يادها و خاطرهها
طرح بازگشت پيروزمندانه امام
هنگامي كه امام در پاريس بود طرحي درذهنم ترسيم شد كه امام در اوج عزّت و اقتدار، در حالي كه پرچم انقلاب اسلامي را در صحنه گيتي به اهتزاز درآورده پيروزمندانه و با گامهاي استوار از سوي مغرب به سمت ايران خواهد آمد و چهره نوراني اش در پرتو خورشيد قرآن، شب ظلماني ايران را روشن خواهد ساخت. به خانه آقاي امير حسيني ـ كه نقاش زبردستي بود ـ رفتم و طرح را با دقت بيان كردم. از آن جا كه طرح مربوط به چهره و اندام امام ملموستر شود حالت مورد نظررا به خود گرفته و ايستادم تا او طرح اوليه را با مداد ترسيم كند.آقاي اميرحسيني تحت تأثير مهارتي كه در نقاشي مينياتور داشت طي روزهاي متوالي، عاشقانه تابلو را آماده كرد و حقير هم با نوشتن آيه «إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»1 و آيه «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»2 و آيه «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا»3 و زيرنويس فارسي و لاتين، آن را تكميل كردم. اصل اين تابلو در تظاهرات اصفهان مورد استفاده قرار گرفت تا انقلاب به پيروزي رسيد. آن را به تهران آوردم و در دفتر تبليغات امام ـ كه در روزهاي آغازين در مجلس شوراي ملّي سابق مستقر بود ـ براي چاپ و تكثير به آقاي علي محمدي دوست تحويل دادم و توسط ايشان چاپ و در سطح كشور توزيع گرديد.سال 57 در اصفهان
اصفهان را از نظر مذهبي ميتوان سرآمد شهرها و استانهاي كشور دانست. اين ويژگي برجسته در ابعاد گوناگون مردم اين ديار قابل ارزيابي است: حوزه علميه ريشه دار، انبوه علما و دانشمندان، كثرت مساجد و حضور گسترده مردم در نماز جماعت و ساير مراسم و شعائر مذهبي؛ از جمله مراسمي كه در سطح ايران و به طريق اولي در ديگركشورهاي اسلامي بينظير ميباشد، مراسم دعاي ابوحمزه ثمالي كه در تمام شبهاي ماه مبارك رمضان با جمعيت انبوه و حالات معنوي خاص ـ تا به ياد دارم در مسجد سيد ـ برگزار ميشده است. علاوه بر آن بعد از انقلاب به همين ترتيب اين مراسم در گلزار شهدا نيز با شركت انبوه مردم برگزار ميگردد.اما سه شاخص ديگر را به طور اخص ميتوان براي ارزيابي ميزان مذهبي بودن يك منطقه برشمرد:اول: تقديم فرزندان براي سربازي امام زمان(عج) در كسوت روحاني.دوم: انفاق مال در قالب خمس و ساير وجوه شرعي و تبرّعات.سوم: فدا كردن جان و جوانان خويش در راه خدا.در مورد شاخص اول، درصد طلاب اصفهاني در حوزههاي علميه از بالاترين نسبتها برخوردار است؛ حتي ـ طبق گزارشات ـ روستايي با جمعيت يك هزار نفر در اصفهان وجود دارد كه حدود دويست نفر طلبه دارد.در مورد شاخص دوم، حقير با توجه به مسئوليت و اشرافي كه در دفتر امام در ارتباط با دريافت وجوه شرعي داشتم، شاهد بودم كه همواره وصول وجوه شرعي از اصفهان از نظر حجم و نسبت از همه جا بالاتر بود و طبق محاسبات، ساير مراجع نيز نسبت به مقلدينشان بيشترين دريافت را از اصفهان دارند.در رابطه با شاخص سوم نيز مروري بر نقش اصفهان در دفاع مقدس نشان گر آن است كه اصفهان در رتبه اول تقديم شهدا ميباشد، به گونهاي كه از هر صد و پنجاه نفر در اين استان يك نفر شهيد شده و درچه اصفهان از هر هفتاد و شش نفر يك نفر شهيد تقديم اسلام شده است.اولين حكومت نظامي در دوران نهضت امام خميني نيز مبيّن نقش فعّال مردم اصفهان در اين نهضت بود.