درآمد
درباره مورخان و آثار تاريخى آنها، كارهاى فراوانى شده است. نخستين فهرست موجود از اسامى مؤلفان مسلمان در انواع رشته هاى اين دانش، درالفهرست ابن نديم (م 380) آمده است. مقاله سوم اين فهرست، به شرح حال و آثار اخباريان و مورخان نسب شناسان اختصاص يافته است، گرچه در مقالات ديگر آن نيز مىتوان از برخى ديگر از مورخان و آثارشان سراغ گرفت. ابن نديم، به دليل داشتن شغل ورّاقى با بسيارى از كتاب ها آشنايى داشته و با دقت ودرايت كافى به تدوين اين اثر سترگ دست يازيده است.اكنون بسيارى از آگاهى هاى ما درباره كتاب هاى تاءليف شده تا قرن چهارم، تنها و تنها مديون اين كتاب است.
در فهرست نجاشى (372450) كه رجال النجاشى نام گرفته، اسماى مؤلفان شيعى به ترتيب الفبايى و نه موضوعى آمده و نام بسيارى از آثار آنها در زمينه هاى مختلف و از جمله تاريخ آمده است. همينطور الفهرست شيخ طوسى (358 460) ومعالم العلماء از ابن شهر آشوب (م 588). در آثار كهن، چند كتاب هم درباره دانش تاريخ و آثار مهم تارخى تاءليف شده است. يكى كتاب الاعلان بالتوبيخ لمن ذم اهل التاريخ (مكه، دارالباز) از شمس الدين سخاوى (م 902) كه دفاعى از دانش تاريخ و تلاشى در شناساندن آثار تاريخى در هر زمينه است. اين اثر در مجلد دوم كتاب تاريخ نگارى در اسلام (از روزنتال) با حواشى فروان ترجمه شده است. دو كتاب ديگر در همين زمينه مختصر فى علم التاريخ از محيى كافيجى (تاءليف در 867) و الشماريخ فى علم تاريخ از جلال الدين سيوطى (م 911) است.
از آن روزگار كه بگذريم، فهرستى از مؤلفات تاريخى به صورت منظم بر جاى نمانده تا از آن كه در قرن يازدهم حاجى خليفه (1067) كشف الظنون را نگاشت وفهرست بلندى از مؤلفات اسلامى در هر زمينه، از جمله تاريخ را تدوين كرد.
روشن بود كه براى تدوين تاريخ علوم درفرهنگ اسلامى بايد كار بزرگترى انجام مىشد. بروكلمان در تاريخ الادب العربى، دست به اين اقدام زد و براساس تقسيم بندى موضوعى تاريخى، فهرستى از مؤلفات اسلامى را در رشته هاى مختلف بانشان دادن محل نسخه ها و شرح حال كوتاهى از مؤلفان آنها در دوره هاى مختلف تاريخى به دست داد.بخش قابل توجههى از اين اثر كه تمام آن به عربى ترجمه شده، به دانش تاريخ اختصاص دارد.
پس از آن، فؤاد سزگين تاريخ االتراث العربى خود را كه درباره كتاب هاى تاءليف شده تا نخستين دو دهه قرن پنجم بود تاءليف كرد. اين اثر، به مانند اثر بروكلمان، به عربى ترجمه شده است. مجلدى از آن تحت عنوان التدوين التاريخى به صورت فهرست وار اختصاص به شرح حال اخباريان و مورخان و آثار آنها و نيز نشان دادن محل نسخه هاى بر جاى مانده از آثار آنها دارد.وى در ارائه كار خود، افزون بر تقسيم بندى ويژه خود درباره متخصصان تاريخ محلى، سيره نبوى، دوره اموى و تاريخ هاى عمومى، كتاب هاى موجود هر مورخ را ياد كرده و اگر كتابى از وى نمانده، به برخى از فقرات برجاى مانده از آنها در آثار بعدى اشاره كرده است.وى در همين اثر، نام بسيارى از مقالات و كتاب هاى تحقيقى كه در باره اين مورخان به زبانهاى اروپايى نوشته شده، آورده است. روشن است كه همراه با يافت شدن نسخه هاى خطى تازه در گوشه و كنار جهان اسلام، ضرورت ادامه تدوين اين قبيل فهارس احساس مىشود.
