يزيد عقائد خود را آشكار مىسازد - درسی که حسین علیه السلام به انسانها آموخت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درسی که حسین علیه السلام به انسانها آموخت - نسخه متنی

سید عبد الکریم هاشمی نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يزيد عقائد خود را آشكار مىسازد

يكى از موارد صريح و روشنى كه يزيد اصولى ترين معتقدات اسلامى را يك باره انكار مىكند و بغض و عناد خود را نسبت به پيامبر عالى قدر اسلام صلّى الله عليه وآله علنى مىسازد اشعارى است كه وى پس از شهادت حضرت حسين بن على عليهما السلام، هنگام ورود اسراء به شام در مجمع عمومى سروده است در آن روز كه فرزند معاويه در فكر كوتاه و ضعيفش خود را از هر نظر فاتح و پيروز مىديد و تنها رقيب سر سخت و تسليم ناشدنى خود را كشته و خاندان مقدس آن حضرت را در برابر خود اسير مشاهده نمود آن چنان غرور و نخوت بر مغز پليدش غلبه كرد و قدرت كاذب او وى را سر مست ساخت كه به غلط تصور كرد كارها به پايان رسيده و تمام هدفهاى شيطانى و اصلى او و پدرش انجام گرديده و ديگر از اسلام و خاندان پيغمبر اسمى باقى نخواهد ماند در اين جا بود كه پرده از روى عقائد باطنى خود برداشت و افكار جهنمى خود را صريحا در آن مجلس بزرگ و عظيمى كه به وجود آورده بود روشن ساخت وى ضمن اشعارى گفت:




  • ليت اشياخى ببدر شهدوا
    لعبت هاشم بالملك فلا
    قداخذنا منعلى ثارها
    و قتلنا القرن من ساداتهم
    فجز يناهم ببدر مثلها
    لو راوه لاستهلوا فرحسا
    و كذاك الشيخ اوصانى به
    فاتبعت الشيخ فيما قدسئل (120)



  • جزع الخزرج من وقع الاسل
    من بنى احمد ما كان فعل
    و قتلنا الفارس الليث البطل
    و عدلناه ببدر فالغدل
    و با حد يوم احد فاعتدل
    ثم قالوا يا يزيد لاتشل
    فاتبعت الشيخ فيما قدسئل (120)
    فاتبعت الشيخ فيما قدسئل (120)



يعنى اى كاش پدران من، آنهائى كه در جنگ بدر كشته شدند مىبودند و ناله هاى خزرج را از فرود آمدن نيزه ها مىشنيدند محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم با ملك و حكومت بازى كرد نه وحى بر او نازل شده بود و نه از آسمان خبرى داشت - من از قبيله خود نيستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگيرم آن چه كه او درباره پدران من انجام داد- ما خونى از على طلب داشتيم گرفتيم و سوار دلاور چون شير را كشتيم - ما در زمان خود بزرگان آنها را كشتيم و اين كار مساوى بود با آن چه كه آنها در بدر نسبت به قبيله ما انجام دادند. ما آنها را با آن چه كه در بدر نسبت به ما انجام داده بودند مجازات نموديم و در روز احد هم آنها را پاداش داديم.

اگر پدران من مىديدند آن چه كه من نسبت به فرزندان احمد در كربلا انجام دادم هر آينه از كثرت شادى و سرور فرياد بر مىآوردند و مىگفتند اى يزيد دست تو شل مباد- اين انتقامى كه من از بنى هاشم گرفتم همان وصيتى است كه پدرم به من نمود و من هم فرمان او را متابعت كردم و خواسته او را انجام دادم.

در اين اشعار يزيد ديگر چيزى در دل نگه نداشت و آن چه كه در نهاد وى پنهان بد صريحا بيان كرد. فرزند معاويه در اين جا با صراحت داستان وحى و نبوت پيغمبر اسلام را انكار كرده و ادعاى آن را تنها براى به دست آوردن حكومت و قبضه كردن قدرت مىداند، يزيد در اين گفتار خود علنا از مشركين و كفار قريش كه در جنگ بدر شركت كرده بودند حمايت مىكند و بر مصائب آنان تاسف مىخورد!!