تظاهرات ميليوني و سيل آساي مردم اصفهان در مناسبتهاي مختلف و فعاليتهاي گسترده روزانه در كوي و برزن و شهر و روستاي اين ديار در مبارزه با سلطه طاغوت و برقراري حكومت اسلامي، افتخار بزرگي است كه در تاريخ كهن اصفهان ميدرخشد. خطابههاي آتشين و حماسهآفرين آقاي سيد محمد احمدي خميني شهري و تحصن مردم در خانه آية الله خادمي و شهداي هفتم محرم و فروكشيدن مجسمه رضاخان در پايان راهپيمايي بزرگ روز عاشورا و... فراموش ناشدني است.روز هفتم محرم 1399 قمري مصادف با 21 / 9 / 1357 شمسي يكي از روزهاي پرشكوه در مبارزات مردم اصفهان بود كه بيشترين شهيد را دادند. در اين روز صدها هزار نفر از مبدأ مسجد سيد، مانند سيلي خروشان به طرف غرب اين خيابان به حركت درآمدند. در پيشاپيش جمعيت، آية الله خادمي و جمع زيادي از علما و طلاب بودند. راهپيمايان به انتهاي خيابان مسجد سيد به چهارراه وفايي رسيد. انبوهي از تانك و نفربر زرهي در ميان چهار راه مستقر شده بود و عرض خيابان مسجد با ديواري از سربازان كه روي زانو نشسته بودند و مردم را نشانه گرفته بودند، كاملاً مسدود شده بود.جمعيت متوقف شد و روي زمين نشستند، در اين حال نيم خيز شدم و پشت سر را نگاه كردم، آخر جمعيت تا آن سوي مسجد سيد و در چند كيلومتري موج ميزد. مذاكراتي براي باز كردن راه به عمل آمد و اعلام شد كه راهپيمايي به طور آرام ادامه خواهد يافت، اما به محض اين كه جمعيت بلند شدند و به طرف جلو حركت كردند نيروهاي حكومت نظامي، مردم را به رگبار مسلسل بستند. طي چند دقيقه شاهد بودم كه صدها نفر شهيد و زخمي شدند. از يك سو مردم به انتقال شهدا و مجروحان به داخل كوچهها مشغول بودند و از سوي ديگر عدهاي با همه وجود از آية الله خادمي و ديگر روحانيون محافظت ميكردند، اما موج جمعيت بيمحابا به جلو هجوم بردند و با پيش روي مردم به سوي چهار راه، آرايش نيروهاي حكومت نظامي به هم ريخت.كماندوهاي مسلح با سرعت هرچه بيشتر پا به فرار گذاشتند و تانكها و نفربرهاي زرهي از صحنه ناپديد شد. اين كشتار بيرحمانه باعث برانگيختهتر شدن احساسات مردم و اوجگيري بيشتر نهضت گرديد. مردم خشمگين، خيابانهاي اصلي اصفهان را درنورديدند و تعدادي از سينماها و مراكز دولتي را در خيابان چهارباغ به آتش كشيدند.فرداي آن روز باز هم تظاهرات با شدت ادامه يافت و تعداد زيادي در اصفهان و نجف آباد به شهادت رسيدند. در روزهاي تاسوعا وعاشورا شهرتقريبا در اختيار مردم بود. روز عاشورا بزرگترين تظاهرات در اصفهان برگزار شد. مجسمه رضاخان در ميدان ـ سمت شمالي سي و سه پل ـ به زير كشيده شد. از عصر عاشورا حكومت نظامي شدت گرفت و با حضور پررنگتر نيروهاي نظامي جوّ رعب و وحشت به اوج خود رسيد.در تاريكي و سكوت شب يازدهم صداي كاميوني كه مقابل خانه ما متوقف شد، تعجب ما را برانگيخت. مادرم شتاب زده به طرف در دويد، بخشي از در خانه كه شيشهاي بود، در روزهاي قبل با سنگپراني چماق به دستها شكسته شده بود، او از ميان شكستگي در مشاهده كرد كه كماندوها در حال پياده شدن از كاميون هستند. فريادزنان ميان جمع بازگشت. هم زمان صداي چكمه و همهمه بالارفتن آنان از ديوار شنيده شد. تعداد زيادي از نيروهاي حكومت نظامي روي سقف خانه ما مستقر شدند و بيدرنگ شروع به تيراندازي كردند. صداي شليك گلولهها و رگبار مسلسلها تمام فضاي منطقه را پر كرد. در آن لحظات همگي آماده شهادت بوديم. بچهها كه تا آن موقع از نزديك صداي پي در پي مسلسل را نشنيده بودند وحشت كرده بودند. مادر، همسر و خواهرانم يقين كرده بودند كه آنها آمدهاند تا حقير و پدرم را جلوي چشم آنها بكشند. حدود يك ساعت اين وضعيت ادامه يافت. آنها تدريجا از سقف منزل پايين آمدند و مقداري هم در كوچههاي اطراف تيراندازي كرده و در نيمههاي شب منطقه را ترك كردند. از آن شب فرزند اولم (احمد) كه حدود سه ماه داشت تقريبا از شير مادر محروم شد.