حديث تنهايي
بصائر ش اطلاع رساني مبلغان / ش2- بهمن 76 حسين طاهري موانع و شرايط حكومت
در عالم تكوين، براي تحقق و وجود پيدا كردن هر چيزي، بايد هم اقتضاي وجود آن باشد و از طرف ديگر هم مانع از وجود نداشته باشد. در مورد هدف انبياي الهي و ائمه (ع) كه در پي اجراي قوانين الهي و عدالت بوده اند اين دو جهت و ركن را مي توان مورد بررسي قرار داد؛ اما در مورد مقتضاي وجودي حكومت معصومان بايد گفت اگر چه مشروعيت و نصب آنان از جانب خداوند كريم بوده چون اينكه فكر انسان قاصر از آن است كه بتواند در اين امر مهم، سهيم باشد چه اينكه اساس نزاع( بين شيعه و اهل سنت در امامت) بر اين است كه ولايت منصبي الهي است نه از جانب مردم، اما زمينه ساز آن هدف، مردم جامعه بوده اند و طرف خطاب نيز نوع مردم بوده است. و از طرف ديگر، مانع عمده در اره تحقق اهداف نجات بخش انبيا، حكام ظالم و دنياطلباني بوده اند كه منافع سوء خود را در تعارض مي ديده اند كه بعمده با رسولان الهي در ستيز و تقابل بوده اند و نمرودها و فرعون ها و ابوسفيانها نمونه هايي از اين دسته اند. به عبارتي براي استقرار احكام الهي، اول بايد مردم آمادگي و معرفت و طاعت از دستورات را پيدا كنند، و از طرف ديگر، مانع اصلي يعني سلاطين جور نيز يا ايمان بياورند و رد صورت مخالفت با حق، با آنها به جنگ و ستيز برخاسته تا دست از عناد بردارند. و در طول تاريخ انسانيت و بعثت اين جدال وجود داشته است و هر زماني كه مردم آگاهي و ايمان كامل داشته و در راه خود صبور و فداكار بوده و از رهبران خود حمايت كرده اند، براحتي توانسته اند بر دشمنان حق غلبه كنند. اما پرسشي كه هميشه فكر و وجود حقجويان و عاشقان عدالت و انديشمندان را به خود مشغول نموده است اينكه چرا اهداف عالي انبياي عظام بخصوص خاتم آنان حضرت محمد(ص) بكامل محقق نشد؟! چرا مسير و جهت عوض شد؟ چرا شخصيتهايي مثل علي (ع) خانه نشين مي شود امام حسن(ع) مجبور به صلح تحميلي مي شود؟ امام حسين(ع) به كوفه دعوت مي شود اما در كربلا به شهادت مي رسد و همچنين ديگر ائمه هر يك با مشكلي مواجه مي شوند ؟ امام كاظم(ع) زنداني و شهيد مي شود؟ امام رضا(ع) تبعيد مي شود؟ امام عسگري (ع) محصور بين سربازان و امام زمان (ع) غايب؟! چرا ائمه (ع) توفيق تشكل حكومت اسلامي را نداشتند و زمينه قيام آنان فراهم نشد؟ چرا امام زمان(عج) در حال غيبت باشد و جهاني محروم از آن فيض عظيم؟ اگر در تاريخ اسلام قدري تأمل كنيم مي توانيم پاسخ را بيابيم ما پاسخ را در دو محور پي مي گيريم: محور اول : حكّام
