برخى حتى معتقد شدند در داخل پر ادعاترين احزاب دموكراتيك، دموكراسى كلامى بىمحتواست (مثل رابرت ميخلز).
همچنين بين نوع جامعه با نظام سياسى و احزاب فعال در آنها، رابطه معنادارى ديده مىشود. جامعه باز، گرايش به نظامهاى سياسى پلوراليستى (كثرتگرا) دارد، كه نظام حزبى در اين گونه جوامع نظام حزبى رقابتى است؛ اما جامعه بسته به نظام توتاليتر منجر شده و محصول آن، نظام حزبى غير رقابتى - مثلاً تك حزبى - است.4
3. گروه ذى نفوذ
گروههايى كه هدف مستقيم آنها برخلاف احزاب سياسى، اولاً، فتح قدرت و يا مشاركت در اجراى آن نيست، بلكه نفوذ بر زمامداران و فشار بر آنهاست (لذا به گروه ذى نفوذ، گروه فشار نيز مىگويند)؛ ثانياً، گروههاى ذى نفوذ برخلاف احزاب، براى دفاع از منافع خاص عمل مىكنند. وابستگى به آنان، به عنوان كارگر، معلم، ورزشكار، جوان، زن و... صورت مىپذيرد، نه به عنوان شهروند؛ ثالثاً، هدف انحصارى برخى گروههاى ذى نفوذ، تأثير بر قدرت است و برخى ديگر تشكيلاتىاند كه نفوذ آنها بر قدرت، به گونه فرعى، ثانوى و موردى است. به گروههاى اخير، «گروههاى نسبى» نيز گفته شده كه گاه در مقابل گروههاى «كاملاً ذى نفوذ» بازشناسى مىشوند؛ رابعاً، به سازمانهايى كه نوعى نفوذ سياسى اعمال مىكنند، بىآن كه به معناى اخص كلمه، «گروه» باشند (مثلاً روزنامهها، سازمانهاى خبرى و لابىها)،5 «گروهوارههاى ذى نفوذ» گفته مىشود؛ خامساً، بسيارى از گروههاى ذى نفوذ، كم و بيش به احزاب سياسى وابستهاند و مسأله روابط ساختى بين گروههاى ذى نفوذ و احزاب، امرى اساسى است. البته در مقابل، بسيارى از گروههاى ذى نفوذ نيز با احزاب سياسى ارتباطى ندارند و يا برخى ديگر ارتباطات اتفاقى (مثلاً در انتخابات و...) دارند؛ سادساً، گروههاى ذى نفوذ از وسايل و ابزارهاى مختلف، از اقدام مستقيم در سطح قدرت (اقدام باز يا پوشيده، از فساد تا استخبار) و اقدام غير مستقيم در سطح مردم (از تبيلغات تا شيوههاى خشونتآميز) بهره مىگيرند.6
4. چپ و راست
«دست راستى»ها به كسانى گفته مىشود كه در پيكار سياسى در سادهترين وجه خود و با توجه به عنصر آن، از نظم اجتماعى موجود رضايت دارند و «دست چپى»ها در مقابل، از نظم موجود راضى نبوده و مىخواهند در آن تغيير ايجاد كنند. چپها اگر نظم موجود را به صورت خشونتآميز و ناگهانى و از بنياد دگرگون كنند، داراى روش «انقلابى» اند و اگر نظم موجود را كم كم و به تدريج ويران ساخته و نظمى نو جانشين كنند، واجد روش «اصلاحطلبى» هستند. پس چپها به دو دسته «اصلاح طلبان» و «انقلابيون» تقسيم مىشوند.
در ميان دست راستىها نيز دو رويه كه البته شهرت كمترى دارند، مطرح است؛ براى حفظ نظم موجود، ابتدا مىتوان يكسره و به طور دربست، با آن موافقت كرد و هر تغييرى را رد نمود (محافظه كاران افراطى و فاشيستها) و يا برعكس، با توجه به اين كه نمىتوان مانع پارهاى از تحولات شد، براى نگهدارى اساس، مىتوان در برابر جزئيات سر تسليم فرود آورد (محافظه كاران اعتدالى). از اين رو دو گروه مخالف راست و چپ، به چهار نوع استراتژى سياسى اساسى، كه از جهت هدفها و وسايل خود تعريف شده اند، تجزيه مىشوند: راست افراطى، راست اعتدالى، چپ اصلاح طلب و چپ انقلابى. البته مخالفت و ائتلافهاى ميان اين گرايشهاى اساسى، بر حسب كشورها و ادوار، به يك طريق صورت نمىگيرد.7
5. سازمان
اتحاد و اجتماع افراد يا گروهها براى اجراى كار يا هدف خاصى، خصوصيت اصلى سازمان را بيان مىكند. گرچه احزاب را نيز بر حسب معناى لغوى واژه، مىتوان سازمان ناميد، اما سازمان در معناى اصطلاحى، در مقايسه با حزب، از لحاظ داخلى و سياسى، در موضوعاتى محدود مستلزم اطاعتى قوى است. حكومت يك سازمان است؛ اطاعت درونى را به شدت و به صور مختلف، به اعضاى خود تحميل مىكند تا به هدفهاى بيرونى بسيار متنوع خود برسد. توانايى سازمان در تحصيل اطاعت و تسليم نيز بستگى دارد به ارتباط آنها با ديگر منابع قدرت، همچون شخصيت و مالكيت، ابزارهاى قدرت، تمهيدات ضمنى و صريح، و قدرت تشويقى و تنبيهى كه به كار مىگيرند. عامل نهايى ديگر كه در سازمان نفوذ مىكند، عبارت است از تعدد و تنوع هدفهاى سازمان. هرگاه هدفهاى سازمان بىشمار و گوناگون باشد، لازم است منابع قدرت و ابزارهاى تحميل آن، هر دو، قوىتر باشند تا مؤثر واقع شوند. برعكس وقتى كه هدفها معدود و مشخص هستند، با بررسى ساختار درونى يك سازمان نيرومند، پى مىبريم كه اين سازمان چه مقدار قدرت در خود نهفته دارد.8
6. گروه
هر گروه داراى اعضايى خاص است كه هر يك داراى وضع، نقش، روابط متقابل، احساس تعلق به گروه و هويت گروهى خاص خود مىباشند و به مشاركت در امور مربوط به آن مىپردازند. همچنين گروه از ساختى درونى و نيز روابطى درونى و بيرونى و روحيه جمعى و منافع و اهدافى چند برخوردار است.9 اگر غايات جمعى كسب، حفظ و توزيع قدرت سياسى باشد، چنين گروهى را مىتوان «گروه سياسى» ناميد.
