بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
محور اصلي اين بحث را برهان عقلي تشكيل ميدهد30 و اگر از شواهد حسّي استمداد ميشود فقط به منظور ايجاد انس نسبت به قاصران ميباشد.عقل آزاد، ترديدي در اين مطلب ندارد، ليكن عقل مشوب با مشاهده برخي از وجودهاي موذي همانند مار و عقرب، و احساس بعضي از پديدههاي شربار نظري قتل و آتشسوزي و... در آن شك كرده و توان عبور از رهزن حسّي را ندارد.سوّم: مؤدّاي برهانِ عقلي آن است كه از واحدِ محض جز واحد صادر نميشود، و اگر ابهامي در اين مطلب باشد در اثر مبهم بودن مبادي تصوري اين بحث است و گرونه ربط ضروري بين محمول و موضوع بعد از تصور صحيح اطراف قضيّه روشن ميباشد، لذا عقلِ آزاد در آن درنگ ندارد ليكن عقلِ رهين وهم در آن ترديد دارد. تفاوت اين دو طرز تفكر در آن است كه اوّلي با مشاهده آثار حسّي كه از يك موجود، چند چيز صادر ميشود، چون به درستيِ راه يقين دارد به فكر علاج و برطرف نمودن راهزن ميافتد، و دومي چون به اصالت راه و برهان يقين ندارد، به مجرّد احساسِ راهزن، دست از راه برميدارد، در حالي كه وظيفه او فقط برطرف نمودن مانع است نه رفع يَد از اصل راه؛ چه اينكه صدرالمتألهين (قدس سره) فرموده است:«اذا كانالقياس برهانياً ثم اشتبه تخلّف حكمالنتيجة في موضوع فلا يوجب ذالكالاشتغال بالقدح علي البرهان الصحيح مادّةً و صورةً كما هو شأن أكثرالناقضين والجدليّين بل ينبغي للعاقلالطالب للحق أن يشتغل بالفحص والتفتيش ليتضح عليه جليّةالحال و يرتفع شبهة ما يختلج بالبال»31.3ـ و چون اصول كلي دين بر اساس عقل است و در معارف عقلي بدون برهان سخن گفتن روا نيست، امام سجّاد(عليهالسلام) كه انسان كامل و معصوم ميباشد چنيـن فرموده است: «اللهم اني أعوذ بك من... أن نقول فيالعلم بغير علم...»32.و از آنجا كه شيطان در مسائل علمي همانند امور عملي رخنه ميكند، براي پرهيز از شيطانِ وَهم و خيال در نيل به معارف الهي راهي جز استعانت از خداي سبحان نيست. لذا آن حـضرت (عليهالسلام) نيز چنين فرموده است: «... وأستظهر بك عليه في معرفةالعلومالربانية»33.زيرا علم كه از يك حقيقت مجرّد است هرگز از امور مادّي حاصل نميشود و هرگونه درس و بحث و گفتگو كه صورت پذيرد فقط در حدّ علتهايِ اعدادي قرار دارند و تنها مبدأ افاضه علم همان هستي مجرّد محض است و تا آن ذات كامل، ظهير و پشتيبان متعلّم نباشد، او نميتواند از علوم رباني طرفي ببندد.
فصل چهارم
تفسير حيات معقول صدرالمتألهين1ـ ترجمه زندگي صدرالمتألهين همانست كه در مقدمه كتابهاي فلسفي و تفسير وي آمده است ليكن تفسير حيات معقول او را نبايد در مقدّمهها جستجو كرد، بلكه بايد در متن كتابهاي او يافت، آن هم نه در هر نوشتار بلكه بايد درخصوص اصول و معارفِ حاكم بر سراسر مضامين كتابهاي وي مشاهده نمود.خـلاصه ترجمه زندگي او در سه دوره بيان ميشود، ولي عصاره حيات معقول وي در پنج مرحله تبين ميگردد.دوران سهگانه زندگي او همانند ادوار تاريخي زندگي سائرين در بستر زمان سپري شد و حركت در مقوله مَتي بود، ليكن مراحل پنجگانه حيات معقول وي گرچه در مسير زمانه گذشت ولي حركت در مقوله جوهر بود.2ـ عمر حقيقي هر انساني را همان حركت جوهري او تشكيل ميدهد نه حركتهاي ديگر كه يا راجع به بدن وي ميباشد نه راجع به روح او، و يا اگر به روح وي برميگردد به عنوان عرض لازم يا مفارق او محسوب ميشود نه جوهر هستي وي، و از آن جهت كه جهان هستي در سه قسمِ حسّ و مثال و عقل خلاصه ميشود و قواي ادراكي انسان نيز از اين سه قسم بيرون نيست و قواي عملي وي تابع نيروهاي علمي اوست، بنابراين انسانها سه صنفاند: بعضي اهل حسّ و دنيايند و بعضي اهل مثال و آخرتاند و برخي اهل عقل و اهل اللّهاند...34 و حركت جوهري هر كسي برابر شناخت و گرايش اوست.3ـ ادوار سهگانه زندگي صدرالمتألهين (قدس سره) عبارت از اين است:الف: دوران اشتغال به تحصيل علوم عقلي و نقلي در محضر اساتيد بزرگ، همانند محقق داماد (رحمةاللّه) و شيخ بهائي(رحمةاللّه) و ... در حوزههاي علمي شيراز و اصفهان.