یادها و خاطره ها (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یادها و خاطره ها (2) - نسخه متنی

محمد حسن رحیمیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





يادها و خاطره‏ها

طرح بازگشت پيروزمندانه امام

هنگامي كه امام در پاريس بود طرحي درذهنم ترسيم شد كه امام در اوج عزّت و اقتدار، در حالي كه پرچم انقلاب اسلامي را در صحنه گيتي به اهتزاز درآورده پيروزمندانه و با گام‏هاي استوار از سوي مغرب به سمت ايران خواهد آمد و چهره نوراني اش در پرتو خورشيد قرآن، شب ظلماني ايران را روشن خواهد ساخت. به خانه آقاي امير حسيني ـ كه نقاش زبردستي بود ـ رفتم و طرح را با دقت بيان كردم. از آن جا كه طرح مربوط به چهره و اندام امام ملموس‏تر شود حالت مورد نظررا به خود گرفته و ايستادم تا او طرح اوليه را با مداد ترسيم كند.

آقاي اميرحسيني تحت تأثير مهارتي كه در نقاشي مينياتور داشت طي روزهاي متوالي، عاشقانه تابلو را آماده كرد و حقير هم با نوشتن آيه «إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»1 و آيه «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»2 و آيه «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا»3 و زيرنويس فارسي و لاتين، آن را تكميل كردم. اصل اين تابلو در تظاهرات اصفهان مورد استفاده قرار گرفت تا انقلاب به پيروزي رسيد. آن را به تهران آوردم و در دفتر تبليغات امام ـ كه در روزهاي آغازين در مجلس شوراي ملّي سابق مستقر بود ـ براي چاپ و تكثير به آقاي علي محمدي دوست تحويل دادم و توسط ايشان چاپ و در سطح كشور توزيع گرديد.

سال 57 در اصفهان

اصفهان را از نظر مذهبي مي‏توان سرآمد شهرها و استان‏هاي كشور دانست. اين ويژگي برجسته در ابعاد گوناگون مردم اين ديار قابل ارزيابي است: حوزه علميه ريشه دار، انبوه علما و دانشمندان، كثرت مساجد و حضور گسترده مردم در نماز جماعت و ساير مراسم و شعائر مذهبي؛ از جمله مراسمي كه در سطح ايران و به طريق اولي در ديگركشورهاي اسلامي بي‏نظير مي‏باشد، مراسم دعاي ابوحمزه ثمالي كه در تمام شب‏هاي ماه مبارك رمضان با جمعيت انبوه و حالات معنوي خاص ـ تا به ياد دارم در مسجد سيد ـ برگزار مي‏شده است. علاوه بر آن بعد از انقلاب به همين ترتيب اين مراسم در گلزار شهدا نيز با شركت انبوه مردم برگزار مي‏گردد.

اما سه شاخص ديگر را به طور اخص مي‏توان براي ارزيابي ميزان مذهبي بودن يك منطقه برشمرد:

اول: تقديم فرزندان براي سربازي امام زمان(عج) در كسوت روحاني.

دوم: انفاق مال در قالب خمس و ساير وجوه شرعي و تبرّعات.

سوم: فدا كردن جان و جوانان خويش در راه خدا.

در مورد شاخص اول، درصد طلاب اصفهاني در حوزه‏هاي علميه از بالاترين نسبت‏ها برخوردار است؛ حتي ـ طبق گزارشات ـ روستايي با جمعيت يك هزار نفر در اصفهان وجود دارد كه حدود دويست نفر طلبه دارد.

در مورد شاخص دوم، حقير با توجه به مسئوليت و اشرافي كه در دفتر امام در ارتباط با دريافت وجوه شرعي داشتم، شاهد بودم كه همواره وصول وجوه شرعي از اصفهان از نظر حجم و نسبت از همه جا بالاتر بود و طبق محاسبات، ساير مراجع نيز نسبت به مقلدينشان بيشترين دريافت را از اصفهان دارند.

