منابع تاریخ اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منابع تاریخ اسلام - نسخه متنی

رسول جعفریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تحريف درسيره


عوامل چندى موجب گرديد تا در كنار علاقه شديدى كه به حفظ سيره رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم و جزئيات آن وجود داشت، تمايل به تحريف اخبار سيره نيز پديد آيد. اين تمايلات مىتوانست ناشى از دسته بندى هاى سياسى و فرقه اى و همچينين اختلافات قبيله اى باشد، همچنانكه بى توجههى عالمان سيره دان به جدا كردن اخبار درست وتوجه به گرداورى هرچيز و هر خبر، سبب رسوخ كژيهاى فراوانى دركتب سيره گرديد.


بايد توجه داشت كه پس از رحلت رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در مسائل سياسى، اختلاف هايى ميان قريش پديد آمد و جناح بندى هاى سياسى كه ريشه در نزاع هاى قبيله اى گذشته داشت، سبب جدا شدن منابع هريك از جناح ها از يكديگر شد. شدت اين نزاع پس از روى كار آمدن بنى اميّه (درسال 41) ودفاع آنان از ميراث خلفاى نخست، در برابر امام على عليه السلام و انصار، مىتوانست نگرش اين گروه ها را درباره حوادث عهد آغازين اسلام و گروههاى شركت كننده در موافقت و مخالفت با رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم، متفاوت ازهم، شكل دهد. نمونه هايى وجود دارد كه نشان مىدهد بخشى از تحريف ها و كژيهاى موجود در سيره ناشى، از گرايشى است كه در تعظيم برخى از جناح ها و تخريب برخى ديگر تلاش كرده است. به عنوان مثال، امده است كه هشام بن عبدالملك اموى (خلافت از 105 تا 125) به اعمش (م 148) كه گرايشهاى شيعى داشت، نوشت: براى من فضائل عثمان وزشتى هاى على را بنويس. اعمش در پاسخ، نامه هشام را در دهان گوسفندى گذاشت و پس از آن نوشت: كه اگر تمام مناقب اهل زمين براى عثمان باشد و زشتى هاى آن براى على، براى تو نفع و ضررى ندارد. (193)


در نقلى ديگر آمده است كه معمر از شهاب زهرى درباره كتاب معاهده حديبيه سؤال كرد. او گفت: على عليه السلام. آنگاه خنديد و ادامه داد: اگر از اينان (بنى اميه) چنين سؤالى بكنيد خواهند گفت: عثمان! (194) مدائنى نيز اورده است كه ابن شهاب به من گفت: زمانى خالد بن عبدالله قسرى (م 126) حاكم اموى عراق، ازمن خواست تا كتابى د رانساب براى وى بنويسم.من از نسب مضر آغاز كردم.چندى بعد گفت: آن را رها كن و براى من سيره بنويس. به اوگفتم: دربره اخبار على بن ابيطالب عليه السلام چه كنم، آيا آنها را بنويسم گفت نه، مگر آنچه كه وى را در قعر جهنم نشان دهد! (195) كنايه از آنچه كه در مذمت وى باشد. نمونه ديگر، روايتى است كه درباره برخورد مروان بن حكم (خلافت 65 تا 66) يا ابوسعيد خدرى گزارش شده. ابوسعيد در نزد وى روايت كرد كه پس از نزول سوره فتح، رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: پس از فتح (مكه) هجرت معنا ندارد و تنها جهاد و نيت مىماند.مروان درحالى كه صحابى ديگر زيد بن ثابت ورافع بن خديج در كنارش روى تخت نشسته اند، اگر بخواهند براى توروايت خواخند كرد؛ اما يكى از آنها ترس آن دارد تا وى را از سرورى قبيله اش برگيرى و ديگرى خوف آن دارد كه از كار صدقات عزلش كنى. مروان شلاقش را بلند كرد تا اورا بزند، وقتى كه وضع را چنين ديدند، اورا تاءييد كردند!


اصرار معاويه درحذف فضائل امام على عليه السلام مىتوانست روايات سيره را تا آنجا كه مربوط به نقش ان امام مىشد دست كارى كند. زمانى كه صعصعة به صوحان اصرار بر نقل فضائل امام داشت، مغيرة بن شعبه حاكم كوفه به وى گفت: ما اين فضائل را بهر از او مىشناسيم، امااكنون اين سلطان (معاويه) غلبه كرده و مارا بر آن داشته تا در نزد مردم از على عيب جويى كنيم، بسيارى از آنچه به ما دستور داده شده كنار گذاشته و آنچه را ناچارايم اظهار مىكنيم تا جانمان محفوظ باشد. شما نيز اگر قصد نقل فضائل على عليه السلام را داريد بطور سرى درمنزلتان نقل كنيد. (196)


ابن ابى الحديد فصلى را به احاديث جعلى كه به تحريك معاويه بر ضد امام على عليه السلام ساخته شده، اختصاص داده است. (197) احمد امين نيز تاءييد كرده كه بيشتر احاديثى كه در فضائل (صحابه) رويت شده، در عهد بنى اميه ساخته شده وبه قصد تقرّب به آنان بوده است. (198) اين روايت بخارى نيز مىتواند به ما كمك كند كه شخصى از براء بن عازب مىپرسد: آيا على عليه السلام در بدر شركت داشته! (199)


در چنين فضايى بايد گفت: بيشتر از همه آنچه كه در سيره به صحابه مهم نسبت داده شده، بايد مورد ارزيابى قرار گيرد. اعتقاد سيره نگاران به عدالت تمامى صحابه به ويژه خلفا، آنانرا بر آن داشته تا از ذكرآنچه بر خلاف اين باور است، پرهيز كنند. (200) مثلا در نقلى آمده است كه پس از بازگشت مهاجران از حبشه، شخصى انان را به دليل ماندن در حبشه نكوهش كرد. اين روايت را ابن ابى شيبه در دو مورد از شعبى نقل كرده، در يك روايت نام آن شخص آمده (عمر) و در روايت ديگر نيامده است. دليل آن نيز اين است كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم معترض را به شدت سرزنش كرد. (201)


نمونه ديگر آن كه در نقلى آمده كه پس از حديبيه يكى از اصحاب رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم از روى اعتراض از حضرت پرسيد:


آيا اين فتح وپيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم پاسخ مثبت داد. (202) همين روايت از طريق زهرى نقل شده و ضمن آن بجاى يكى از اصحاب، نام عمر به عنوان معترض ذكر شده است. (203)


نظير همين تحريف در روايت مربوط به يوم الخميس گزارش شده. در يك نقل نام شخصى كه مانعه از آوردن كاغذ و قلم شده آمده.اما در گزارش ديگر با عنوان قالوا نقل شده است. (204)


اين گونه تحريفات بعضا به دست كاتبان و نيز راويان نخست كتاب هاى سيره صورت مىگرفته است. مارسدن جونز محقق كتاب مغازى واقدى (م 207) مىنويسد: نسخه اى كه من آن را در چاپ كتاب، اصل قرار دادم، در ذكر اسامى فراريان احد، نامى از خليفه دوم و سوم نداشت. اما در همان نقل كه در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد از واقدى دوم و سوم نداشت. اما در همان نقل كه در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ازواقدى نقل شده، نام اين دونفر ضمن اسامى ديگر فراريان آن واقعه ياد شده است.در نقل بلاذرى از واقدى تنها از خليفه سوم ياد شده است. (205) بدين ترتيب معلوم مىشودكه روايت واقدى مورد تحريف قرار گرفته است.


/ 162