در ايران، در آيين نامه اجرايى وزارت كشور و جلسه مورخه 30/3/1361 هيأت وزيران درباره فعاليت احزاب، جمعيتها، انجمنهاى سياسى و صنفى و...، به جاى كلمه احزاب، سازمانها، جمعيتها و انجمنهاى سياسى، كلمه گروه يا گروهها به كار برده شده است.10
7. جناح بندى
اگر چه مىتوان جناح بندى را به معناى رقابت نيروها در درون يك نظام سياسى پذيرفت، اما تطبيق اين قالب بندىها با جريانات موجود در ايران، تحت عناوين مشهور سياسى، پاسخگو نيست؛ براى مثال از جمله چارچوبه تحليل درباره جناح بندىهاى سياسى ايران، تقسيم بسيارى از نيروها به جريان چپ (سنتى / مدرن) و راست (سنتى / مدرن) است و حال آن كه مجموعه حركتها و مواضع سياسى، اقتصادى، فرهنگى و... گروهها، با تعاريف متداول از جناح راست و چپ نمىخواند. مثلاً گفته شده كه از ويژگىهاى جريان راست، ملىطلبى و جريان چپ، نگاه انترناسيوناليستى و بينالمللى است.11 حال آن كه شايد اين شاخصه، در خصوص گروههاى مشهور به راست و چپ در ايران، حتى بالعكس صادقتر باشد: جناح راست، نگاه ملى گرايانه را نفى كرده و نگاهى حداقل فراملى براى جهان اسلام دارد و جناح چپ (مثلاً سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى)، توجه ملى و ايرانى دارد. از اين رو تقسيم بندىهاى برخى منابع در تقسيم گروهها ، به چپ (سنتى / ميانه رو / مدرن)، مستقل و راست (سنتى / ميانه رو / مدرن)12 را نبايد جدى گرفت.
جايگاه بحث از گروههاى سياسى
پرسش اساسى در اين قسمت آن است كه بحث از گروهها، جريانات و جناحهاى سياسى، مربوط به كدام يك از علوم است؟ آيا از آن رو كه احزاب، جريانات سياسى و گروههاى ذى نفوذ، به دنبال كسب قدرت و تأثير گذارى بر قدرت سياسىاند، اين مسأله مربوط به علم سياست است؟ و يا از آن جهت كه اين گروهها منبعث از آحاد مردم و جامعهاند، پس مسأله در علم جامعهشناسى بحث مىشود؟
با فرض اين كه مىتوان مرزهاى دقيقى براى جامعهشناسى، متمايز از علوم سياسى، تعريف كرد و با اين پيش فرض كه از تلفيق اين دو علم، به علم تركيبى جديدى به نام «جامعهشناسى سياسى» مىتوان رسيد كه موضوع اصلى آن، بررسى روابط متقابل ميان قدرت دولتى و نيروهاى اجتماعى است و يابه عبارت ديگر، بررسى روابط ميان ساخت اقتصادى، ساخت اجتماعى و ساخت سياسى، موضوع اساسى جامعهشناسى سياسى باشد،13 در اين صورت مىتوان مدعى شد جايگاه بحث از گروهها و جريانات سياسى، در علم جامعهشناسى سياسى است.