در رابطه با شاخص سوم نيز مروري بر نقش اصفهان در دفاع مقدس نشان گر آن است كه اصفهان در رتبه اول تقديم شهدا مي‏باشد، به گونه‏اي كه از هر صد و پنجاه نفر در اين استان يك نفر شهيد شده و درچه اصفهان از هر هفتاد و شش نفر يك نفر شهيد تقديم اسلام شده است.

اولين حكومت نظامي در دوران نهضت امام خميني نيز مبيّن نقش فعّال مردم اصفهان در اين نهضت بود.

تظاهرات ميليوني و سيل آساي مردم اصفهان در مناسبت‏هاي مختلف و فعاليت‏هاي گسترده روزانه در كوي و برزن و شهر و روستاي اين ديار در مبارزه با سلطه طاغوت و برقراري حكومت اسلامي، افتخار بزرگي است كه در تاريخ كهن اصفهان مي‏درخشد. خطابه‏هاي آتشين و حماسه‏آفرين آقاي سيد محمد احمدي خميني شهري و تحصن مردم در خانه آية الله خادمي و شهداي هفتم محرم و فروكشيدن مجسمه رضاخان در پايان راهپيمايي بزرگ روز عاشورا و... فراموش ناشدني است.

روز هفتم محرم 1399 قمري مصادف با 21 / 9 / 1357 شمسي يكي از روزهاي پرشكوه در مبارزات مردم اصفهان بود كه بيشترين شهيد را دادند. در اين روز صدها هزار نفر از مبدأ مسجد سيد، مانند سيلي خروشان به طرف غرب اين خيابان به حركت درآمدند. در پيشاپيش جمعيت، آية الله خادمي و جمع زيادي از علما و طلاب بودند. راهپيمايان به انتهاي خيابان مسجد سيد به چهارراه وفايي رسيد. انبوهي از تانك و نفربر زرهي در ميان چهار راه مستقر شده بود و عرض خيابان مسجد با ديواري از سربازان كه روي زانو نشسته بودند و مردم را نشانه گرفته بودند، كاملاً مسدود شده بود.

جمعيت متوقف شد و روي زمين نشستند، در اين حال نيم خيز شدم و پشت سر را نگاه كردم، آخر جمعيت تا آن سوي مسجد سيد و در چند كيلومتري موج مي‏زد. مذاكراتي براي باز كردن راه به عمل آمد و اعلام شد كه راهپيمايي به طور آرام ادامه خواهد يافت، اما به محض اين كه جمعيت بلند شدند و به طرف جلو حركت كردند نيروهاي حكومت نظامي، مردم را به رگبار مسلسل بستند. طي چند دقيقه شاهد بودم كه صدها نفر شهيد و زخمي شدند.

از يك سو مردم به انتقال شهدا و مجروحان به داخل كوچه‏ها مشغول بودند و از سوي ديگر عده‏اي با همه وجود از آية الله خادمي و ديگر روحانيون محافظت مي‏كردند، اما موج جمعيت بي‏محابا به جلو هجوم بردند و با پيش روي مردم به سوي چهار راه، آرايش نيروهاي حكومت نظامي به هم ريخت.

كماندوهاي مسلح با سرعت هرچه بيشتر پا به فرار گذاشتند و تانك‏ها و نفربرهاي زرهي از صحنه ناپديد شد. اين كشتار بي‏رحمانه باعث برانگيخته‏تر شدن احساسات مردم و اوج‏گيري بيشتر نهضت گرديد. مردم خشمگين، خيابان‏هاي اصلي اصفهان را درنورديدند و تعدادي از سينماها و مراكز دولتي را در خيابان چهارباغ به آتش كشيدند.

فرداي آن روز باز هم تظاهرات با شدت ادامه يافت و تعداد زيادي در اصفهان و نجف آباد به شهادت رسيدند. در روزهاي تاسوعا وعاشورا شهرتقريبا در اختيار مردم بود. روز عاشورا بزرگ‏ترين تظاهرات در اصفهان برگزار شد. مجسمه رضاخان در ميدان ـ سمت شمالي سي و سه پل ـ به زير كشيده شد. از عصر عاشورا حكومت نظامي شدت گرفت و با حضور پررنگ‏تر نيروهاي نظامي جوّ رعب و وحشت به اوج خود رسيد.