بعدا معلوم شد كه اين حركت در محل ما به سه منظور انجام گرفته بود: اولاً مرعوب كردن مردم، ثانيا: ترساندن مردم از ارتباط با پدرم، و ثالثا: تشجيع چماق به دستها براي مقابله با طرفداران امام.فرداي آن روز افراد ترسويي را مشاهده كردم كه از عبور كردن از پياده روي سمت خانه ما اجتناب ميكردند؛ حتي وقتي به يكي از آنان سلام كردم بدون آن كه جواب سلام مرا بدهد با سرعت از آن سوي خيابان از حقير فاصله گرفت و دور شد!هم چنين در اين روز با استفاده از آتش تهيه شده شب قبل، دسته چماق به دستها را در محل به راه انداختند. اين گروه معمولاً كساني بودند كه بيش از فقر مادي دچار ضعف فكري و معنوي بودند. افراد شرور و بيهويتي كه با هدايت نيروهاي امنيتي رژيم با دستي چماق و با دست ديگر عكس شاه را بالا ميبردند و جاويد شاه ميگفتند و هرگاه صلاح ميديدند به آنها دستور ميدادند تا به خانه و جان و مال مردم تعرّض نمايند. نمونه فجيع آن در همين ايام در نجف آباد به وقوع پيوست و خسارات فراواني به بار آوردند.به هر حال در آن روز چند ده نفر از اين قماش را در دستگرد به راه انداختند. در پيشاپيش آنها زني بود كه به بدزباني و سبك سري معروف بود عكس بزرگي از شاه را با دو دست بالاي سر گرفته بود و براي شاه شعار ميداد. وقتي مقابل خانه ما رسيدند توقف كردند و ضمن سنگ باران كردن خانه و شكستن شيشههاي منزل ما، فحاشي و هتاكي بسيار كردند.تحصن علماي اصفهان
هم زمان با تحصن علما در دانشگاه تهران عليه رژيم و اعتراض به ممانعت از بازگشت امام به ايران، تحصن بزرگي از علما وعّاظ و فضلاي اصفهان در مسجد سيّد برگزار گرديد. چنين تجمعي از علما و وعاظ اصفهان در يك زمان و يك مكان بينظير بود. مرحوم آية الله سيد عبدالحسين طيب ـ كه مؤلف تفسير بزرگ اطيب البيان و از اركان علم و تقوا در حوزه اصفهان بود ـ برخلاف شرايط سنّي نامساعدش در صف متحصنين حضور داشت و ميفرمود: در عالم رؤيا اين ندا در گوشم طنين انداز شد:
آمده اندر وطن خميني بت شكن
زمقدمش گلستان آتش نمروديان
زمقدمش گلستان آتش نمروديان
زمقدمش گلستان آتش نمروديان
در پي حكومت نظامي
برقراري حكومت نظامي در اصفهان و سپس در شهرهاي ديگر، بر شور و نشاط مردم براي ادامه نهضت افزود و باعث شد تا مردم بر ضرورت مبارزه با رژيم جديتر شوند. مساجد رونق بيشتر گرفت و به جايگاه واقعي خود نزديكتر شد. با آن كه وسائل ارتباطي، محدود بود و شبكه سازمان يافته و تشكيلات نظام مندي وجود نداشت پيامها و سخنرانيهاي امام با سرعتي شگفتانگيز به همه جا ميرسيد. دل و جان مردم يك پارچه در تسخير امام بود. مساجد كانون انقلاب و سنگر مبارزه و پايگاه همدلي و تعاون بود. مرزهاي خودخواهي، قومگرايي و بخشينگري رنگ باخته و باورها فقط روي مرز حق و باطل تمركز يافته بود. در اين سوي مرز، مودت بود و محبت. همبستگي بود و وحدت، مدارا بود و تولّي. نسبت به آن سوي مرز ـ به خصوص در مورد مثلث شوم شاه، آمريكا و اسرائيل و سرسپردگان آنها ـ صلابت بود و انعطاف ناپذيري، انزجار بود و ستيز شجاعانه، نفرت بود و تبرّي.