دليل اين مدعا نيز آن است كه گروهها، جريانات، سازمانها، احزاب و گروههاى ذى نفوذ، حلقه واسط و ميانى بين حاكمان و آحاد جامعهاند؛ از آن جا كه متأثر از جامعهاند، با علم جامعهشناسى بيگانه نيستند و چون مرتبط با حكام و سياست مدارانند، با علم سياست سر و كار دارند؛ به تعبير ديگر، گروههاى سياسى كاركردى دو سويه دارند: يك نگاه به سياست مداران و نگاهى ديگر به آحاد جامعه دارند. از اين رو علمى كه متكفل بحث از آنهاست نيز بايد يك پا در سياست كه علم حكومت و قدرت سياسى است، داشته باشد و پاى ديگر در جامعهشناسى كه تأمل بر طبقات اجتماعى، آحاد جامعه و... دارد اين علم با تعريف فوق، جامعهشناسى سياسى است.
جايگاه جريانات سياسى به عنوان حلقه واسط و به عنوان مهمترين بازيگران جامعه سياسى، در عرض بازيگران جامعه مدنى كه كاركردى غير سياسى دارند، را مىتوان در قالب مدل و مخروط زيرمنعكس نمود، تا بيانگر ارتباط آنها با مردم و سياست مداران و ساير گروههاى اجتماعى باشد.14
هرم نظام اسلامى:
شرحى كوتاه بر متغيرهاى شانزده گانه
1. پيشينه سياسى گروه از تأسيس تاكنون
در معرفى گروهها، نگاهى اجمالى به تاريخچه تشكيل، مؤسسين گروه، مرامنامه و اساسنامه آن و ادوار تاريخى سپرى شده در گروه، فراز و نشيبهاى آن در ابعاد نظرى و عملى، ضرورت دارد. در يك كار اجمالى و گذرا، حداقل بايد بتوان نگرشهاى نظرى و تلاشهاى عملى گروه و فراز و نشيبهاى آن را در حد يك منحنى رسم كرد.
براى رسيدن به چنين دادههايى، مستندات مطرح شده از سوى گروه در بيانيهها و مصاحبههاى رهبران و نخبگان گروه، بخشى از دادهها را تأمين مىكند و بخش ديگر دادهها را مىتوان در اظهار نظرهاى ديگران، اعم از علاقهمندان يا خرده گيران بر گروه، به دست آورد.
2. عوامل برون منطقى مؤثر بر شكلگيرى گروه (شرايط سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى)
در اين متغير با توجه به عوامل خارجى كه سبب تأسيس گروه گرديده، نكات مهمى كه فلسفه تأسيس گروه است، برجسته مىشود. به عبارت ديگر، نكات و عواملى كه در مرامنامه و اساسنامه گروه بيان شدهاند، با توجه به حوادث، مسايل و بسترهاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و... تعليل و تحليل مىشوند؛ براساس همين شرايط مىتوان دليل گستردگى يا محدوديت تشكيلاتى در زمان تأسيس و يا در ادامه را نيز تا حدودى تقرير كرد و دليل اقبال يا عدم اقبال جامعه به نگرشها و فعاليتهاى گروه را مدلل نمود.
3. ساختار تشكيلاتى گروه
بى شك سازمان و تشكيلات، از عوامل قدرت گروههاست. با بررسى ساختار درونى يك سازمان نيرومند، پى مىبريم كه اين سازمان چه مقدار قدرت در خود نهفته دارد.15 نحوه سازماندهى و كيفيت تشكيلات و مديريت بر آن و نيز توزيع قدرت درونى گروه، از شاخصههايى است كه مىتوان بر اساس آن، يك گروه را با گروههاى ديگر مقايسه نمود و اشتراكات و افتراقات آنها را با هم سنجيد. جداى از كيفيت و كميت، گستره گروه نيز كه مربوط به نحوه چينش و ساختار تشكيلاتى آن است، از عوامل هويتيابى يك گروه است و با كمك اين شاخصه در مىيابيم كه آيا يك گروه سياسى در صدد توسعه تشكيلاتى است يا خير؟ و در هر دو صورت، دليل گروه چيست؟ و در صورت سياست توسعه تشكيلاتى، آيا در راستاى اين هدف، توفيق نيز داشته است يا خير؟ و...
4. روش مبارزه براى كسب قدرت
با فرض اين كه گروهها غايات سياسى در سر دارند، براساس شيوه مبارزه آنها براى كسب قدرت، نيز مىتوان گروهها را از هم تميز داده و به هويت آنها در مقايسه با ديگران پى برد؛ آيا گروه مورد بحث روشهاى مسلحانه، زيرزمينى و مبارزات چريكى را مىپسندد يا اين كه در استراتژى گروه، تنها مبارزات آرام، پارلمانتاريستى، فرهنگى و مبارزه منفى در دستور كار قرار دارد. پيش از انقلاب اسلامى ايران، عمدتاً گروههاى متأثر از ابر قدرت شرق، از مبارزات خشن و گروههاى متأثر از غرب، از روش مبارزه آرام بهره مىگرفتند.