در تاريكي و سكوت شب يازدهم صداي كاميوني كه مقابل خانه ما متوقف شد، تعجب ما را برانگيخت. مادرم شتاب زده به طرف در دويد، بخشي از در خانه كه شيشه‏اي بود، در روزهاي قبل با سنگ‏پراني چماق به دست‏ها شكسته شده بود، او از ميان شكستگي در مشاهده كرد كه كماندوها در حال پياده شدن از كاميون هستند. فريادزنان ميان جمع بازگشت. هم زمان صداي چكمه و همهمه بالارفتن آنان از ديوار شنيده شد. تعداد زيادي از نيروهاي حكومت نظامي روي سقف خانه ما مستقر شدند و بي‏درنگ شروع به تيراندازي كردند. صداي شليك گلوله‏ها و رگبار مسلسل‏ها تمام فضاي منطقه را پر كرد. در آن لحظات همگي آماده شهادت بوديم. بچه‏ها كه تا آن موقع از نزديك صداي پي در پي مسلسل را نشنيده بودند وحشت كرده بودند.

مادر، همسر و خواهرانم يقين كرده بودند كه آنها آمده‏اند تا حقير و پدرم را جلوي چشم آنها بكشند. حدود يك ساعت اين وضعيت ادامه يافت. آنها تدريجا از سقف منزل پايين آمدند و مقداري هم در كوچه‏هاي اطراف تيراندازي كرده و در نيمه‏هاي شب منطقه را ترك كردند. از آن شب فرزند اولم (احمد) كه حدود سه ماه داشت تقريبا از شير مادر محروم شد.

بعدا معلوم شد كه اين حركت در محل ما به سه منظور انجام گرفته بود: اولاً مرعوب كردن مردم، ثانيا: ترساندن مردم از ارتباط با پدرم، و ثالثا: تشجيع چماق به دست‏ها براي مقابله با طرفداران امام.

فرداي آن روز افراد ترسويي را مشاهده كردم كه از عبور كردن از پياده روي سمت خانه ما اجتناب مي‏كردند؛ حتي وقتي به يكي از آنان سلام كردم بدون آن كه جواب سلام مرا بدهد با سرعت از آن سوي خيابان از حقير فاصله گرفت و دور شد!

هم چنين در اين روز با استفاده از آتش تهيه شده شب قبل، دسته چماق به دست‏ها را در محل به راه انداختند. اين گروه معمولاً كساني بودند كه بيش از فقر مادي دچار ضعف فكري و معنوي بودند. افراد شرور و بي‏هويتي كه با هدايت نيروهاي امنيتي رژيم با دستي چماق و با دست ديگر عكس شاه را بالا مي‏بردند و جاويد شاه مي‏گفتند و هرگاه صلاح مي‏ديدند به آنها دستور مي‏دادند تا به خانه و جان و مال مردم تعرّض نمايند. نمونه فجيع آن در همين ايام در نجف آباد به وقوع پيوست و خسارات فراواني به بار آوردند.

به هر حال در آن روز چند ده نفر از اين قماش را در دستگرد به راه انداختند. در پيشاپيش آنها زني بود كه به بدزباني و سبك سري معروف بود عكس بزرگي از شاه را با دو دست بالاي سر گرفته بود و براي شاه شعار مي‏داد. وقتي مقابل خانه ما رسيدند توقف كردند و ضمن سنگ باران كردن خانه و شكستن شيشه‏هاي منزل ما، فحاشي و هتاكي بسيار كردند.

