فصل چهارم - رحیق مختوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رحیق مختوم - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محور اصلي اين بحث را برهان عقلي تشكيل مي‏دهد30 و اگر از شواهد حسّي استمداد مي‏شود فقط به منظور ايجاد انس نسبت به قاصران مي‏باشد.

عقل آزاد، ترديدي در اين مطلب ندارد، ليكن عقل مشوب با مشاهده برخي از وجودهاي موذي همانند مار و عقرب، و احساس بعضي از پديده‏هاي شربار نظري قتل و آتش‏سوزي و... در آن شك كرده و توان عبور از رهزن حسّي را ندارد.

سوّم: مؤدّاي برهانِ عقلي آن است كه از واحدِ محض جز واحد صادر نمي‏شود، و اگر ابهامي در اين مطلب باشد در اثر مبهم بودن مبادي تصوري اين بحث است و گرونه ربط ضروري بين محمول و موضوع بعد از تصور صحيح اطراف قضيّه روشن مي‏باشد، لذا عقلِ آزاد در آن درنگ ندارد ليكن عقلِ رهين وهم در آن ترديد دارد. تفاوت اين دو طرز تفكر در آن است كه اوّلي با مشاهده آثار حسّي كه از يك موجود، چند چيز صادر مي‏شود، چون به درستيِ راه يقين دارد به فكر علاج و برطرف نمودن راهزن مي‏افتد، و دومي چون به اصالت راه و برهان يقين ندارد، به مجرّد احساسِ راهزن، دست از راه برمي‏دارد، در حالي كه وظيفه او فقط برطرف نمودن مانع است نه رفع يَد از اصل راه؛ چه اينكه صدرالمتألهين (قدس سره) فرموده است:

«اذا كان‏القياس برهانياً ثم اشتبه تخلّف حكم‏النتيجة في موضوع فلا يوجب ذالك‏الاشتغال بالقدح علي البرهان الصحيح مادّةً و صورةً كما هو شأن أكثرالناقضين والجدليّين بل ينبغي للعاقل‏الطالب للحق أن يشتغل بالفحص والتفتيش ليتضح عليه جليّة‏الحال و يرتفع شبهة ما يختلج بالبال»31.

3ـ و چون اصول كلي دين بر اساس عقل است و در معارف عقلي بدون برهان سخن گفتن روا نيست، امام سجّاد(عليه‏السلام) كه انسان كامل و معصوم مي‏باشد چنيـن فرموده است: «اللهم اني أعوذ بك من... أن نقول في‏العلم بغير علم...»32.

و از آنجا كه شيطان در مسائل علمي همانند امور عملي رخنه مي‏كند، براي پرهيز از شيطانِ وَهم و خيال در نيل به معارف الهي راهي جز استعانت از خداي سبحان نيست. لذا آن حـضرت (عليه‏السلام) نيز چنين فرموده است: «... وأستظهر بك عليه في معرفة‏العلوم‏الربانية»33.

زيرا علم كه از يك حقيقت مجرّد است هرگز از امور مادّي حاصل نمي‏شود و هرگونه درس و بحث و گفتگو كه صورت پذيرد فقط در حدّ علت‏هايِ اعدادي قرار دارند و تنها مبدأ افاضه علم همان هستي مجرّد محض است و تا آن ذات كامل، ظهير و پشتيبان متعلّم نباشد، او نمي‏تواند از علوم رباني طرفي ببندد.

فصل چهارم

تفسير حيات معقول صدرالمتألهين

1ـ ترجمه زندگي صدرالمتألهين همانست كه در مقدمه كتابهاي فلسفي و تفسير وي آمده است ليكن تفسير حيات معقول او را نبايد در مقدّمه‏ها جستجو كرد، بلكه بايد در متن كتاب‏هاي او يافت، آن هم نه در هر نوشتار بلكه بايد درخصوص اصول و معارفِ حاكم بر سراسر مضامين كتاب‏هاي وي مشاهده نمود.

خـلاصه ترجمه زندگي او در سه دوره بيان مي‏شود، ولي عصاره حيات معقول وي در پنج مرحله تبين مي‏گردد.

دوران سه‏گانه زندگي او همانند ادوار تاريخي زندگي سائرين در بستر زمان سپري شد و حركت در مقوله مَتي بود، ليكن مراحل پنج‏گانه حيات معقول وي گرچه در مسير زمانه گذشت ولي حركت در مقوله جوهر بود.

2ـ عمر حقيقي هر انساني را همان حركت جوهري او تشكيل مي‏دهد نه حركت‏هاي ديگر كه يا راجع به بدن وي مي‏باشد نه راجع به روح او، و يا اگر به روح وي برمي‏گردد به عنوان عرض لازم يا مفارق او محسوب مي‏شود نه جوهر هستي وي، و از آن جهت كه جهان هستي در سه قسمِ حسّ و مثال و عقل خلاصه مي‏شود و قواي ادراكي انسان نيز از اين سه قسم بيرون نيست و قواي عملي وي تابع نيروهاي علمي اوست، بنابراين انسان‏ها سه صنف‏اند: بعضي اهل حسّ و دنيايند و بعضي اهل مثال و آخرت‏اند و برخي اهل عقل و اهل اللّه‏اند...34 و حركت جوهري هر كسي برابر شناخت و گرايش اوست.

3ـ ادوار سه‏گانه زندگي صدرالمتألهين (قدس سره) عبارت از اين است:

الف: دوران اشتغال به تحصيل علوم عقلي و نقلي در محضر اساتيد بزرگ، همانند محقق داماد (رحمة‏اللّه) و شيخ بهائي(رحمة‏اللّه) و ... در حوزه‏هاي علمي شيراز و اصفهان.

/ 19