5. شكل و الگوى حكومت مطلوب
متغير ديگر براى بازشناسى گروهها، تشكلها و جريانات سياسى آن است كه حكومت مورد عنايت آنها تا چه حد بر مردم سالارى و حقوق مردم در ساز و كارهاى حكومتى توجه دارد؟ اگر حكومت مطلوب آنها مردم سالار نيست، آيا بر حكومت فردى، شخصى يا نژادى، خانوادگى و... تأكيد دارند؟ يا توجيه ديگرى براى نوع حكومت آرمانى خود بر مىشمارند؟ اگر جامعه اسلامى است، آيا در حكومت پيشنهادى شان بر حكومت ولايى (ولايت نخبگان دينى بر مردم) تأكيد دارد، يا حكومت مردم سالار غير دينى را تعقيب مىكند و يا اين كه الگوى مطلوب او، حكومت مردم سالار دينى است؛ يعنى حكومتى كه در عين اين كه محتوا و ايدئولوژى آن از سوى دين و دين داران تعريف و تحديد مىشود، روش و شيوه حكمرانى، براساس آراى مردم است و ميزان رأى ملت است؟
6. نگاه به رابطه دين و سياست
در اين متغير، نكته اساسى آن است كه رابطه دين و سياست حداقل به دو شكل متصور است: اول، دين و سياست با هم تلازم دارند؛ دوم، دين و سياست با هم ملازمه ندارند. گروهها بر اساس اين متغير، حداقل به دو دسته تقسيم مىشوند: مدافع تلازم دين و سياست يا مخالف آن. در بين موافقان رابطه دين و سياست نيز برخى معتقد به تلازم نهاد دين (يعنى روحانيت) با نهاد دولتاند، يعنى معتقدند مسندهاى اساسى و اجرايى توسط روحانيت و نخبگان دينى اداره شود؛ اما برخى در عين دفاع از مرزهاى مشترك دين و سياست، معتقدند نهاد دين (روحانيت) در نهاد دولت مداخلهاى نداشته باشد و به جاى حكومت دينى، از حكومت دين داران دفاع مىكنند.16
7. موضعگيرى گروه در سياست خارجى
از متغيرهايى كه بيانگر برآيند فعاليتهاى يك گروه است، نحوه نگاه و موضعگيرى هر گروه در قبال قدرتها و ابر قدرتها و ساير دولتهاى عصر است. آيا اين گروه به قدرت رقيب گرايش دارد؟ و در صورت وجود گرايش، علايق گروه به سمت كدام يك از قدرتها متمايل است؟ و در صورت مقابله، نسخه تجويزى گروه در مقابل قدرتها چيست؟ با كشورهاى ضعيف چگونه ارتباطى را تجويز مىكند؟و...
8. ميزان تأثير گروه بر ساختارهاى اساسى قدرت (قواى سه گانه و...)
با اين متغير، ابتدا عناصر اصلى ساختارهاى قدرت، تعريف و تعيين شده و سپس نحوه تعامل گروه با ساختارهاى قدرت و ميزان اثر گذارى مستقيم و غير مستقيم گروه، مورد ارزيابى قرار مىگيرد. واضح است كه ميزان تأثير گذارى گروهها به حسب عوامل بيرونى در مقاطع مختلف يكسان نخواهد بود؛ از اين رو بر اساس اين متغير مىتوان اوج و حضيض تأثير گذارى گروه را نيز درك كرد.
9. خاستگاه و ريشههاى قدرت و مشروعيت گروه
بر فرض مؤثر بودن گروه بر ساختارهاى قدرت، پرسش اساسىاى كه با اين متغير پاسخ مىگيرد، آن است كه به چه دليل اين گروه مىتواند بر قدرت مؤثر بيفتد؟ آيا اين اثر گذارى به ساختار سازمانى و تشكيلاتى گروه باز مىگردد، يا به سوابق و پرستيژ تشكيلات و يا به رهبران و نخبگان حزب و يا به مقبوليت دينى و فرهنگى گروه و يا به... در اين بخش، مىتوان ابتدا عوامل محسوس و نامحسوس قدرت را بر شمرد17 و آنگاه براساس آن شاخصهها، خاستگاه قدرت گروه را اندازه گرفت.
10. خاستگاه طبقاتى و يا شؤوناتى گروه
اگر بتوان در يك نگاه به قول «لوئيس كوزر»، گروهها را بر اساس دو شاخصه «وضع طبقاتى» و «وضع شؤوناتى» تعيين جايگاه نمود، در اولى ملاك تشخيص و تميز گروهها و افراد، عوامل اقتصادى است. براساس وضع طبقاتى، گروهها به سه سطح بالا، ميانى و پايين و در دو دسته سنتى و مدرن به نحو زير تقسيم مىشوند:
طبقات | شوؤن | ||
سنتى | مدرن | روحانيت روشنفكران نظاميان | |
بالا | اشراف | كارخانهداران و صاحبان صنايع | |
ميانى | سرمايههاى كوچك | كارمندان و بوروكراتها | |
پايين | كشاورزان و دهقانان | كارگران |
اما شؤونات اصلى كه براساس و محور «حرفه» از هم بازشناسى شده و هويت مىيابند، در سه دسته روشنفكران، روحانيان و نظاميان قابل تعريف و شناسايىاند. در اين صورت، براساس اين شاخصهها ابتدا معلوم مىشود كه آيا گروه مورد بحث، منبعث از طبقات اجتماعى يا برخاسته از شؤونات اجتماعى است؟ واضح است كه هر يك از طبقه يا شأن بودن و يا هر سطح از طبقه، يا هر دسته از شؤون، هويت متمايز به گروههاى مختلف خواهد داد.