بايد توجه داشت كه نخستين چاپ آثار مهم و معروف تاريخى مسلمانان، در اروپا، به ويژه هلند و آلمان و پاريس انجام شده است. محققانى كه به كار چاپ اين كتاب ها پرداختند، براى معرفى اين آثار و شناساندن مؤلفان آنها، از قرن نوزدهم به بعد، كارهاى زيادى انجام دادند. نخستين چاپ از كتابهاى تاريخ طبرى (بخشى از) انساب الاشراف، تاريخ يعقوبى، البدء و تاريخ و بسيارى از كتابهاى ديگر از آن سرزمين بوده و طبعاً پژوهشهايى نيز درباره تطور دانش تاريخ در فرهنگ اسلامى در همانجا انجام شده است. طبيعى است كه بايد فهرست اين تلاش ها در دست باشد تا كارهاى بعدى بهتر انجام گيرد. چنين كارى دز مقدورات نويسنده اين سطور نيست. شمارى از اين مقالات مستشرقان كه در زمينه تطور دانش تاريخ نويسى است، در كتاب تاريخنگارى در اسلام ترجمه يعقوب آژند (تهران، نشر گستره، 1361 ش) آمده است.
كا سترگ در اين زمينه، از فرانس روزنتال است كه در عربى با عنوان علم التاريخ عند المسلمين و در فارسى باعنوان تاريخ تاريخنگارى در اسلام (ترجمه اسدلله آزاد، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، 1366) در دو مجلد نشر شده است. اين اثر، به شيوه اى عالمانه تطور دانش تاريخ را در دنياى اسلام مورد بحث قرار داده است. كتاب ديگر كه بيشتر در معرفى آثار تاريخى درباره هر دوره و محل و موضوعى است، كتاب مدخل تاريخ شرق اسلامى از ژان سواژه است كه نوش آفرين انصارى آن را به فارسى برگردانده است. (تهران، مركز نشر دانشگاهى، 1366).
در معرفى منابع تاريخ اسلام و ايران در زبان فارسى، شايد بهترين اثر، كتاب ادبيات فارسى بر مبناى استورى از برگل است كه برخى از محققان ايرانى آن را ترجمه و تكميل كرده اند. مجلد ششم فهرست نسخه هاى فارسى از احمد منزوى و مجلد سوم كتاب فهرستواره نخست فارسى از همو، مشتمل بر معرفى صدها بلكه هزاران كتاب تاريخى در زبان فارسى است.
در چند دهه اخير، محققان عرب، كارهايى را در اين زمينه آغاز كرده اند كه برخى از آنها بسيار دقيق و قابل توجه است. پيشگام اين تحقيقات، دكتر جواد على است كه با نگارش مقاله مفصل موارد تاريخ الطبرى در چند شماره نخست مجله المجمع العلمى العراقى كار علمى در اين زمينه را آغاز كرد. همو در سال بيستم مجله سومر مقاله اى تحت عنوان موارد تاريخ المسعودى نگاشت. افزون بر وى، دكتر عبدالعزيز الدورى با نگارش نشاءة علم التاريخ عند العرب (بيروت، دار المشرق، 1983) گام تازه اى در اين راه برداشت.
در حال حاضر، مفصلترين كار موجود، كتاب چهار جلدى مصطفى شاكر با عنوان تاريخ العربى والؤرخون (بيروت، دارالعلم للملايين، 1983) است كه بيشتر به صورت مرور، از مورخان و آثار آنها سخن گفته است. نمونه هاى ديگر عبارتند از كتاب تطور علم التاريخ الاسلامى حتى نهاية العصور الوسطى از احمد رمضان احمد (قاهره، الهيئة العامة للكتاب، 1989)، دراسات نقدية فى المصادر التاريخية ازمحمد كمال الدين عزالدين على (بيروت، عالم الكتب، 1414).كار جديد هم با عنوان التاريخ والمؤرخون بمكة توسط محمد الحبيب الهيله نوشته شده كه در شناساندن مورخانى كه در مكه زيست مىكرده اند بسيار با ارزش است. (مكه، مؤسسة الفرقان، 1994) كتابى نيز به عنوان الرواية التاريخية فى بلاد الشام العصر الاموى از حسين عطوان منتشر شده است. (بيروت، دار الجيل، 1986)
در اين زمينه، مهم تك نگاريهايى است كه در باره تك تك مورخان و آثار آنها تاءليف مىشود و ضمن آن از شيوه و منابع هر مورخ به تفصيل سخن به ميان مىآيد. نمونه آن كتاب شيخ الاخباريين ابوالحسن المدائنى از بدرى محمد فهد (نجف، مطبعة القضاء، 1975) است. برخى از محققان آثار كهن نيز در مقدمه آثار تحقيق شده، با تفصيل تمام درباره مؤلف و اثر او سخن مىگويند كه مىتوان به مقدمه اكرم ضياء العمرى بر المعرفة والتاريخ وتاريخ خليفة بن خياط اشاره كرد.
