هنر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هنر - نسخه متنی

سید محمد بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



هنر

شهيد آيت الله بهشتى

توضيح ما

نسل متعهدى كه شهيد مظلوم آيت الله بهشتى را در خاطر دارد هماره با همه وجود متاسف است كه اى كاش اين نسل و نسلهاى آينده, اين امكان را يافته بودند كه از عمق و گستره افكار بلند آن شهيد فرزانه بهره ببرند, اما صد افسوس كه دست خائن دشمن اين سرمايه بزرگ را گرفت.

ولى با اين همه آنچه در آن مدت كوتاه گفت و نوشت و به انجام رساند و آنچه بر جاى مانده است راهگشاى همه آنانى است كه در پى انديشه هاى زيبا و جامع آن رادمردند.

آنچه به مناسبت دهمين سالگرد حادثه هفت تير مى خوانيد, متن سخنرانى آن عزيز در باره هنر است كه در اوايل سال 59 ايراد نموده اند. اميد است كه براى راهيان هنر متعالى اسلام, روشنگر باشد.

هنر در اسلام كرامت و ارزش دارد ولى به يك شرط, به شرط اينكه هنر در مسايل سكسى خلاصه نشود. خيلى فرق است بين هنرى كه نيازهاى ارزنده عاطفى و نيازهاى ذوقى و معنوى انسان را نوازش مى كند و تغذيه مى كند و بين هنرى كه انسان را به سمت لهو و لعب و فساد جنسى يا فساد طاغوتى سوق مى دهد. هنرها, درست, سه گونه است:

1ـ هنر سكسى, كه بخش عظيم هنر در دنيا از دير زمان تا به حال هنر سكسى است.

2ـ هنر طاغوتى, هنر پادشاهان, گردن فرازان تاريخ, جباران, به خود بالندگان هنر و موسيقى و آهنگ و شعر و قصيده اى كه هر قدر بيشتر خوانده مى شود و بيشتر نواخته مى شود باد بيشتر به غبغب طاغوت مى افتد. ديده ايد اين صحنه ها را, خوانديد اين شعرها را, چقدر از قصايد شعراى ما خلاصه مى شود در اين! چقدر!

جباران را جبارتر كردن, از خود راضى تر كردن, اين هم يك بخش از هنر است, هنر ثناگويى و ستايشگرى و غرورآفرينى براى جباران و گردنكشان تاريخ و نوع سوم:

3ـ هنر انسانى, هنر انسانيت آن هنرى كه تمام انواع و اقسامش در اسلام نه تنها جايز و مباح است كه خوب و مطلوب است. مگر نه[ اين است كه] ما همين الان از كسانى كه سرودهاى انقلاب اسلامى مى سرايند و آهنگهاى سالم متناسب با آن مى سازند و مى نوازند قدردانى مى كنيم؟ مگر غير از اين است؟ البته اينجا يك تذكر بايد بدهم. اين تذكر را به هنرمندان مى دهم و به هنردوستان و آن اينكه در اين چند ماهه در اين چهارده ماه, پانزده ماه كه از پيروزى انقلاب مى گذرد, دو جور سرود انقلاب ساخته مى شود, يك جور سرود انقلاب با آهنگ انقلاب. اين آن است كه از نظر ما خوبست و مطلوبست و در خور تقدير و تشويق, ولى يك جور سرود انقلاب با آهنگ ترانه هاى عشقى, فقط كلمات و شعرها عوض شده اين به درد نمى خورد. اين همانست كه حرام است. اين همانست كه در روايات ما دارد كه اگر قرآن را هم با آهنگ غنا بخوانيد حرام است; بلكه حرام اندر حرام است. تقاضاى من اين است كه هنرمندان راستين انقلابى شعر بسرايند و آهنگ بسازند آهنگ, خود آهنگ شور انقلابى را در انسان بالا ببرد, باور كنيد الان عده اى از اين سرودهاى انقلابى كه مى خوانند آدم را شل و ول مى كند, به جاى اينكه در آدم شور انقلابى به وجود بياورد, چرا؟

چون آهنگ, آهنگ عشقى و سكسى است, توى آن خواستند شعر انقلابى جا بدهند. براى آدمهاى هنرشناس از همان اول معلوم است كه عوضى است. اين را من در گفتگوهاى داخلى خصوصى مكرر گفته ام كه آيت الله بروجودى مرحوم شده بودند, فوت شده بودند, يك دسته اى به مناسبت هفتم يا چهلم ايشان گويا از رفسنجان آمده بودند قم, به مناسبت عزاى اين مرجع تقليد عام, اينها عزادارى مى كردند و شعرى مى خواندند و سينه مى زدند ولى به محض اينكه انسان اوليه فرد, اين شعار را گوش مى كرد تداعى مى كرد با يك ترانه عشقى كه همان روزها, راديو پخش مى كرد. آهنگ, آهنگ آن ترانه بود. شعر, شعر مرثيه بود! با هم نمى خواند با ريتمش مى شود سينه بزنى اما دل نمى شكست, چون آهنگ, آهنگ شاد بود.