11. سطح و تعريف از خود و ناخود
براساس اين متغير، اگر بتوان مجموعه خود (و ناخود) گروهها را حداقل در سطوح پنج گانه زير بيان كرد: خود قومى، نژادى، ملى، دينى و انسانى، در اين صورت بايد ببينيم كه گروه مورد بحث، مدعاى همياران و همنوعان را در چه سطحى تعريف مىكند؛ آيا داعيه قومى، نژادى و ملى دارد، يا دغدغههاى دينى و يا حتى بشرى. در اين صورت، هم گروههاى مثلاً قومى از هم بازشناسى مىشوند و هم با تشكلهايى كه سطح خود و ناخود خود را بالاتر يا پايينتر تعريف مىكنند، تعيين جايگاه خواهند شد.
12. تشكلهاى همسو يا معارض با گروه
از متغيرهاى تعيين هويت و جايگاه هر گروه، تعاملات يا تعارضات آن گروه با ساير گروههاست. بر اين اساس معلوم مىشود كه گروه مورد بحث، از جهت نظرى و عملى در چه جريان و جناحى از تشكلهاى موجود سابق قرار مىگيرد و در مقابل چه جناح از تشكلهاى موجود سابق قرار مىگيرد و در مقابل چه جناح و گروههايى دسته بندى مىشود.
13. ديدگاه گروه در زمينه توسعه فرهنگى
براساس اين متغير، با ملاك و معيار تكثر پذيرى فرهنگى و پذيرش قرائت پذيرى دين و رابطه فرهنگ و دولت، معلوم مىشود كه آيا يك گروه تكثر فرهنگى و تفاوت برداشتها از دين را مىپذيرد و به نوعى تساهل دينى معتقد است يا خير، اين گروه براساس باورهاى دينى يا غير دينى، تكثر فرهنگى را بر نمىتابد و صواب و حق بودن را فقط در نحوه نگاه خود و تشكلهاى همسوى خود مىبيند؟ براى اندازهگيرى اين متغير، مىتوان به شاخصههاى زير توسل جست:
1- تبادل فرهنگى با غير ايرانيان؛
2- دفاع از كثرت مطبوعات، كتب و سايتهاى اينترنتى؛
3- دفاع از گفت و گو و مناظره؛ و...
14. ديدگاه گروه درباره توسعه سياسى
با متغير ياد شده به اين نكته خواهيم رسيد كه، آيا گروه مورد بحث، تكثر گروهها و مشاركت جريانات سياسى در قدرت را بر مىتابد يا خير؟ آيا در اين ميدان، قيود و حدودى را پيشنهاد مىكند يا خير؟ آيا اعتقاد به تكثر يا عدم تكثر را در طول فعاليت خود حفظ كرده و يا اين كه در مورد اين متغير، تغيير موضع داشته است؟ شأن توسعه سياسى را تا چه حد پاس مىدارد و براى آن تا چه ميزان حاضر است هزينه كند؟ و...
15. ديدگاه گروه درباره توسعه اقتصادى
براساس اين متغير، يك گروه يا به اقتصاد باز، رقابت آزاد، بازار مبتنى بر عرضه و تقاضا، حساس است و يا برعكس، گروه از اقتصاد دولتى، دخالت حكومتها در امهات مسايل اقتصادى و عمده شدن اقتصاد دولتى و عمومى و در حاشيه قرار گرفتن اقتصاد خصوصى و فعاليتهاى شخصى، دفاع مىكند. واضح است كه اين دو نگاه، ديدگاههاى انتها بردار بوده و گروهى ممكن است در حيطههايى به اقتصاد دولتى و در زمينههايى به اقتصاد خصوصى قايل باشد كه در هر شكل، بر اساس اين متغير اقتصادى نيز هويت گروه تعيين شده و در جناح بندى كلى، تعيين جايگاه خواهد شد.
16. تطبيق ديدگاههاى نظرى، مرامنامه و اساسنامه با عملكرد گروه
از جمله متغيرهايى كه هويت واقعى گروهها را بهتر هويدا مىكند، ارزيابى مجموعه فعاليتهاى گروه در مقاطع مختلف براساس مرامنامه و اساسنامه گروه و بر مبناى موضعگيرى رهبران تشكيلات است. در ا ين صورت، هم بايد غير از مواضع رسمى، مواضع مكتوم، غير رسمى و اعلام نشده تا حد امكان شناسايى شوند و هم مجموعه عملكرد گروه براساس مدعياتش ارزيابى شود؛ مثلاً آيا گروهى كه مدعى مردم سالارى است، خود در عمل در مجموعه فعاليتهايش، اين اصل و مبنا را رعايت مىكرده، يا اين كه صرفاً براى جذب نيرو، رأى و كسب قدرت، از اين شعارهاى جذاب براى فريب ديگران بهره مىبرده است؟
ممكن است گروهى در طول فعاليت خود تغيير مواضعى داشته باشد، ولى در پژوهش بايد بررسى شود كه آيا اين تغيير مواضع را پذيرفته و رسماً اعلام نموده و يا اين كه منكر تغيير ديدگاه است، ولى در عمل خلاف باورهاى پيشين عمل كرده است؟ (البته اينها در صورتى است كه مواضع اعلام شده پيشين، مواضع اصلى، جدّى و مقبول گروه مورد بحث باشد). ميزان هماهنگى مواضع اعضاى گروه با هم و با اساسنامه نيز حكايت از روندى است كه گروه در نظر و عمل پيموده است.
