نگاهي به شايع ترين مشكلات رفتاري كودكان : مدرسه گريزي، كمرويي، زودرنجي و دروغگويي نويسنده :پروين نظري نژاد مادر مهديس از دروغ گفتن هاي زياد دخترش كلافه شده و دردور هم نشيني هاي دوستانه اي كه با ديگر مادران دارد از اين مساله به عنوان مشكل رفتاري كودكش ياد مي كند. از طرف ديگر مادر امير از زودرنجي فرزندش شكايت دارد. مادر فرزاد هم … . خلاصه از اين درددلها زياد است. كودكان دنياي پر رمز و رازي دارند و به همين خاطر است كه محققان علوم رفتاري بيكار ننشستهاند . آنها به دنبال ريشه هاي رفتارهاي نابهنجار كودكان و راههاي برخورد درست با آن مي گردند. مشكلات رفتاري كودكان در سنين مدرسه كه گاهي نتيجه اجتناب ناپذير فقر، جهل، نابسامانيهاي خانوادگي و كاستي هاي فرهنگي است، بي ترديد مانع رشد و بالندگي آنان است و به همين دليل پيشگيري و درمان اين مشكلات بي اندازه اهميت دارد. اين مقاله به برخي مشكلات رفتاري شايع كودكان و راههاي مقابله با آن توجه دارد:
فرار از مدرسه
طبق تعريف فرار از مدرسه يعني كودك به قصد مدرسه رفتن از منزل خارج مي شود ولي به جاهاي ديگري غير از مدرسه مي رود و يا پس از ورود و گاهي پس از ماندن مختصري در مدرسه بدون هماهنگي با معلمان از آنجا بيرون مي رود. بسياري از كودكان فراري از مدرسه احتمالا متعلق به خانواده هاي از هم گسيخته و يا داراي والدين و خواهر و برادران بزهكار هستند. عده اي هم بر اثر تغيير مكرر مدرسه و يا رد شدن از مدرسه بيزار مي شوند. اين مشكل اخير كه در پسران بيش از دختران مشاهده مي شود گاهي نشانه اي است از وجود اشكال در برنامه هاي مدرسه و گاهي علامت ناسازگاري كودك است. لذا درمان آن مستلزم اقدام در هر دو زمينه مذكور است.
هراس از مدرسه
هراس از مدرسه با گريز از آن تفاوت دارد. مدرسه گريزان معمولا به تناوب از مدرسه غايب ميشوند و پدر و مادرشان از موضوع اطلاعي ندارند در حالي كه در هراس از مدرسه كودك معمولا به طور پيوسته و طي دوره هاي طولاني به مدرسه نمي رود و والدين از نرفتن به مدرسه و ماندن او در خانه آگاهي دارند. مدرسه گريزان بر عكس كودكاني كه از مدرسه هراس دارند معمولاً شاگرداني تنبل اند كه به ساير اختلال هاي رفتاري مثل دروغگويي هم دچارند. مطالعات انجام شده نشان مي دهد كه هراس از مدرسه در كمتر از يك درصد كودكان مشاهده مي شود. رايج ترين تصوري كه درباره هراس از مدرسه وجود دارد اين است كه مادر و كودك به گونهاي شديد به يكديگر وابسته اند. وابستگي شديد كودك اين ترس را در او به وجود مي آورد كه امكان دارد براي خود يا مادرش اتفاقي روي دهد و لذا ماندن كودك در خانه نيازها و اضطراب هاي هر دو را برطرف مي كند. سعي در كاهش اضطراب جدا شدن از مادر يا اضطراب محيط واقعي مدرسه در راس فعاليت هاي درماني در اين اختلال است.