از وقتي كه پيامبر (ص) به نبوت مبعوث شدند، دشمنان حق و هدايت، صاحبان زر و زور و سردمداران كفر بيشترين آزار و اذيتها را متوجه حضرت و پيروانش نمودند، براي خاموش كردن نور حق، جنگهاي متعددي را به راه مي اندازند اگرچه در مقاصد شوم خود موفق نمي شوند و در نهايت با فتح مكه به دست مسلمين، سران كفر امثال ابوسفيانها به ظاهر اسلام مي آورند! بعد از آن حضرت نيز ظلم ظالمان بر عليه جانشينان حقيقي نبوت يعني اهل بيت ادامه پيدا مي كند. آيات و روايات ولايت ناديده گرفته مي شود. علي (ع) خانه نشين مي شود امام مجتبي (ع) به دست عوامل معاويه مسموم و به شهادت مي رسد. امام حسين (ع) به دست لشگر يزيد شهيد مي شوند و ديگر ائمه نيز به نحوي مورد آزار قرار گرفته و شهيد مي شوند. حتي آن ظالمان طبق حديث نبوي كه در شأن امام زمان(عج) وارد شده است كه «لا تذهب الدنيا حتي يقوم بامر امتي رجل من ولد الحسين يملاءها عدلاكما ملئت ظلما و جوراً» دنيا به آخر نمي رسد تا اينكه مردي از فرزندان حسين (ع) در ميان امت من قيام كند و زمين را پر از عدل كند چنانكه پر از ظلم و ستم شده باشد آنان به خيال باطل خود براي اينكه ممانعت از تحقق اين حديث كنند- مثل جريان حضرت ابراهيم(ع) و موسي(ع)- امام حسن عسگري(ع) را در محاصره قرار داده بودند تا اگر چنين فرزندي به دنيا آمد، او را از بين ببرند. يعني بني اميه و بني عباس بر باطل بودن خود و حقانيت اهل بيت (ع) واقف بودند و براي استمرار حكومت ظالمانه خود و انهدام حق دست به هر جنايتي مي زدند. اگرچه متأسفانه تمامي اين اعمال به عنوان خلفاي اسلامي انجام مي شد! و آنان با اسم دين، بيشترين لطمه ها را به اسلام حقيقي وارد نمودند. و در طول تاريخ، زورمداران با شيوه هاي مختلفي كه عمده آنها زر،زور و تزوير بوده- به مقابله حق و حاميان آن پرداخته اند كه در دوران بني اميه و بني عباس به اوج خود مي رسد. محور دوم: معرفت مردم
اما علت عمده ديگر در عدم تحقق و اجراي اسلام توسط معصومان (ع)، مسأله عدم معرفت مردم نسبت به مقام وصايت و ولايت بوده است. اگر چه بر امام وظيفه است كه در صدد اجراي اسلام و تشكيل حكومت عدل باشد و آنان نيز در اين امر مهم نهايت سعي خود را كردند اما بر مردم نيز واجب است كه از آنان حمايت و اطاعت كنند. اگر مردم طالب سعاد ت دنيا و آخرت هستند بايد لياقت و قابليت بهره گيري از امام را داشته باشند و لازمه آن، شناخت و معرفت به امام و وظايف خود نسبت به او مي باشد و الا اگر اين زمينه فراهم نشود مطلوب حاصل نخواهد شد و اين امر ميسر نخواهد شد مگر اينكه انسان احساس عشق و تشنگي نسبت به معارف و عدالت كند. و طبق فرمايش علي (ع) كه در شأن پيامبر مي فرمايد: طبيب دوار بطبّه ، پيامبر اكرم (ص) طبيبي سيار بود كه بيماريهاي روحي، اجتماعي، فرهنگي و درمان دردها بوده است . خود طبيبي بوده اند كه به سراغ بيماران و معالجه آنان مي رفته اند اما از طرفي قاعده اين است كه خود بيمار بايد احساس درد و نياز به مراجعه به طبيب كند؛ يعني انسان بايد درد دين داشته باشد تا هم با آغوش باز از آن استقبال كند و هم به گرمي از آن محافظت كند؛ اما وقتي انسان احساس درد نكند و يا با داروهاي آرام بخش كاذب خود را مشغول كند و خود را بظاهر بي نياز از مراجعه به طبيب ببيند قدر طبيب دانسته نخواهد شد و بقول حافظ:
نمي بينم نشاط عشق در كس
نه درمان دلي نه درد ديني
نه درمان دلي نه درد ديني
نه درمان دلي نه درد ديني