در پايان معرفى متغيرهاى شانزده گانه جريانشناسى سياسى، هر يك از اين متغيرها بر اساس شاخصههاى قابل اندازهگيرى، تعريف عملياتى و انضمامى شده و در قالب جدول زير قابل ملاحظهاند.
جدول متغيرها و شاخصههاى مهم در جريانشناسى سياسى
متغير | شاخصها | |
1 | پيشينه | 1. زمان تأسيس 2. زمان تحولات عمده (توقف فعاليت، انشعاب در گروه، توسعه تشكيلاتى) 3. نام موسسان گروه 4. حذف و اضافه شدن چهرههاى شاخص 5. مكان تأسيس و حوزههاى فعاليت 6. ... |
2 | عوامل برون منطقى مؤثر بر شكلگيرى گروه | 1. عوامل خارج از كشور يا عوامل داخل كشور موثر بر شكلگيرى گروه 2. دخالت رژيم سياسى در شكلگيرى گروه 3. تنش و درگيرى با رژيم سياسى دليل شكلگيرى گروه 4. توجيهات دينى (در خطر بودن كليت دين، فتواى مراجع دينى و...) و تأسيس گروه 5. حادثه و مسأله خاص سياسى، اقتصادى، فرهنگى و... و تأسيس گروه 6. ... |
3 | ساختار تشكيلاتى گروه | 1. مديريت فردى يا گروه (شورايى) 2. شيوه تصميم سازى بر اساس اكثريت آرا 3. شيوه پذيرش عضو جديد و يا حذف اعضا 4. آشنايى يا ناآشنايى اعضاى پايين گروه با ساختار تشكيلاتى گروه 5. ثبات يا تغيير در ساختار تشكيلاتى گروه در طول فعاليت 6. ... |
4 | روش مبارزه براى كسب قدرت | 1. بهرهگيرى از كتب، مجلات، بيانيهها و رسانههاى جمعى 2. بهرهگيرى از سلاحهاى نظامى (تفنگ، نارنجك، مواد منفجره و...) 3. مشخص بودن مكان و مركز فعاليت و شعبات 4. افشاگرى و تمركز بر طرح نقاط ضعف رقبا 5. مشخص بودن شوراى مركزى و ساير فعالان و اعضاى گروه 6. ... |
5 | رابطه دين و سياست | 1. دين انتظارات شخصى و يا جمعى را پاسخ مىگويد 2. سياست به دين (در صورت تلازم با هم) آسيب مىزند 3. دين بر غايات و نه جزئيات سياست تأثير دارد 4. نهاد دين (روحانيت) با نهاد سياست (دولت) تلازم دارد 5. سياست بر دين تأثير و دخالت دارد 6. ... |
6 | شكل و الگوى حكومت مطلوب | 1. عنوان پيشنهادى حكومت 2. وجود مفاهيم دينى در نوع حكومت پيشنهادى 3. وجود مفاهيم مرتبط با مردم سالارى در عنوان حكومت پيشنهادى 4. رسيدن به حكومت با برگزارى انتخابات آزاد 5. مشروع يا نامشروع بودن حكومت از مجارى غيردموكراتيك 6. ... |
7 | موضعگيرى گروه در سياست خارجى | 1. شيوه ارتباط با ابرقدرتها و قدرتهاى حاكم 2. شيوه ارتباط با كشورهاى ضعيف 3. شيوه ارتباط با اسرائيل 4. شيوه ارتباط با كشورهاى همسايه 5. شيوه ارتباط با كشورهاى منطقه (آسياى ميانه، خاورميانه و...) 6. ... |
8 | ميزان تأثير گروه بر ساختارهاى قدرت | 1. ميزان ارتباط گروه با رهبرى و دفتر رهبرىو نمايندگان رهبرى در ارگانهاو استانها 2. ميزان حضور اعضاى گروه در قوه مجريه 3. ميزان حضور اعضاى گروه در قوه قضاييه 4. ميزان حضور اعضاى گروه در قوه مقننه و شوراى نگهبان 5. ميزان حضور اعضاى گروه در مجمع تشخيص مصلحت نظام 6. ... |
9 | خاستگاه ريشههاى قدرت و مشروعت | 1. مشروعيت دينى گروه (روحانى بودن و...) 2. سابقه مبارزات، ميزان شهدا، خلق حوادث ويژه و... 3. گروه مرجع بودن، از جهت علمى و روشنفكرى 4. قدرت اقتصادى و توانايىهاى مالى 5. وابسته به نخبگان سياسى بودن 6. ... |
10 | خاستگاه طبقاتى يا شؤوناتى | 1. طبقه بالا (اشراف و صاحبان صنايع) 2. طبقه متوسط (سرمايه دارهاى متوسط و بوروكراتها) 3. طبقه پايين (دهقانان و كارگران) 4. شؤونات (روشنفكرى، روحانيت و نظاميان) 5. جمع بين طبقات و شؤونات (اعم از سنتى يا مدرن، بالا، متوسط يا پايين) 6. ... |
11 | سطح خود و نا خود | 1. سطح خود گروه: 1. قومى؛ 2. نژادى؛ 3. ملى؛ 4. دينى؛ 5. انسانى؛ 6. ... |
