بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بنابراين، تفسير حيات عقلي صدرالمتألهين(قدس سره) را بايد از تحليل اسفار چهارگانه او كه قسمت مهم آن در حال انزوا پيموده شده استنباط كرد؛ چه اينكه در مقدّمه(المسائلالقدسيّة) چنين ميفرمايد: «فهذه مسائل قدسيّة و قواعد ملكوتية ليست منالفلسفةالجمهورية ولا منالأبحاث الكلاميّة الجدلية... بل انما هي منالواردات الكشفية علي قلب أقلالعباد عند انقطاعه عنالحواس... و ترقيّه من مراتبالعقول والنفوس إلي أقصا مسافرا منالمحسوسات إلي الموهومات و منها إلي المعقولات حتّي اتّحد بالعقل الفعّال اتحادا عقلياً فعلياً بعد تكرّر الاتصالات و تعدّدالمشاهدات عند انتقاش النفس بصور المعلومات، انتقاشاً كشفياً نورياً»45.نه آن كه آن را در تاريخ زندگي ظاهري وي جستجو نمود؛ چون فصل مقوم حيات مردان حكمت را همان سير جوهري آنان تشكيل ميدهد، و در حركت جوهري، مسافت و متحرك ـ يعني صراط و مرور كننده بر آن ـ عين هماند: «فانّ المسافر الياللّه ـ أعني النفس تسافر في ذاتها و تقطعالمنازل والمقاماتالواقعه في ذاتها بذاتها...»46و هرگونه تحوّل طبيعي در بدن، تابع تحوّل روح ميباشد؛ زيرا بدن در روح است نه روح در بدن؛ چون مقيّد در مطلق ميگنجد ليكن مطلق در مقيّد قرار نميگيرد. صاحب اثولوجيا ميگويد:«ليستالنفس فيالبدن بلالبدن فيها؛ لأنها أوسع منه»47.و بدن همواره تابع روح ميباشد، چون از شؤون وجودي وي محسوب بوده و از مراحل نازله او ميباشد و كيفيّت اين پيوند در معاد واضح ميگردد.
فصل پنجم
كيفيّت تطوّر فكري صدرالمتألهين1ـ تحوّل فكري صاحبنظران و اختلاف مبنائي آنان با ديگران حتي با اساتيد خود، امري است سادّه، مانند تفاوت فكري ارسطو با استادش افلاطون يا تفاوت نظر شيخ اشراق و همفكرانش با حكماي مشاء. شيخ اشراق ميگويد:«وصاحب هذه الأسطر كان شديد الذبّ عن طريقةالمشّائين في انكار هذه الأشياء(المُثل) عظيمالميل اليها و كان مصرّا علي ذلك لولا أن رأي برهان ربّه...»48.ليكن امتياز فكري يك نابغه چون صدرالمتألهين (قدس سره)، با همه صاحبنظرانِ سلف و معاصر خويش، بلكه با افكار قبلي خودش به نحوي كه سرنوشت آن علم با يك تحوّل فكري دگرگون گردد، نادر است.موارد اختلاف فكري ارسطو و افلاطون فراوان است كه برخي از آنها را فارابي در(الجمع بينالرأيين)، بازگو نموده و تحوّل فكري شيخ اشراق نيز دركلمات خودش مذكور ميباشد، و همه اين تحولها قابل پيشبيني است، ولي تطوّري كه اساس فلسفه را عوض كند و دورنماي شگفتي در جهانبيني از مبدأ تا معاد ارائه دهد كه نه در كتابها و حوزههاي درسي اساتيد آن عصر وجود داشت و نه در همفكران و معاصران وي ظهور كرده بود، غير منتظر بود: لكن اللّه يفعل ما يشاء.2ـ در اينجا نمونهاي از تحولهاي بنياديني كه توسط صدرالمتألهين پديد آمده ياد ميشود سپس به اصل مطلب و ريشه آن اشاره ميگردد.يكم: مسأله اصالت وجود يا اصالت ماهيّت از اصول زيربنائي فلسفه اُولي است؛ صدرالمتألهين(قدس سره) قبل از آن تحول جوهري، نه تنها قائل به اصالت ماهيّت بود بلكه شديدا از آن حمايت نموده و در رفع اشكالهاي وارد، كاملاً از آن دفاع ميكرد و ليكن بعد از آن تحوّل، از حاميان متصلّب اصالت وجود شده است:«وانّي قد كنت شديدالذبّ عنهم في اعتباريةالوجود و تأصّل الماهيات حتّي أن هداني ربّي وانكشف لي انكشافا بيّنا أنّ الأمر بعكس ذلك و هو أنّالوجودات هيالحقائق المتأصّلة الواقعة فيالعين ...»49