خود محوريها به خدامحوري، قوم گراييها به اسلام گرايي تبديل شده بود. طلوع خورشيد اسلام ناب محمدي(ص) از آيينه روشن وجود امام ديوارهاي كاذب تجزيه جامعه را درنورديده و با نور وحدت، روشن كرده بود. همه براي امام بودند و امام براي همه و امت همراه با امام براي خدا.يك نويسنده بزرگ مصري نوشته بود: «ما نفهميديم آيا خميني حرف مردم را بازگو ميكند يا مردم سخن خميني را» البته هر كس كه حقيقت امام و امت و معناي ولايت و ولايت پذيري و رابطه آن دو را با حق مطلق و ايمان به مبدأ وحي نداند و نفهمد، رمز و راز و كليد حل اين معما را به دست نخواهد آورد.آنها كه با پيچيدن نسخههاي وارداتي از نظامهاي الحادي غرب ميخواهند گرههاي كور جوامع اسلامي را بگشايند، آنها كه انقلابها يا تحولات گسترده سياسي و اجتماعي تنها در فرايند تشكيلات حزبي و تحزّب با راه و روش غربي ديده و شنيدهاند و بر آن اساس، سرنوشت انقلاب ما را در واگرايي تدريجي جامعه و برگشت مردم از ارزشهاي انقلاب و انقطاع نسلها تحليل ميكنند، اشتباهي بس بزرگ مرتكب شدهاند، زيرا اين انقلاب بزرگ و استثنايي، نه محصول يك حركت حزبي به شيوه غربي آن بود و نه امام در جايگاه رهبري يك حزب قرار داشت، بلكه امام با بهرهگيري از ظرفيتهاي ديني، ابزارها، بسترها و راهكارهايي كه در متن دين و آيين الهي اسلام تعبيه شده انقلابي، متفاوت از همه انقلابهاي ديگر پديد آورد.آن چه در نهضت امام خميني شكل گرفت مصداقي بود از تحزّب كه در قرآن توصيف شده است. حزب الله بود كه با رهبري روح الله در برابر حزب الشيطان با محوريت شيطان بزرگ، آمريكا صف آرايي كرد.حزب الله ـ كه از منظر قرآن ـ يگانه تشكّل در جبهه حق و جامعه اسلامي بوده و اعضاي آن در ملكوت تهجّد و نماز شب و در قنوت پررمز و راز ركعت يازدهم آن، يكديگر را مييابند و حول محور نماز جماعت در سنگر مسجد، هستههاي آن شكل ميگيرد و در ماه صيام و شبهاي قدر به خودسازي و تدبّر در قرآن مينشيند و در محرم الحرام ـ ماه قيام و عاشوراي حسيني ـ يك پارچه برميخيزد و حمايت از حق و دفاع از مظلوم را تمرين ميكند، «جامعه» را در مطاف «امامت» با تكرار «سلم لمن سالمكم و عدوٌّ لمن عاداكم» ميخواند و در زيارت «امين الله» «اظهر كلمة الحق واجعلها العُليا وادحض كلمة الباطل واجعلها السّفلي» را ميطلبد.امام با شكوفا ساختن اين ظرفيتها و احياي اسلام ناب محمدي(ص) ـ كه ريشه در فطرت پاك انسانها دارد ـ نهضت اسلامي را تا انهدام رژيم ستمشاهي و پيروزي انقلاب به پيش برد. اما دشمن كه علاوه بر محروميت از سرمايه وحي و ظرفيتهاي نيرومند اسلام ناب و مكتب تشيّع، نسبت به اين ويژگيها جاهل و بياطلاع بود، در اين نبرد نابرابر شكست خورد. به همين دليل بود كه بعد از انقلاب نيز تمام تلاشهاي انتقام جويانه و جنونآميز آن از قبيل ترور، فتنههاي داخلي، كودتاي نوژه، حمله طبس، جنگ تحميلي، محاصره اقتصادي و انواع توطئههاي ديگرش راه به جايي نبرد.به هر حال اعلاميههاي تيمسار ناجي (فرماندار حكومت نظامي اصفهان) پي در پي از راديو اصفهان پخش ميشد. در چهار راههاي حساس شهر، تانكها و نفربرها مستقر بودند. كماندوهاي مسلح و مجهز در همه جا خودنمايي ميكردند. هر گونه اجتماع در روز ممنوع بود. شبها از ساعت مقرر كه گاهي عقب و جلو ميشد، هرگونه رفت و آمد ممنوع بود. در خيابانها و معابر كسي جز نيروهاي نظامي و مأموران رژيم ديده نميشد.