محمد بن عمر واقدى (130 207)
محمد بن عمر واقدى از مورخان ده هاى پايانى قرن دوم و تخصص ويژه اش در مغازى و فتوحات است. وى دوران داش اندوزى را در مدينه گذراند، اما درسال 180 به بغداد رفت.مركزيت بغداد عامل عمده در كشاندن اين قبيل چهره به نام به سوى خود بوده است. ابن سعد نوشته است: او از مردمان مدينه بود و در سال 180 به بغداد آمد. پس از آن به شام ورقّه رفت و بار ديگر به بغداد بازگشت. در آنجا بود كه ماءمون در خراسان به بغداد آمد و منصب قاضى عسكر را به وى سپرد. او همچنان قاضى بود تا در شب سه شنبه يازدهم ذى الحجة سال 207 در گذشت. (144) وى به دليل پايبندش به روشهاى تاريخى مورد طعن اهل حديث قرار گرفته و بويژه از اين حيث كه اسناد نقلها را داخل در يكديگر كرده و از چند سند يك متن را فراهم آورده، مورد انتقاد واقع شده است. ابن عدى نوشته است كه متون اخبارى واقدى غير مضبوط بوده و سستى آنها آشكار است. (145) طبعا روش وى متفاوت از روش محدثان است. (146) ياقوت نوشته است: درباره تاريخ مردمان و سيره و فقه و ديگر فنون وى به اجماع موثق است! (147) ذهبى نوشته است: واقه ضعيف است اما نياز در مغازى و تاريخ روشن است. ما آثار وى را بدون آنكه به آن استدلال كنيم مىآوريم! (148) ابن سيد الناس و ابن كثير با لحن مدافعانه از وى سخن گفته اند. (149) از عالمان شيعه، شيخ مفيد او را متمايل به مذهب عثمانى درانسته كه در عين حال به اميرالمؤمنين عليه السلام نيز بى علاقه بوده است. (150)
گفته شده بود كه او آگاهترين مردم به اخبار دوره اسلامى بوده و جاهليت چيزى نمى دانسته است. (151) كتاب مهم بر جاى مانده او المغازى است كه نشانه كار گسترده وى و تتبع بسيار در روايات دوران از هجرات تا رحلت است. مقايسه آن باسيره ابن اسحاق، دامنه و وسعت كتاب واقدى با استفاده از تمامى منابع شفاهى و مكتوب به تحقيق درباره مغازى رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم پرداخته و خود با رفتن به مناطقى كه در آنها نبرد صورت گرفته، و نيز گرفتن آگاهيهاى از نسب شناسان قبائل، اطلاعات خود را تكميل كرده است. نقل شده كه شخصى واقدى را ديد كه ظرف آبى برداشت عازم سفر بود. از وى پرسيد: عازم كجاست: گفت: تصميم دارد تا به منطقه حنين برود و منطقه اى را كه نبرد در آن رخ داده از نزديك ببيند. (152)
برخى از سندهاى المغازى نشان مىدهد كه وى از منابع رسمى و احتمالا مكتوب استفاده كرده است؛ مانند آنجه از زهرى نقل مىكند. اما در مواردى از اطلاعات خانوادگى استفاده شده است. مانند: (حدثنى محمد بن الحسن بن اسامة بن زيد عن بعض اهله) وى بايد ازاعقاب اسامة بن زيد گرفته باشد. چنين چيزى در زندگى قبايلى عرب بعيد نيست، چه سنت تاريخنگارى عرب از جاهليت حفظ اخبار احداد بين نسلهاى بعد بوده است. نكته شكفت آن كه واقدى با يان دانش خود را از مدينه گرفته و به عراق نيز آمده، در بخش مغازى از ابن اسحاق نقل كرده است. (153) آبا ممكن است استفاده كرده و به دليل مطعون بودن ابن اسحاق نزد اهل حديث، از روى نام نبرده باشد؟
افزون بر آن، هسته اصلى كتاب طبقات الكبرى ابن سعد از آن واقدى است. گواين كه خود او نيز كتاب طبقات باشد (154) كه ابن سعد آن را در كتاب خود درج كرده است. تنها در يك جلد متمم طبقات كبرى، يكصد و چهل و سه بار از واقدى نقل شده كه اين نشان از آن دارد كه ابن سعد بخش بزرگى از كتاب طبقات واقدى و شايد همه آنها را در طبقات خود آورده است. طبرى بخش مهمى از آگاهيهاى خود را از واقدى گرفته است. نام وى در تاريخ طبرى 387 و اين نشانگر وسعت استفاده طبرى از واقدى است. بخشى از اين اطلاعات از طريق ابن سعد انجام شده اما در موارد ديگر قال الواقدى و بدون آن كه از طريق خاصى ياد كند، مطلب را آورده است.
ابن نديم او را شيعه دانسته و نوشته است كه او تقيه مىكرده و باورش اين بوده كه على عليه السلام معجزه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم است. (155) اما جز او اين احتمال را نداده و معلوم نيست كه ابن نديم با توجه به موضوع روشن وى در پذيرش ديدگاههاى تسنن چگونه اين اتهام را مطرح كرده است
ابن سعد كاتب وى را شمرده شده و درباره او نوشته است: او عالم به مغازى، سير، فتوح، و اختلاف مردم در حديث و احكام بوده است. (156) وى كتاب در جنگ جمل داشته كه سيد رضى، خطبه اى از امام على عليه السلام به نقل از كتاب الجمل واقدى آورده است. (157) فقرات فراوانى ار كتاب الجمل واقدى در كتاب الجمل شيخ مفيد آمده است. (158) كتابى مه تحت عنوان فتوح الشام به او نسبت داده شده است (بيروت، دارالجيل در دو جلد، چاپ شده به نام ابوعبدالله بن عمر واقدى!) بيشتر حماسى نوشته شده بوده به او نسبت مىداده اند تا مردم به او اطمينان كنند. (159) كتاب ديگرى به عنوان كتاب الرده اخيرا از وى به چاپ رسيده و شباهت زيادى به آنچه در فتوح ابن اعثم درباره (رده) آمده دارد. اين بدان معنا باشد كه ابن اعثم حوادث رده را از كتاب واقدى استفاده كرده است. بايد اين حال نگاهى به سند نخست كتاب الرده و نيز وضعيت عمومى كتاب به و مقايسه با سبك المغازى واقدى، ترديدى را در صحت انتساب اى كتاب به واقدى نسبت داده باشد!
گذشت كه واقدى در دستگاه خلافت عباسى به كار قضا اشتغال داشته و كما بيش از امتيازات ويژه همكارى با خلافت، برخوردار مىشده است. (160) وى در برخى از منابع از موالى عباسيان (161) و در منابع ديگر از موالى بين سهم شمرده شده و ابن سعد گفته است كه او از موالى عبدالله بن بريده اسلمى بوده است. (162)