قسمت اول دوسـت, يـعـنـى رفيق, همدم, همراه, يار, مددكار, معشوق, محبوب, مهربان, ضد دشمن. دهـخـدا بـه نقل از محققان مختلف مى نويسد: دوست, يعنى محب, يك دل, يـك رنـگ, خـيرخواه, يار, رفيق, مانوس, آشنا, هم دل, مقابل دشـمـن, آن كه نيك انديشد و نيك خواهد, مقابل دشمن كه بدانديشد و بـد خـواهـد. ظـاهرا در اصل (دوس) بوده كه به معناى چسبيده و پـيـوستن به چيزى است و به مرور ايام از معناى اصلى مهجور گشته و به معناى ماخوذ شهرت گرفته است. دوستى, يعنى يارى, رفاقت, محبت و عشق, نزديكى, هم دلى و هم دمى بين دو نفر بدون وجود رابطه خويشاوندى سببى يا نسبى. دوسـتى (حالت و صفت, و عمل دوست, محبت, يگانگى, صداقت و مودت و خـيـرخـواهـى, رفـاقت و يارى و مهر, خلاف خصومت و مقابل دشمنى و عداوت و بغض است.)1 دوستى, رابطه اى است كامل تر و برتر از معاشرت ساده و هم زيستى مـعـمـولـى. يك فرد ممكن است در محيط زندگى, يا محل كار, يا سر كـلاس بـا افـراد مختلف برخورد داشته باشد بدون اين كه بين او و آنـان صـمـيميت و هم دلى و همراهى وجود داشته باشد; چنين رابطه اى را دوسـتـانه نخوانند. دوستى گوهرى است گران سنگ و وديعه اى اسـت الـهـى, رابـطـه اى است از عمق دل و جان و وحدت آفرين, كه انـسـان هـا را بـه هـم پـيوند داده, دل سوز يك ديگر و هم دم و همراه مى سازد و در غم و شادى ها شريك و دم ساز مى كند. امـيـرمـومـنـان على(ع) مى فرمايد: (الاصدقاء نفس واحده فى جسوم مـتـفرقه2; دوستان, يك روح اند در جسم هاى جدا جدا و گوناگون.)