فصل سوم - رحیق مختوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رحیق مختوم - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل سوم

ظهورعدالت كبري درحكمت متعاليه

1ـ همانطور كه ملكه عدل در عقل عملي اقتضاء دارد كه وي امير شهوت و غضب و فرمانرواي ارادت و كراهت و راهنماي تولّي و تبرّي گردد نه اسير آنها، ملكه عدل در عقل نظري ايجاب مي‏كند كه وي امير خيال و وهم و فرمانرواي سمع و بصر و راهنماي حسّ گردد نه اسير آنها.

كسي كه در مسائل علمي حسّ گراست و يا گاهي با اصالت حسّ و زماني به اصالت عقل مي‏انديشد، هرگز به ملكه عدل در تعقّل نرسيده است ؛ زيرا عاقل در عين حفظ شؤون مدارك ديگر، آنها را تعديل مي‏كند و از هر كدام وظيفه خاص آن را مي‏طلبد و هرگز رهين آنها نخواهد شد، مثلاً براي تشكيل قياس و يا استقراء و مانند آن، از موارد جزئي كه محصوص حسّ و خيال و وهم مي‏باشد استمداد مي‏كند ليكن در استنتاج كه يك اصول كلّي است آنها را دخالت نمي‏دهد.

عقلِ مشوب به خيال و وهم، چون كلّي را درست درك نمي‏كند، قهرا از فيض برهان كه فقط در محورهاي كلّي دور مي‏زند محروم خواهد بود. و اسارت عقل نظري تحت خيال و وهم در انديشه‏هاي علمي، نظير اسارت عقل عملي است تحت شهوت و غضب در اراده‏هاي عملي: «كم مِنْ عقلٍ أسير تحت هوي أمير»25.

چه اينكه عقل نظريِ آزاد، نه مسائل اعتباري را با حقيقي خلط مي‏كند و نه در امور غيرمهمّ مي‏انديشد و نه در چيزي كه مبرهن نيست، تدبر مي‏نمايد.

ابن سينا(قدس سره) كه عقل بالفعل بود، درباره برتري ايجاب بر سلب يا بالعكس كه فاقد ارزشهاي برهاني است چنين مي‏گويد:

«وأمّا ماخاضوا فيه من حديث أنّ الايجاب أشرف أو السلب حتي قال بعضهم: انّ‏الايجاب أشرف و قال بعضهم: ان السلب في‏الاُمور الالهية أشرف من‏الايجاب، فنوع من‏العلم لا أفهمه ولا أميل أن أفهمه»26.

2ـ نمونه‏هائي از تفكّر عقلي ناب و تعقّل مشوب به خيال و وهم، ذيلاً يادآوري مي‏شود27 تا تفاوت عَدل علمي و عقل آزاد، از غير آن واضح گردد.

يكم: مقتضاي برهان عقلي آن است كه ممكن بدون تحقّق علّتِ غائي يافت نمي‏شود، چه اينكه بدون علت فاعلي نيز حاصل نخواهد شد؛ و چون ترجيح بدون مرجح، انكار مبدأ غائي است قهرا محال مي‏باشد، گرچه سرانجام مستلزم انكار مبدأ فاعلي است و چون اصل عليّت، يك مطلب عقلي است نه حسّي28، همه شؤونِ اصلي و كلّي آن را بايد در محور عقل فهميد نه آنكه در مدار حسّ جستجو كرد.

كسي كه عقل نظري او در رهن وهم و گرو خيال نيست در اين فتوا درنگ نمي‏كند گرچه رهزن‏هاي حسّي فرواني فرا راه او نصب شوند.

و كسي كه عقل او مشوب به خيال است، چنين مي‏گويد: ما مشاهده مي‏كنيم كه انسان گرسنه در انتخاب يكي از دو نانِ برابر يا انسان گريخته در انتخاب يكي از دو را متساوي و انسان تشنه در انتخاب يكي از دو قدح همسان، هيچ‏گونه مزيّتي را در بين نمي‏يابد، مع‏ذلك يكي را بر ديگري ترجيح مي‏دهد؛ پس ترجيح بدون مرجّح رواست.

غافل از آنكه عدم اطلاع بر مرجح، غير از جزم به عدم آن در واقع است و به تعبير صدرالمتألهين (قدس سره) اين گروه در دوره اسلامي، همسان سوفسطائيه در گذشته‏اند29.

دوّم: فتواي عقلِ صريح آن است كه هر وجودي ذاتا خير است و هر چه ذاتا خير است امر وجودي مي‏باشد و هر عدمي كه شأنيّتِ وجود داشته باشد شرّ است و هر چه ذاتا شرّ است امر عدمي خواهد بود.

/ 19