12 | تشكلهاى همسو يا معارض | 1. نام گروههايى كه همسو با گروهاند 2. نام گروههايى كه رقباى گروهاند 3. نام گروههايى كه نه همراه و نه معارض گروهاند 4. ... |
13 | ديدگاههاى گروه در توسعه فرهنگى | 1. تبادل فرهنگى با غيرايرانيان 2. دفاع از كثرت مطبوعات، كتب و سايتهاى اينترنتى 3. دفاع از گفتوگو، مناظره، بحث آزاد، ميز گردها و... 4. حضور جدى و كنترل بالاى دولت بر محصولات فرهنگى و تظاهرات فرهنگى (پوشش بانوان و...) 5. شيوه تبادل فرهنگى با غيرمسلمانان كشور 6. ... |
14 | ديدگاههاى گروه در توسعه سياسى | 1. پذيرش ولايت فقيه (انتخابى يا انتصابى) يا عدم پذيرش آن 2. دفاع از تكثر احزاب و گروههاى سياسى 3. دفاع از آزادى بيان، قلم، گردهم آيى، نقد، خردهگيرى بر همه اركان حكومتى و... 4. عكس العمل در برابر خشونت سياسى 5. شيوه برخورد با مخالفان و حكومت و گروه 6. ... |
15 | ديدگاههاى گروه در توسعه اقتصادى | 1. خصوصى سازى 2. استفاده از منابع خارجى 3. استراتژى و الگوى اقتصادى مطلوب (سياست تعديل و...) 4. توجه به رشد اقتصادى توسعه اقتصادى 5. دخالت ارزشها (عدالت، برابرى و...) در طرح 6. ... |
16 | تطبيق ديدگاههاى نظرى، اساسنامه و | 1. نكات كليدى اساسنامه 2. تحولات اساسنامه در طى زمان 3. تطبيق كنشها و واكنشهاى مهم در گروه با عناصر برجسته اساسنامه 4. تطبيق مواضع افراد و نخبگان مؤسس گروه با اساسنامه مرامنامه 5. هماهنگى ديدگاههاى نظرى و عملى تصميمگيرندگان گروه با هم با عملكرد 6. ... |
1. دكتراى علوم سياسى دانشگاه تهران.
2. متغير مهم ديگرى نيز مىتوانست به متغيرهاى شانزده گانه اضافه شود، اما آگاهانه نيامده، «تأثير گروه بر آحاد جامعه و ميزان نفوذ گروه بر مردم» است. از آن رو اين شاخصه مستقلاً مورد بحث قرار نگرفته است كه اولاً، جوهره كار پژوهش حاضر، تحقيق ميدانى نيست و سنجش ميزان تأثير يك گروه بر جامعه، حداقل نياز به نظر سنجى و اجراى پرسشنامه و مصاحبه و... دارد، از اين رو چنين متغيرى مىتواند در يك پژوهش ميدانى، مورد ملاحظه و توجه قرار گيرد؛ ثانياً، متأسفانه اجراى نظر سنجى در جامعه ما در موضوعات حساس سياسى بى مشكل نيست و هنوز فرهنگ جامعه (از صدر تا ذيل) با فرهنگ پژوهش محورى فاصله اساسى دارد، از اين رو طرح اين متغير در اين تحقيق، نتيجه محصلى در پى نخواهد داشت؛ ثالثاً، در عين حال اين گونه نيست كه با اعمال ساير متغيرها، هيچ گونه دادهاى از ميزان نفوذ گروه بر جامعه نداشته باشيم؛ مثلاً اگر متغير «ميزان تأثير گروه بر ساختارهاى اساسى قدرت» به درستى به ثمر برسد، در آن صورت از روى ميزان رأيى كه مردم به كانديداهاى گروهها در انتخابات مجلس شوراى اسلامى، مجلس خبرگان، رياست جمهورى و... مىدهند، مىتوان تا حدى به ميزان مقبوليت و نفوذ گروه در جامعه پى برد. البته بدين نكته نيز واقفيم كه اگر گروهى در موضع اپوزيسيون قهرآميز باشد و بر موضع قدرت مؤثر نباشد، از روى متغير اخير نمىتوان به ميزان مقبوليتاش در جامعه پى برد. حاصل آن كه، متغير «تأثير گروه بر جامعه»، ثبوتاً از مؤلفههاى مربوط به شناخت يك گروه است، گرچه اثباتاً در جامعه ما ممكن است به درستى جواب ندهد و قابل اعمال نباشد.
3. براى تفصيل بحث، ر. ك: سعيد برزين، جناح بندى سياسى در ايران از دهه 1360 تا دوم خرداد 1376 (تهران: نشر مركز، چاپ دوم، 1377) ص 4 - 15. در اين اثر، در مقطع اخير از پنج جناح بحث شده است: جناح ليبرال، جناح حزب اللَّه، جناح ميانه، جناح راست و جناح چپ.