تقريبا بعد از ساعت هشت شب، برق قطع ميشد و همه جا در تاريكي فرو ميرفت. قطع برق، حلقهاي از زنجيره اقداماتي بود كه توسط كاركنان بخشهاي مختلف به عنوان اعتراض به رژيم و حمايت از نهضت، انجام ميگرفت. هم روز، صحنه خيابانهاي شهر ديدني بود و هم شب، لكن در شبها امكان بيرون آمدن نبود، اما در شب 27 رمضان 1398 مصادف با هشتم شهريور 1357 ـ كه به خاطر تولد اولين فرزندم احمد در بيمارستان وحيد دستگرد بوديم ـ نتوانستيم با آمبولانس به بيمارستان هلال احمر در مجاورت پل فلزي اصفهان برويم و صحنه شبهاي حكومت نظامي را نيز مشاهده كنيم. اولين روز تولد احمد، مقارن بود با اولين چاپ نام امام خميني در تيتر اول روزنامه كيهان كه يك نسخه از آن را به عنوان بهترين چشم روشني براي مادرش در بيمارستان بردم.ممنوعيت اجتماعات در روز و منع رفت و آمد در شب هرگز مانع عزم مردم در اجراي برنامههاي مورد نظر نبود. كوبندهترين تكبيرها در شب از روي بام خانهها و بزرگترين و باشكوهترين تظاهرات در روز در دوران حكومت نظامي اتفاق افتاد.مأموران حكومت نظامي در ممانعت از تردد شبانه مردم بسيار جدّي بودند. در اصفهان شايع بود كه در چند مورد كه برخي از مردم براي نگاه به خيابان سرشان را از پنجره بيرون آورده بودند، با شليك گلوله مأموران به شهادت رسيدهاند. مردم معمولاً هنگام حكومت نظامي بيرون نميآمدند و از سوي امام هم دستوري خاص صادر نميشد، مگر در يك مورد آن هم در تهران كه سرنوشت انقلاب را رقم زد.در اخبار ساعت 2 بعد از ظهر روز 21 بهمن 57 فرماندارنظامي تهران ساعت حكومت نظامي را كه تا شب قبل، از ساعت 10 شروع ميشد از ساعت 4 بعد از ظهر اعلام كرد. مردم از اين كه براي اولين بار، زمان شروع حكومت نظامي را از ساعات شب به ساعت 4 بعدازظهر شنيدهاند، شگفت زده و غافل گير شده بودند.آقاي جبار رضايي ـ كه از فرهنگيان مؤمن و انقلابي و اصالتا اهل طالقان است ـ ميگويد: با شنيدن اطلاعيه فرمانداري نظامي، احساس بدي به من دست داد و با هر كس صحبت ميكردم سخني براي گفتن نداشت. خود را به منزل آية الله طالقاني رساندم تا كسب تكليف كنم و نظر ايشان را جويا شوم. اما ايشان را هم مثل خودم يافتم. هيچ كس در آن شرايط نميدانست كه چه توطئهاي در كار است و تكليف چيست.تا آن زمان امام در مورد نقض يا رعايت مقررات حكومت نظامي اظهارنظري نكرده بودند. اما در اين روز براي اولين بار و بلافاصله در قبال اعلاميه حكومت نظامي و تعيين ساعت جديد واكنش نشان داده و اطلاعيهاي خطاب به «ملت شجاع ايران و اهالي محترم تهران» صادر كرده4 و با صراحت و قاطعيت، تكليف مردم را با اين جملات روشن كردند:«اعلاميه امروز حكومت نظامي، خدعه و خلاف شرع است و مردم به هيچ وجه به آن اعتنا نكنند. برادران و خواهران عزيزم! هراسي به خود راه ندهيد به خواست خداوند تعالي، حق پيروز است.» روح الله الموسوي الخميني اطلاعيه امام با سرعت فوق العاده در تهران پيچيد. برخي از اهل سياست با شنيدن اين اطلاعيه، بيشتر از اعلاميّه حكومت نظامي غافل گير شدند و چه بسا آن را غير منطقي و خطرناك دانستند، اما مردم مشتاقانه دستور امام را پذيرفتند و عاشقانه به اجرا گذاشتند و طي 24 ساعت تمام پايههاي رژيم ستمشاهي 2500 ساله را فروريختند و حاكميت طاغوت را برچيدند. فرداي آن روز تدبير حكيمانه و منطقي بودن فرمان امام براي همه آشكار شد. فرماني كه سفينه انقلاب را با سرعتي برق آسا و بسيار زودتر از حد تصور به ساحل پيروزي رساند.