تحصن علماي اصفهان

هم زمان با تحصن علما در دانشگاه تهران عليه رژيم و اعتراض به ممانعت از بازگشت امام به ايران، تحصن بزرگي از علما وعّاظ و فضلاي اصفهان در مسجد سيّد برگزار گرديد. چنين تجمعي از علما و وعاظ اصفهان در يك زمان و يك مكان بي‏نظير بود. مرحوم آية الله سيد عبدالحسين طيب ـ كه مؤلف تفسير بزرگ اطيب البيان و از اركان علم و تقوا در حوزه اصفهان بود ـ برخلاف شرايط سنّي نامساعدش در صف متحصنين حضور داشت و مي‏فرمود: در عالم رؤيا اين ندا در گوشم طنين انداز شد:




  • آمده اندر وطن خميني بت شكن
    زمقدمش گلستان آتش نمروديان



  • زمقدمش گلستان آتش نمروديان
    زمقدمش گلستان آتش نمروديان



چهل و هشت ساعت بيشتر از اين رؤياي صادقه نگذشته بود كه دقيقا مضمون اين جملات آهنگين و ملكوتي، عينيت يافت و به وقوع پيوست! و امام در حالي كه بت شاهنشاهي و هيمنه آمريكا را شكسته بود در 12 بهمن ماه 1357 به وطن بازگشت.

در پي حكومت نظامي

برقراري حكومت نظامي در اصفهان و سپس در شهرهاي ديگر، بر شور و نشاط مردم براي ادامه نهضت افزود و باعث شد تا مردم بر ضرورت مبارزه با رژيم جدي‏تر شوند. مساجد رونق بيشتر گرفت و به جايگاه واقعي خود نزديك‏تر شد. با آن كه وسائل ارتباطي، محدود بود و شبكه سازمان يافته و تشكيلات نظام مندي وجود نداشت پيام‏ها و سخنراني‏هاي امام با سرعتي شگفت‏انگيز به همه جا مي‏رسيد. دل و جان مردم يك پارچه در تسخير امام بود. مساجد كانون انقلاب و سنگر مبارزه و پايگاه هم‏دلي و تعاون بود. مرزهاي خودخواهي، قوم‏گرايي و بخشي‏نگري رنگ باخته و باورها فقط روي مرز حق و باطل تمركز يافته بود. در اين سوي مرز، مودت بود و محبت. همبستگي بود و وحدت، مدارا بود و تولّي. نسبت به آن سوي مرز ـ به خصوص در مورد مثلث شوم شاه، آمريكا و اسرائيل و سرسپردگان آن‏ها ـ صلابت بود و انعطاف ناپذيري، انزجار بود و ستيز شجاعانه، نفرت بود و تبرّي.

خود محوري‏ها به خدامحوري، قوم گرايي‏ها به اسلام گرايي تبديل شده بود. طلوع خورشيد اسلام ناب محمدي(ص) از آيينه روشن وجود امام ديوارهاي كاذب تجزيه جامعه را درنورديده و با نور وحدت، روشن كرده بود. همه براي امام بودند و امام براي همه و امت همراه با امام براي خدا.

يك نويسنده بزرگ مصري نوشته بود: «ما نفهميديم آيا خميني حرف مردم را بازگو مي‏كند يا مردم سخن خميني را» البته هر كس كه حقيقت امام و امت و معناي ولايت و ولايت پذيري و رابطه آن دو را با حق مطلق و ايمان به مبدأ وحي نداند و نفهمد، رمز و راز و كليد حل اين معما را به دست نخواهد آورد.

آنها كه با پيچيدن نسخه‏هاي وارداتي از نظام‏هاي الحادي غرب مي‏خواهند گره‏هاي كور جوامع اسلامي را بگشايند، آنها كه انقلاب‏ها يا تحولات گسترده سياسي و اجتماعي تنها در فرايند تشكيلات حزبي و تحزّب با راه و روش غربي ديده و شنيده‏اند و بر آن اساس، سرنوشت انقلاب ما را در واگرايي تدريجي جامعه و برگشت مردم از ارزش‏هاي انقلاب و انقطاع نسل‏ها تحليل مي‏كنند، اشتباهي بس بزرگ مرتكب شده‏اند، زيرا اين انقلاب بزرگ و استثنايي، نه محصول يك حركت حزبي به شيوه غربي آن بود و نه امام در جايگاه رهبري يك حزب قرار داشت، بلكه امام با بهره‏گيري از ظرفيت‏هاي ديني، ابزارها، بسترها و راهكارهايي كه در متن دين و آيين الهي اسلام تعبيه شده انقلابي، متفاوت از همه انقلاب‏هاي ديگر پديد آورد.