4. براى مطالعه بيشتر درباره احزاب سياسى ر. ك: احمد نقيب زاده، سياست و حكومت در اروپا (تهران: نشر سمت، 1373) ص 49 - 61 و آلن بيرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى (تهران: انتشارات كيهان، 1366) ص 7 - 276 و ماكس وبر، دانشمند و سياستمدار، ترجمه احمد نقيب زاده (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1370) ص 65 - 138 و محمد منصور نژاد، دين و توسعه فرهنگى، سياسى و اقتصادى «مبانى دينى تحزب در اسلام» (تهران: مؤسسه نشر علوم نوين، 1379 ج 1) ص 81 - 69.
براى بحث تفصيلى درباره ساخت احزاب سياسى، تشكيلات درونى احزاب (خواص، عوام و بينابينى)، نظامهاى حزبى (كثرتگرا، دو حزبى و چند حزبى، حزب واحد) ر. ك: موريس دورژه، جامعهشناسى سياسى، ترجمه ابوالفضل قاضى (تهران: انتشارات دانشگاه تهران: 1372)، ص 424 - 513.
5. لابى در لغت به معناى راهرو است و مشخص كننده راهروهاى كنگره و ادارات دولتى است. لابىها اصطلاحاً سازمانهايى هستند كه در راهروها پرسه مىزنند، تا به مردان سياسى و رجال ادارى متوسل شوند.
6. براى تفصيل بحث ر. ك: موريس دورژه، جامعهشناسى سياسى، ص 6 - 425 و 56 - 531.
7. براى تفصيل بحث ر. ك: موريس دورژه، اصول علم سياست، ترجمه ابوالفضل قاضى (تهران: شركت سهامى كتابهاى جيبى، چاپ پنجم، 1358) ص 9 - 206.
8. جان كنت گالبرايت، كالبد شكافى قدرت، ترجمه احمد شهسا (نشر نگارش، چاپ دوم، 1370) ص 97-119.
9. آلن بيرو، پيشين، ص 153.
10. در اين آيين نامه، حزب، جمعيت، انجمن، سازمان سياسى و امثال آنها، تشكيلاتى است كه داراى مرامنامه و اساسنامه بوده و توسط يك گروه اشخاص حقيقى معتقد به آرمانها و مشى سياسى معين تأسيس شده و اهداف، برنامهها و رفتار آن به صورتى به اصول اداره كشور و خط مشى كلى نظام جمهورى اسلامى ايران مربوط باشد، و انجمن، جمعيت، اتحاديه صنفى و امثال آن، تشكيلاتى است كه مربوط به صنف خاص است و از سوى دارندگان كسب و حرفه و... تشكيل شده است. شرح اين گروهها در اصل، تفسير اصل 26 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران است كه به فعاليت اين گروهها اختصاص دارد. ر. ك: اداره سياسى وزارت كشور، شناسنامه تشكلها و احزاب سياسى در جمهورى اسلامى ايران (تهران: انتشارات كميل: 1377) بخش اول.
11. براى شناخت برخى از شاخصههاى جناح راست و چپ ر. ك: عباس شادلو، اطلاعاتى درباره احزاب و جناحهاى سياسى ايران امروز (نشر گستره، 1379) ص 9 - 18: در اين كتاب 23 گروه براساس شاخصههاى ويژگىهاى حزب، مرامنامه، تاريخچه، گرايشهاى سياسى، تشكيلات و نشريات، خاستگاه و طبقات اجتماعى، مواضع سياسى، اقتصادى و فرهنگى مورد بحث قرار گرفته است.
12. همان، ص 1 - 20.
13. تعريف فوق از: حسين بشيريه، جامعهشناسى سياسى (تهران: نشر نى، 1374) ص 5 - 13. درباره برداشتهاى متفاوت از مفهوم ر. ك: موريس دورژه، جامعهشناسى سياسى، ص 8 - 14 و باتامور تام، جامعهشناسى سياسى، ترجمه منوچهر صبورى كاشانى (تهران: انتشارات كيهان، 1372) ص 9 - 23.
14. براى تفصيل بحث از مدل فوق، ر. ك: محمد منصور نژاد، دين و توسعه فرهنگى، سياسى و اقتصادى، ج 1، ص 5 - 84.
15. در اين باره، ر. ك: جان كنت گالبرايت، پيشين، ص 111 - 119.
16. نگارنده در مقاله مستقلى با عنوان «انحاء ارتباطات دين با دولت و سياست»، انواع ارتباط بين دين و سياست در ايران امروز را در هفت الگو خلاصه كرده است.
17. در اين باره ر. ك: على اصغر كاظمى، نقش قدرت در جامعه و روابط بين الملل (تهران: نشر قومس، 1369) ص 70 - 129. در اين منبع، از جمله عناصر قدرت، جمعيت و نيروى انسانى، حمل و نقل و ارتباطات، ايدئولوژى و اخلاق اجتماعى، خرد رهبرى، عوامل بالقوه علمى - پژوهشى و... بر شمرده شدهاند.