امّا اين ظاهر ماجرا بود و هيچ كس از طوفاني كه در شام گاه 21 بهمن براي غرق كردن اين سفينه در راه بود خبر نداشت. اهميت سرنوشت ساز و معجزه آساي اطلاعيه امام آن گاه معلوم شد كه اسناد سرّي رژيم و اعترافات پس ماندههاي آن از توطئه خطرناكي كه در پس اعلاميه حكومت نظامي نهفته بود، پرده برداشت. توطئهاي كه قرار بود تحت عنوان «طرح نجات1» در عصر و شام گاه اين روز به اجرا گذاشته شود و هم زمان با بمباران وسيع مراكز حساس به خصوص مقر اقامت امام خميني، صدها نفر از شخصيتهاي مؤثر و ياران امام دستگير شوند. شرح اين توطئه خونين در صفحات 274 و 273 كتاب «تاريخ انقلاب به روايت اسناد ساواك و امريكا» افشا گرديده است. شاپور بختيار نيز در كتاب «يكرنگي» صفحه 228 مينويسد:«من بار ديگر جلسه شوراي امنيت را تشكيل دادم و دستور دادم... رأس ساعت 8 بمباران را آغاز كنيد...»اما همان طور كه شاهد بوديم اطلاعيه امام در واكنش به اعلاميه حكومت نظامي و حضور گسترده و بيسابقه مردم در صحنه، همه نقشهها را به هم ريخت و بار ديگر آيه «وَلا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِءُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ»5 تفسير عيني يافت و توطئه دشمن صد در صد نتيجه معكوس داد. اطلاعيه امام، هم توطئه را خنثي كرد و هم رسيدن به پيروزي را سرعت بخشيد و معجزه پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن نمايان شد.آن چه به ذهن و قلم حضرت امام در اين مقطع سرنوشت ساز جاري شده ـ صرفنظر از گزارشاتي كه حكايت از ارتباط موضوع با امام زمان(عج) دارد و از نقل آن خودداري ميكنم ـ بيشك از امدادهاي غيبي و الطاف جليه الهي است، اما با توجه به اين كه اين نوع قضايا در قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در موارد متعددي از امام مشاهده شده نكتهاي را از مرحوم معلم دامغاني كه سابقه حدود 60 سال دوستي عميق و مراوده با امام داشته، نقل ميكنم:در جلسهاي كه خدمت ايشان رسيدم موضوع اطلاعيه مورخ 21 / 11 / 57 امام را همراه با چند مورد مشابه ديگر برشمردم و از رمز و راز آنها پرسيدم. ايشان فرمود: ميخواهي بگويي امام علم غيب داشت؟ نه هرگز! عرض كردم: پس قضيه چيست؟ فرمود: [نقل به مضمون] اينها نتيجه اخلاص امام بود. امام تصميمي را اتخاذ ميكرد و مطلبي بر زبان و قلمش جاري ميشد كه اگر علت و رمز آن در همان زمان از ايشان سؤال ميشد پاسخي نداشت ولي بعدا معلوم ميشد كه منطبق با واقع و درست بوده است.از پاسخ آقاي معلم متوجه حديث معروف: «من اخلص للّه اربعين يوما فجّر الله ينابيع الحكمة من قلبه علي لسانه»6 شده و گفتم: اگر چهل روز خالص بودن، سرچشمههاي حكمت را از قلب به زبان جاري ميسازد، به طريق اولي امام كه به يك عمر اخلاص و براي خدا بودن آراسته بود، ميتواند از چنين امدادهاي الهي و جوششهاي فرزانگي و حكمت برخوردار باشد و دهها سال مجاهده با نفس و جهاد در راه خدا يقينا هدايت الهي را در شناخت راههاي درست براي او فراهم ميسازد كه:«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا».71. اسراء، 9.
2. مجادله،22.
3. فتح،1.
4. صحيفه نور، ج5، ص69.
5. فاطر، 42.
6. سفينة البحار، ج1، ماده خلص.
7. عنكبوت، 69.