در فارسى نيز كارهايى به ويژه درباره آثار تاريخى فارسى نشر شده است.نمونه آن كتاب تاريخ نگاران ايران از پرويز اذكائى است كه بخش يكم آن به چاپ رسيده است. (تهران، بنياد موقوفات افشار، 1373) نمونه ديگر كتاب تاريخ نگاران از جعفر حميدى است. (تهران، دانشگاه شهيد بهشتى، 1372) دكتر زيرن كوب هم مقدمه مفصلى در شناساندن منابع در مقدمه تاريخ ايران خود نوشته اند.استاد آئينه وند و نيز كتابى با عنوان علم تاريخ در اسلام (تهران 1364) در شناساندن منابع مهم تاريخ اسلام نوشته اند اخيرا هم كتاب مختصر و مفيدى با عنوان تاريخنگارى در اسلام توسط سيد صادق سجادى و هايد عالم زاده منتشر شده است. (تهران، 1375) در مجله راهنماى كتاب و نيز آئينه پژوهش، به تناسب نشر آثار تاريخى جديد، مقالات فراوانى درباره اين قبيل آثار مىتوان يافت.طبعا در اينجا، هدف ما فهرست كردن اين قبيل آثار نيست. ضمن مباحث آينده و در ارجاعات برخى از تلاشهاى ديگرى نيز كه در اين زمينه انجام شده معرفى خواهيم كرد.
اما آنچه مارا به تدوين اين اثر برانگيخت، پرسشهاى فراوان دوستان و عزيزانى بود كه از مادرخواست مىكردند تا به ارزيابى آثار تاريخى نشسته و كتاب هاى مهم وقابل اعتماد را معرفى كنيم. مساءله ديگر آماده كردن متنى براى درس منابع تاريخ اسلام بود كه درسى ضرورى براى هر پژوهنده در تاريخ اسلام سات. اين دونكته ما را بر آن داشت تا مرورى بر آثار مهم تاريخى و زندگى مورخان داشته باشيم.نبايد انتظار داشت كه در چنين اثرى مىتوان درباره كتاب هاى تاريخى يكى از آنها كتابى مفصل تر از اين نوشت نكات تازه فراوانى عرضه كرد.با اين حال تلاش مؤلف آن بوده و ماءخذشناسى از هر اثرى سخن بگويد ناقص است و از آن حيث كه در گفته نيز كما بيش خطاهايى دارد، معيوب. بنابر اين چشم اميد به قلم دوستان و خوانندگان دارد تا با انتقادهاى خود، عيبهاى آنرا برطرف كنند.
يادآورى دو نكته ضرورى است. نسخت آن كه بناى ما معرفى تواريخى است كه به نوعى مشتمل بر حوادث تاريخ صدر اسلام، يعنى سه قرن نخست اسلامى است.طبعا در همين زمينه هم، معرفى همه كتابهايى كه مىتواند به نوعى در شمار منابع تارخى درآيد، در دستور كار مانبوده است. در تاريخ نويسى، از بسيارى از آثار جغرافى، ادبى و حتى كتاب هاى بزرگ لغت مانند تاج العروس ولسان العرب مىتوان مواد تاريخى را استخراج كرد و استفاده كرد، اما هدف ما، بحث از كتابهايى است كه به معناى دقيق در حوزه تاريخ نوشته شده است.
نكته دوم آنكه، بحث كتاب ما به طور موضوعى، تاريخنگارى نيست، بلكه در درجه نخست منابع تاريخ اسلام است. به همين دليل، مباحث علمى تاريخنگارى كه روزنتال به تفصيل درباره آنها گفته، در اينجا نيامده است.
شايد يكى از ويژگيهاى عمده اين اثر، آن باشد كه براى نخستين بار، سهم شيغه را نيز در تاريخنگارى تا اندازه اى آورده است.اين كار به دوصورت انجام شده.نخست در سيرى كه بر زندگى مورخان شده، از برخى مورخان امامى سخن به ميان آمده و ديگر آنكه در مواردى نيز به صورت مستقل از فعاليت مورخان شيعه بحث شده است.
اول رجب المرجب 1418
يازدهم آبان 1376