آن چه در نهضت امام خميني شكل گرفت مصداقي بود از تحزّب كه در قرآن توصيف شده است. حزب الله بود كه با رهبري روح الله در برابر حزب الشيطان با محوريت شيطان بزرگ، آمريكا صف آرايي كرد.

حزب الله ـ كه از منظر قرآن ـ يگانه تشكّل در جبهه حق و جامعه اسلامي بوده و اعضاي آن در ملكوت تهجّد و نماز شب و در قنوت پررمز و راز ركعت يازدهم آن، يكديگر را مي‏يابند و حول محور نماز جماعت در سنگر مسجد، هسته‏هاي آن شكل مي‏گيرد و در ماه صيام و شب‏هاي قدر به خودسازي و تدبّر در قرآن مي‏نشيند و در محرم الحرام ـ ماه قيام و عاشوراي حسيني ـ يك پارچه برمي‏خيزد و حمايت از حق و دفاع از مظلوم را تمرين مي‏كند، «جامعه» را در مطاف «امامت» با تكرار «سلم لمن سالمكم و عدوٌّ لمن عاداكم» مي‏خواند و در زيارت «امين الله» «اظهر كلمة الحق واجعلها العُليا وادحض كلمة الباطل واجعلها السّفلي» را مي‏طلبد.

امام با شكوفا ساختن اين ظرفيت‏ها و احياي اسلام ناب محمدي(ص) ـ كه ريشه در فطرت پاك انسان‏ها دارد ـ نهضت اسلامي را تا انهدام رژيم ستمشاهي و پيروزي انقلاب به پيش برد. اما دشمن كه علاوه بر محروميت از سرمايه وحي و ظرفيت‏هاي نيرومند اسلام ناب و مكتب تشيّع، نسبت به اين ويژگي‏ها جاهل و بي‏اطلاع بود، در اين نبرد نابرابر شكست خورد. به همين دليل بود كه بعد از انقلاب نيز تمام تلاش‏هاي انتقام جويانه و جنون‏آميز آن از قبيل ترور، فتنه‏هاي داخلي، كودتاي نوژه، حمله طبس، جنگ تحميلي، محاصره اقتصادي و انواع توطئه‏هاي ديگرش راه به جايي نبرد.

به هر حال اعلاميه‏هاي تيمسار ناجي (فرماندار حكومت نظامي اصفهان) پي در پي از راديو اصفهان پخش مي‏شد. در چهار راه‏هاي حساس شهر، تانك‏ها و نفربرها مستقر بودند. كماندوهاي مسلح و مجهز در همه جا خودنمايي مي‏كردند. هر گونه اجتماع در روز ممنوع بود. شب‏ها از ساعت مقرر كه گاهي عقب و جلو مي‏شد، هرگونه رفت و آمد ممنوع بود. در خيابان‏ها و معابر كسي جز نيروهاي نظامي و مأموران رژيم ديده نمي‏شد.

تقريبا بعد از ساعت هشت شب، برق قطع مي‏شد و همه جا در تاريكي فرو مي‏رفت. قطع برق، حلقه‏اي از زنجيره اقداماتي بود كه توسط كاركنان بخش‏هاي مختلف به عنوان اعتراض به رژيم و حمايت از نهضت، انجام مي‏گرفت. هم روز، صحنه خيابان‏هاي شهر ديدني بود و هم شب، لكن در شب‏ها امكان بيرون آمدن نبود، اما در شب 27 رمضان 1398 مصادف با هشتم شهريور 1357 ـ كه به خاطر تولد اولين فرزندم احمد در بيمارستان وحيد دستگرد بوديم ـ نتوانستيم با آمبولانس به بيمارستان هلال احمر در مجاورت پل فلزي اصفهان برويم و صحنه شب‏هاي حكومت نظامي را نيز مشاهده كنيم. اولين روز تولد احمد، مقارن بود با اولين چاپ نام امام خميني در تيتر اول روزنامه كيهان كه يك نسخه از آن را به عنوان بهترين چشم روشني براي مادرش در بيمارستان بردم.

