بسم الله در آغاز هر سوره، معناى مخصوصى دارد كه با محتواى آن سوره هماهنگ است، (104) و چون سوره حمد عهده دار معارف فراوانى است (105)، بسم الله در آغاز آن حاوى همه آن معارف است.از آنجا كه ادراك اين معارف، وسيله ارتقا به شهود رازهاى آن است، ذيلا برخى از آنها را مىآوريم؛زيرا براى آزاد انديش، اشاره از سخن گفتن كفايت مىكند.حمد قطعا در برابر نعمت است و نظام امكانى از معقول گرفته تا محسوس و از غيب تا شهود، همه نعمتهايى است كه خداوند بارى عطا فرموده است، پس او مستحق ستايش است و جز او كسى اين استحقاق را ندارد، و چون غير خداوند وجود حقيقى ندارد زيرا همه ما سوى الله، نشانه ها و مظاهر او هستند، پس او بر هر چه از غير او صادر مىشود؛ مالك مستقل است يعنى ستايش كه از غير خدا بروز مىكند، مظهر و نشانه ستايشى است كه از خداى متعال پديد مىآيد. پس ستايشگرى غير خدا وجود ندارد و هم او حميد و ستوده به معناى مطلق است، يعنى او هم ستايشگر است و هم ستايش شده.در اين سوره، علت اين كه خداوند متعال، استحقاق ستايش دارد، پنج امر ذكر شده كه برخى از آنها جامع و متن و برخى شرح براى آن متن به شمار مىآيند:يكم. يعنى همان كه به منزله متن است، عنوان الله است؛زيرا اين كلمه جامع همه كمالات است و در وجود هر كس همه كمالات جمع شود، او ستايش شده و محمود است، در نتيجه، خداى تبارك و تعالى ستايش شده و محمود است، پس ستايش تنها از آن اوست. اين قسم به منزله متن است و علتهاى چهار گانه ديگر كه بيان مىشود، شارح آن است.دوم. يعنى همان كه - مانند عناوين آتى - به منزله شرح است، عنوان ربوبيت است كه از صفات خاص خداى عزوجل است و چون خداوند سبحان پروردگار جهانهاست، و هر پروردگارى محمود و ستايش شده است، پس او محمود و ستايش شده است؛پس اوست كه استحقاق ستايش دارد.سوم. عنوان رحمانيت و بخشايندگى نيز از صفات خاص خداست. اين صفت گرچه از بسيارى اسما و صفات الهى فراگيرتر است، ولى نسبت به الله خاص است، گرچه از برخى از اهل معرفت آشكار مىشود كه رحمانيت نيز نظير عنوان الله اسم اعظم است، (106) چنان كه از آيه قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن اياما تدعوا فله الاسماء الحسنى (107) چنين استفاده مىشود. زيرا دلالت دارد هر يك از اسمهاى الله و الرحمن واجد ويژگيهاى نامهاى نيكو تراند، و براى هر يك از اين دو اسم اسماى حسناست؛زيرا ضمير در له به اى بر مىگردد نه به خصوص ذات مطلق واجب تعالى، ولى چون عنوان الله تابع و صفت قرار نمى گيرد و عنوان الرحمن وصف و تابع مىشود، ممكن است بين اين دو اسم اين تفاوت را قرار داد كه الله جامع همه اسما و الرحمن شارح آن باشد.چهارم. عنوان رحيميت نيز از اوصاف خاص است، چون غير مؤمن را فرا نمى گيرد و همانند عنوان الله اسم اعظم و جامع نيست. از آنجا كه خداى سبحان مهربان و رحيم است و هر مهربانى مورد ستايش قرار مىگيرد، پس خداوند متعال محمود و ستايش شده است؛پس براى اوست ستايش.پنجم. عنوان مالك و فرمانروايى در امر پاداش بهشت و دوزخ. اين فرمانروايى از شئون حكمت و داد است، چنان كه از شئون قدرت نيز هست، و هر حاكم دادخواهى، در برابر عمل، فرمان به پاداش مىدهد، اگر عمل نيك باشد به بهشت، و اگر بد باشد به دوزخ؛چنين حاكمى مورد ستايش است، و چون خداوند سبحان، مالك بهشت و دوزخ است محمود است، پس حمد و ستايش از آن اوست.اين بخش از سوره فاتحة الكتاب، مبدا و معاد و آنچه ميان اين دو است را در بردارد. اما اين كه حاوى مبدا و معاد است از آنچه گفته شد روشن گرديد، اما آنچه به ميان مبدا و معاد بازگشت مىكند عبارت است از دين، صراط، نبوت، رسالت، وحى، ولايت و ساير چيزهايى كه به ربوبيت حق تعالى بر مىگردد؛ زير پروردگار همان گونه كه سنگ، كلوخ، درخت، خشكى، دريا و حيوان بى زبان را پروردگار است، انسان را نيز پرورش مىدهد. بديهى است پرورش دادن و تربيت انسان در پرتو شريعت و راهى صورت مىگيرد كه انسان بدون آن مانند چهارپايان، بلكه پست تر از آنها خواهد بود، و با تربيت و پرورش صحيح است كه انسان، پيامبر، رسول، ولى يا بنده شايسته و مؤمن رستگار و مانند آن مىشود.روشن است كه براى هر يك از معارف مزبور، رازى مخصوص و خارجى است و نمازگزارى كه پروردگارش را مناجات مىكند، (108) به آن اسرار دست نمى يابد جز از راه شناخت و باور اين معارف و حركت به سوى كسب آنها تا به جايى رسد كه مصداق خارجى آنها را به شهود بنگرد و به نهان آنها راه يابد. از اين رو آنچه در روايات اهل بيت عليهم السلام و آثار پيروانشان به ما رسيده، مانند اين كه هنگام خواندن فاتحة الكتاب به حال مدهوشى و غشوه مىافتادند، بدين جهت بوده كه پاره اى از اسرار نهانى آن را مىديدند.نماز گزار پس از اين كه با برهان قرآنى بدين پايه از معرفت رسيد كه خداى سبحان مستحق عبادت است، مىخواهد به معروف خود خداى سبحان با شهود، يعنى عرفان نايل گردد و نماز تنها وسيله رسيدن به اين مقصود است و چنان كه گفته شد، مانع مىشود از آلودگى و از آنچه انسان را از خدا دور مىكند. نماز پيوندى است ميان بنده و مولى؛بنده با اين عبادت به خداوند متعال نزديك مىشود و با جمله اياك نعبد كه بيانگر حصر است (109) با او مناجات مىكند.