كمرويي و انزواطلبي
كمرويي و انزواطلبي از جدي ترين مشكلات كودكان است. انزوا و دوري از دوستان و همسالان در اوايل زندگي كودك را در معرض خطر ناسازگاري هاي بعدي قرار مي دهد كودكان انزوا طلب هر چند براي والدين و معلمين خود هيچ گونه ناراحتي ايجاد نمي كنند. ولي به سبب رنج ناشي از احساس نا امني پيوسته به دنياي درون خويش پناه مي برند و به مرور از اجتماعي شدن فاصله مي گيرند. چه بسا بعضي از آنان به بيماريهاي رواني هم دچار شوند. كودك منزوي نياز دارد كه احساس كند عضو با ارزش يك گروه است او اگر در فعاليت هاي زندگي ارضا شود نيازي به عقب نشيني به ميدان روياهاي خويش نخواهد داشت. از اين رو براي درمان اين مشكل معلمان و والدين كودك بايد توجه داشته باشند كه كودك كمرو و منزوي داراي توانايي ها و شايستگي هاي ويژه اي است كه با راهنمايي و تشويق ميتوان آنها را ظاهر كرد و اين تاثير بسزايي در اجتماعي شده كودك و پيوستن به جمع دوستان دارد.
زودرنجي و حساسيت فوق العاده
حساسيت مبرم كودك به تاييد اجتماعي از سوي افراد مختلف بويژه والدين ، همسلان و معلمان زودرنجي را در او پديد مي آورد. زودرنجي از مشكلات رفتاري رايج بين كودكان دبستاني است. روان شناسان نقطه اوج حساسيت پسران را سن 11 سالگي و دختران را تا دوره بلوغ مي دانند. زودرنجي كودك تا حدودي مربوط به تمايل زياد كودك به پذيرش اجتماعي است. گرايشي كه او را شديدا در معرض نگرش هاي بزرگسالان و اعضاي گروه همسن خود قرار ميدهد . علاوه بر اين زودرنجي و حساسيت شديد شيوه اي مؤثر براي جلب موافقت و تسليم والدين است . كودك بزودي كشف مي كند كه براي رسيدن به هدف خويش دعوا و مرافعه و منفي گرايي سلاحهاي نامناسبي هستند و كمتر نتايج مطلوبي به بار مي آروند در حالي كه زودرنجي و ابراز غم و گوشه گيري بعد از مشاهده يك پديده نامطلوب موجب مي شود والدين از اين كه كودك خويش را آزده اند احساس ناراحتي كنند و در نتيجه كوشش كنند كارها را بر وفق مراد او انجام دهند. توجه به اين نكته مهم پادزهر زودرنجي كودك است و بعد از مدتي باعث مي شود كودكي كه شرطي شده است از رفتارهاي نابهنجار دست بردارد.
دروغگويي
تا 3، 4 سالگي دروغ به مفهومي كه براي بزرگسالان مطرح است در كودكان وجود ندارد. اما از 4 سالگي به بعد تدريجاً بر اثر دخالت عوامل محيطي و تربيت نادرست دروغ و دروغگويي به معناي واقعي در كودك شكل مي گيرد و گاه آنقدر شديد مي شود كه به صورت بيماري در مي آيد. اين قبيل كودكان به علت جلب تحسين و تمجيد ديگران و فرار از تنبيه يا نارضايتي والدين مخصوصاً نسبت به كارهاي مدرسه به دروغ متوسل مي شوند. همچنين احساس ناامني در منزل و فقدان محبت والدين سختگيري هاي زياد و مشكلات خانوادگي نيز از عواملي هستند كه به دروغگويي كودكان كمك مي كنند. به طور كلي بيشتر دروغها به دليل ترس از مجازات و نيز مورد مخالفت و استهزاي ديگران واقع شدن گفته مي شود. درمان دروغگويي در رفتار درست با كودكان نهفته است . اگر والدين با فرزندان خود دوست باشند، اگر خانواده كانون عطوفت و مهرباني باشد و همواره راستي و صداقت محور توجه قرار گيرد اگر با تخلف كودكان منطقي برخورد شود و بالاخره اگر والدين خود الگوي دروغ پردازي كودكان نباشند مشكلي در اين زمينه وجود نخواهد داشت.