ممنوعيت اجتماعات در روز و منع رفت و آمد در شب هرگز مانع عزم مردم در اجراي برنامه‏هاي مورد نظر نبود. كوبنده‏ترين تكبيرها در شب از روي بام خانه‏ها و بزرگ‏ترين و باشكوه‏ترين تظاهرات در روز در دوران حكومت نظامي اتفاق افتاد.

مأموران حكومت نظامي در ممانعت از تردد شبانه مردم بسيار جدّي بودند. در اصفهان شايع بود كه در چند مورد كه برخي از مردم براي نگاه به خيابان سرشان را از پنجره بيرون آورده بودند، با شليك گلوله مأموران به شهادت رسيده‏اند. مردم معمولاً هنگام حكومت نظامي بيرون نمي‏آمدند و از سوي امام هم دستوري خاص صادر نمي‏شد، مگر در يك مورد آن هم در تهران كه سرنوشت انقلاب را رقم زد.

در اخبار ساعت 2 بعد از ظهر روز 21 بهمن 57 فرماندارنظامي تهران ساعت حكومت نظامي را كه تا شب قبل، از ساعت 10 شروع مي‏شد از ساعت 4 بعد از ظهر اعلام كرد. مردم از اين كه براي اولين بار، زمان شروع حكومت نظامي را از ساعات شب به ساعت 4 بعدازظهر شنيده‏اند، شگفت زده و غافل گير شده بودند.

آقاي جبار رضايي ـ كه از فرهنگيان مؤمن و انقلابي و اصالتا اهل طالقان است ـ مي‏گويد: با شنيدن اطلاعيه فرمانداري نظامي، احساس بدي به من دست داد و با هر كس صحبت مي‏كردم سخني براي گفتن نداشت. خود را به منزل آية الله طالقاني رساندم تا كسب تكليف كنم و نظر ايشان را جويا شوم. اما ايشان را هم مثل خودم يافتم. هيچ كس در آن شرايط نمي‏دانست كه چه توطئه‏اي در كار است و تكليف چيست.

تا آن زمان امام در مورد نقض يا رعايت مقررات حكومت نظامي اظهارنظري نكرده بودند. اما در اين روز براي اولين بار و بلافاصله در قبال اعلاميه حكومت نظامي و تعيين ساعت جديد واكنش نشان داده و اطلاعيه‏اي خطاب به «ملت شجاع ايران و اهالي محترم تهران» صادر كرده4 و با صراحت و قاطعيت، تكليف مردم را با اين جملات روشن كردند:

«اعلاميه امروز حكومت نظامي، خدعه و خلاف شرع است و مردم به هيچ وجه به آن اعتنا نكنند. برادران و خواهران عزيزم! هراسي به خود راه ندهيد به خواست خداوند تعالي، حق پيروز است.»

روح الله الموسوي الخميني

اطلاعيه امام با سرعت فوق العاده در تهران پيچيد. برخي از اهل سياست با شنيدن اين اطلاعيه، بيشتر از اعلاميّه حكومت نظامي غافل گير شدند و چه بسا آن را غير منطقي و خطرناك دانستند، اما مردم مشتاقانه دستور امام را پذيرفتند و عاشقانه به اجرا گذاشتند و طي 24 ساعت تمام پايه‏هاي رژيم ستمشاهي 2500 ساله را فروريختند و حاكميت طاغوت را برچيدند. فرداي آن روز تدبير حكيمانه و منطقي بودن فرمان امام براي همه آشكار شد. فرماني كه سفينه انقلاب را با سرعتي برق آسا و بسيار زودتر از حد تصور به ساحل پيروزي رساند.

