منابع تاریخ اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منابع تاریخ اسلام - نسخه متنی

رسول جعفریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

توجه حاكمان به تاريخ


زمانى كه افراد عادى جامعه انسانى، از لحاظ روحى علاقمندند تا خود را در تاريخ پايدار سازند، به يقين، اميران و حاكمان و حكام علاقه بيشترى براى پايندگى خويش در تاريخ داردند، چرا كه تاءثير خويش را بر جامعه عميقتر ديده و در پى تثبيت اين تاءثير مىباشند.آنها مايلند تاديگران از آنها به عنوان افراد برجسته ياد كنند.


افزون براين، آنها براى حكومت كردن، خود را نيازمند تجارب ديگران مىدانند. از اين رو، هم در پى مطالعه تاريخ گذشته بر مىآيند وهم در پى نگارش تاريخ دوره مورد علاقه خود هستند. آنان مايلند تاآيندگان تصوير و قضات مثبتى از آنها در ذهن خود داشته باشند. اين امر سبب توجه آنان به نگاشتن رخدادهاى دوره حكومت خودشان است.طبعاً براى اثبات پايگاه تاريخى خود، توجه به گذشته مورد علاقه خود نيز دارند تا ريشه دارتر و اصيلتر در تاريخ جلوه كنند.


از ميان حكام دوره اسلامى، امام على عليه السلام، با توجه به جملاتى كه در نهج البلاغه درباره عبرت آموزى از تاريخ امده، نخستين شخصيتى است كه توجه جدى به تاريخ را مطرح كرده است. زاويه ديد، امام بهره گيرى از گذشته براى حركت درست در آيند در چهارجچوب عبرت اموزى از ديد قرآنى است.پس از آن حضرت، معاويه توجه به گذشته را به صراحت مطرح كرد وبه كار گرفت. وى از عبيد بن شرّيه خواست تا اخبار ملوك يمن را بنويسد واو نيز كتابى با عنوان كتاب كتاب الملوك واخبار الماضيين نگاشت. (7) گفته شده معاويه بخشى از اوقات خود را براى گوش دادن به نقل هاى تاريخى كه از روى كتاب هايى براى او خوانده مىشد صرف مىكرد. (8) وى همچنين از دِغفَلِ نسب شناس، خواسته است تا به يزيد تعليم نسب دهد. (9) علائق معاويه به گذشته عرب بيشتر جنبه تفريح و سرگرمى داشت و برآن بود تا ارتباط خود را بافرهنگ جاهلى عرب حفظ كند.


از ميان خلفان بعد از معاويه، عبدالملك علاقمند به دانستن مطالبى درباره سيره رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم بود و در اين زمينه اطلاعاتى از عروة بن زبير پرسش مىكرد. (10) سليمان بن عبدالملك ازابان بن عثمان بن عفان خواست تا كتابى درباره سيره پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم نگاشته شود. گرچه بعد از آن، به دلايلى سياسى آنچه را كه استنساخ شده بود از ميان برد. (11) اهميت تقديم سيره ابن اسحاق به منصور عباسى نيز در همين زمينه قابل توجه است. درخواست هارون از واقدى براى بيان سيره هم نشان توجه حكام به تاريخ وسيره وتشويق مورخان است. (12)


گسترش مرزهاى جغرافياى اسلام ميان ساير اقوام، سبب شد تاحكام به فكر بهره گيرى از تجارب ساير پادشاهان بيفتند واز انى راه نيز، محدوده تاريخنگارى توسعه يابد. توجه حكام به تاريخ، به قدرى گسترده بود كه برخى گفته اند علم النسب والخبر علم الملوك (13) بدين ترتيب علم تاريخ را ويژه شاهان دانسته اند.


اشاره كرديم كه على عليه السلام براساس آموزه هاى قرآنى وعبرت، در خطبه هاى خود مردم را به خواندن تاريخ، دعوت فراوان كرده است، دعوت امام در ادامه همان دعوت قرآن براى مطالعه تاريخ وعبرت گيرى ازآن است. مجموعه اى از عبارات امام در بهره گيرى از تاريخ و دعوت به برگرفتن از حوادث تاريخى گردآورى شده است. (14)


در اينجا تنها يك مورد را نقل مىكنيم:


بپرهيزيد از آنچه فرود امد بر امتهاى پيشين از كيفرهايى كه ديدند و بر كردارهاى ناشايست ورفتارها كه كردند و نبايست. پس نيك و بد احوالشان را به ياد آريد و خود را از همانند شدن به آنان برحذر داريد.وچون به چشم خرد ديديد و در خوشبختى و بدبختى شان انديشيديد، آن را عهده دارد شويدكه عزيزشان گرداند و دشمان را از سرشان راند، و زمان بى گزنديشان به درازا كشاند و با عافيت از نعمت برخودار و پيوند رشته بزرگوارى با آنان استوار. و آن پراكندگى دورى نمودن و به سازوارى روى آوردن و يكديگر را بدان برانگيختن.وسفارش كردن، و بپرهيزيد از هر كار كه پشت آنان را شكست ونيروشان را گسست، چون كينه هم در دل داشتن و تخم نفاق در سينه كاشتن و از هم بريدن، و از دست از يارى يكديگر كشيدن. و در احوال گذشتگان پس از خود بنگريد مردمى كه با ايمان بودند چسان به سر بردند؟ و چگونه آنان را آزمودند؟...


پس بنگريد آنگاه كه گروه ها فراهم بودند.وهمگان راه يك يك آرزو را مىپيمودند، چگونه مىآسودند و دلها راست بود و با هم سازوار ودست هاى يكديگر را مددكار.شيرها به يارى هم آخته و ديده ها به يك سو دوخته و اراده ها در پى يك چيز تافته، بهتران سراسر زمين نبودند، و بر جهانيان پادشاهى نمودند؟ پس بنگريد كه پايان كارشان به كجا كشيد، چون ميانشان جدايى افتاد، و به حزبها گراييدند، و خدا لباس كرامت خود را از تنشان برون آورد و نعمت فراخ خويش را از دستشان بدر كرد و داستان آنان ميان شما ماند و آن رابراى پندگيرنده عبرت گرداند. (15)


/ 162