اين فرزند زاده هند از حادثه كربلا و شهادت فرزند رسول خدا سخت مسرور است و آن را به حساب انتقامى از كشته شدگان بنى اميه و مشركين در جنگ بدر مىگذارد، نوه بوسفيان در اين اشعار آرزو مىكند كه ايكاش پدران وى و دشمنان پيغمبر اسلام مىبودند و حادثه خونين كربلا را مىديدند و آن گاه از خوشحالى و سرور نعره مىكشيدند و به او مىگفتند اى يزيد دست تو شل مباد!!! آرى اين است حامى دين و پناهگاه اسلام آن كسى كه مسئوليت مستقيم حفظ قرآن و آئين و مصالح ملت اسلامى را بر عهده گرفته است!!!

بخش دوم

اكنون كه از بخش اول اين فصل فارغ شديم و ماهيت پليد يزيد و عقائد قلبى و معتقدات باطنى او را آن گونه كه بود دانستيم به شرح بخش دوم بحث خود مىپردازيم:

در اين بخش ما زندگى سياسى يزيد و اعمالى را كه وى در دوران حكومت خود انجام داد مورد بررسى قرار مىدهيم.

خوانندگان عزيز- با در نظر گرفتن مسائلى كه ما در بخش نخستين اين فصل طرح كرديم به خوبى مىتوان حوادث تلخ دوران حكومت فرزند معاويه را پيش بينى كرد مردى كه در دوران زندگى فردى خود هيچ فكرى جز فكر مىو نغمه و ترانه و سگ بازى و عياشى، شهوت رانى و قمار بازى در سر نداشته باشد و نسبت به معتقدات و مقررات اسلامى هم نه تنها در دل احترامى قائل نيست بلكه سخت از آنها و آورنده آنها و خاندان معصومش كينه در دل درد چنين فردى به خوبى پيداست كه در هنگام قدرت و تسلط خود بر جهان اسلام و اجتماع اسلامى چه خواهد كرد زيرا طبيعى است كه از كوزه همان برون تراود كه در اوست.

با اين حساب، شگفت انگيز نيست اگر نوه بوسفيان در دوران كوتاه حكومت خود وحشتناك ترين و كثيف ترين جنايات و خيانتها را مرتكب گردد.

ابن جوزى حنبلى مىنويسد كه از يكى از علماى بزرگ اهل تسنن پرسيدند درباره يزيد چه مىگوئى در پاسخ گفت:

ما تقولون فى رجل ولى ثلاث سنين.فى السنة الاولى قتل الحسين و فى الثانية اخاف المدينة و اباحها و فى الثالثة رمى الكعبة بالمجانيق و هدمها(121)

يعنى چگونه قضاوت مىكنيد درباره مردى كه سه سال حكومت كرد. در سال اول حسين عليه السلام را به شهادت رساند. و در سال دوم مردم مدينه را دچار وحشت ساخت و آن چه كه در مدينه بود براى لشكريان خود مباح گرداند و در سال سوم خانه خدا كعبه را با منجنيق سنگ باران كرد و ويران ساخت.

خوشبختانه دوران حكومت پسر معاويه بسيار كوتاه و محدود بود اما در همين مدت كوتاه ننگين ترين جنايت و خيانتها با دست وى انجام شد.

اولين حادثه بزرگ و بهت انگيز كه در سال اول زمامدارى او به وقوع پيوست داستان شهادت حضرت حسين عليه السلام و ياران و نزديكان پاك آن حضرت و اسارت خاندان رسالت و وحى بوده است شرح جنايتها و وحشيگريها و درندگيهائى كه در اين حادثه انجام گرديد (در حدود هدف اصلى كتاب) به خواست خداوند بزودى در قسمت دوم اين كتاب نگاشته خواهد شد و از اين نظر اكنون از نگارش آن خوددارى مىكنيم.

/ 114