امّا اين ظاهر ماجرا بود و هيچ كس از طوفاني كه در شام گاه 21 بهمن براي غرق كردن اين سفينه در راه بود خبر نداشت. اهميت سرنوشت ساز و معجزه آساي اطلاعيه امام آن گاه معلوم شد كه اسناد سرّي رژيم و اعترافات پس مانده‏هاي آن از توطئه خطرناكي كه در پس اعلاميه حكومت نظامي نهفته بود، پرده برداشت. توطئه‏اي كه قرار بود تحت عنوان «طرح نجات1» در عصر و شام گاه اين روز به اجرا گذاشته شود و هم زمان با بمباران وسيع مراكز حساس به خصوص مقر اقامت امام خميني، صدها نفر از شخصيت‏هاي مؤثر و ياران امام دست‏گير شوند. شرح اين توطئه خونين در صفحات 274 و 273 كتاب «تاريخ انقلاب به روايت اسناد ساواك و امريكا» افشا گرديده است. شاپور بختيار نيز در كتاب «يك‏رنگي» صفحه 228 مي‏نويسد:

«من بار ديگر جلسه شوراي امنيت را تشكيل دادم و دستور دادم... رأس ساعت 8 بمباران را آغاز كنيد...»

اما همان طور كه شاهد بوديم اطلاعيه امام در واكنش به اعلاميه حكومت نظامي و حضور گسترده و بي‏سابقه مردم در صحنه، همه نقشه‏ها را به هم ريخت و بار ديگر آيه «وَلا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِ‏ءُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ»5 تفسير عيني يافت و توطئه دشمن صد در صد نتيجه معكوس داد. اطلاعيه امام، هم توطئه را خنثي كرد و هم رسيدن به پيروزي را سرعت بخشيد و معجزه پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن نمايان شد.

آن چه به ذهن و قلم حضرت امام در اين مقطع سرنوشت ساز جاري شده ـ صرف‏نظر از گزارشاتي كه حكايت از ارتباط موضوع با امام زمان(عج) دارد و از نقل آن خودداري مي‏كنم ـ بي‏شك از امدادهاي غيبي و الطاف جليه الهي است، اما با توجه به اين كه اين نوع قضايا در قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در موارد متعددي از امام مشاهده شده نكته‏اي را از مرحوم معلم دامغاني كه سابقه حدود 60 سال دوستي عميق و مراوده با امام داشته، نقل مي‏كنم:

در جلسه‏اي كه خدمت ايشان رسيدم موضوع اطلاعيه مورخ 21 / 11 / 57 امام را همراه با چند مورد مشابه ديگر برشمردم و از رمز و راز آنها پرسيدم. ايشان فرمود: مي‏خواهي بگويي امام علم غيب داشت؟ نه هرگز! عرض كردم: پس قضيه چيست؟ فرمود: [نقل به مضمون] اينها نتيجه اخلاص امام بود. امام تصميمي را اتخاذ مي‏كرد و مطلبي بر زبان و قلمش جاري مي‏شد كه اگر علت و رمز آن در همان زمان از ايشان سؤال مي‏شد پاسخي نداشت ولي بعدا معلوم مي‏شد كه منطبق با واقع و درست بوده است.

از پاسخ آقاي معلم متوجه حديث معروف: «من اخلص للّه اربعين يوما فجّر الله ينابيع الحكمة من قلبه علي لسانه»6 شده و گفتم: اگر چهل روز خالص بودن، سرچشمه‏هاي حكمت را از قلب به زبان جاري مي‏سازد، به طريق اولي امام كه به يك عمر اخلاص و براي خدا بودن آراسته بود، مي‏تواند از چنين امدادهاي الهي و جوشش‏هاي فرزانگي و حكمت برخوردار باشد و ده‏ها سال مجاهده با نفس و جهاد در راه خدا يقينا هدايت الهي را در شناخت راه‏هاي درست براي او فراهم مي‏سازد كه:

«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا».7


1. اسراء، 9.

2. مجادله،22.

3. فتح،1.

4. صحيفه نور، ج5، ص69.

5. فاطر، 42.

6. سفينة البحار، ج1، ماده خلص.

7. عنكبوت، 69.

/ 1