بايد ميان محتواى انقلابى سرودها و آهنگى كه براى آن مى سازند سنخيت كامل باشد و انتظار دارم بخصوص دستگاه عظيم صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران در اين مورد دقت كند و اين نوع سرودها را حذف كند, و زمينه را خالى كند براى اينكه سرودسازان, سرودسرايان و آهنگ سازان خلاق علاقه مند به انقلاب اسلامى ما بداند نياز فراوان است, و سرودها و آهنگهاى واقعا انقلابى بسازند.

هنر, هنر تعالى بخش, هنرى كه كمك بكند به انسان كه از زباله دار زندگى منحصر در مصرف اوج بگيرد, بالا بيايد, معراج انسانيت را با سرعت بيشتر درنوردد, اين هنر, هنر اسلامى است. اين هنر, هنرى است كه مورد تشويق و تقدير اسلام است. الان كه مساله انقلاب فرهنگى در جامعه ما به حق, مطرح است البته حال فقط مطرح نيست از پيش مطرح بود ولى روى آن تاكيد شايسته اى مى شود بايد در اين انقلاب فرهنگى جاى والايى به انقلاب هنرى داده بشود تا معلوم بشود اسلام هنرپرور و هنردوست و هنرخواه است, نه ضد هنر, فقط بايد معين كرد كدام هنر؟

ما حرفهايمان هم راست و پوست كنده است, تعارف با كسى نداريم. در انقلاب صداقت و صراحت هست با هنر سكسى, پوست كنده مى گويم مخالفيم. با هنر شاهنشاهى و طاغوتى پوست كنده مى گويم مخالفيم, هنر تعالى بخش انسانى و انسانيت ساز را صادقانه تقدير مى كنيم و تشويق مى كنيم. پس اين را كه مى بينيد وقتى اسلام مى خواهد به نياز هنرى انسان بنگرد كاملا متوجه است كه هنر نردبان عروج و تكامل باشد نه وسيله سقوط و تباهى. هنرى باشد كه انسان را, انسانتر كند, نه انسان را به حيوانيت و سبعيت يا حيوانيت شهوت, يا حيوانيت طاغوتى و جباريت و سبعيت بكشاند.

بعد فردى و اجتماعى انسان

به بعد فردى انسان نگاه مى كند. يك انسان فرد از ديدگاه اسلام يك موجودى است كه داراى سهمى از استقلال و آزاديست. ببينم اگر ما گفتيم انسان يك موجودى است محو شده در اجتماع, ديگر آزادى براى فرد انسان معنى پيدا مى كند؟ شوخى است بگوييم انسان هم آزاد است, هم قطره اى است محو شده در دريا. اگر قطره ايست محو شده در دريا, ديگر چگونه خود انتخاب مى كند؟ اصولا چگونه ((خودى)) دارد؟ هر ((خودى)) هست مال جامعه است. بنابراين, يگر, تك انسانى, چند انسانى از ميان جامعه طاغوتى به پا خيزند عليه نظام طاغوتى تا او را فرو ريزند اين يعنى چه؟ ببينيم اگر انسان جزيى از جامعه و اجتماع خويش است محو شده در او, فانى در او, ((بى خود)) در او, ((خودى)) ديگر ندارد يعنى چه! اين چند تا انسانها دو سه گل, در لجنزارى مى رويند و آن قدر ريشه مى كنند و شاخه مى دهند و آن قدر با لجن و لجنزار در مىآويزند تا آن را به گلستانى فراخ تبديل كنند, اين مكانيسم در جامعه اسلامى چگونه پيش مىآيد؟

وقتى كه معلوم باشد انسان به عنوان فرد فانى در جمع نيست, تابعى از جمع نيست, تابعى از محيط نيست انسان فرد, انسان هم خودساز است, هم جامعه ساز است, هم محيطساز است, اين است مى بينيد در نگرش اسلام با انسان مساله اصالت نسبى فرديت انسان مورد توجه است. آن طرف هم, راستى انسان يك فرد مستقلى است كه از محيطش كاملا مستقل است؟ نخير. روى انسان خود به خود, بى اثر نيست. تاثير مى گذارد روى انسان نمى شود از تاثير محيط در انسان غفلت كرد. نمى شود يك بعدى نگاه كرد و گفت انسان آزاد است, خودساز است, مسلط است بر خود و محيط خود, همين و تمام. اين جور نيست. محيط در انسان اثر مى گذارد. علت اينكه اسلام مى گويد هر انسانى بايد به تمام مسايل محيطش بيانديشد و خود را در برابر مسايل محيط مسوول بداند همين است كه انسان از نظر اسلام موجودى است كه رابطه متقابل دارد. هم از محيط اثر مى گيرد و هم در محيط اثر مى گذارد ...

اى انسان تو بايد از نظر عواطف نه يكسره مهر باشى و نه يكسره قهر و كين باشى.

اخاق اجتماعى انسان, اخلاق مهر و كين با هم است. اخلاق تولى و تبرى با هم است حتى از اين بالاتر را توضيح مى دهم. انسان نرم مزاج سراپا محبت نسبت به همه, اين يك انسان نيمه تمام است. از نظر اخلاق اسلام, انسان مسلمان بايد به موقع بتواند خشم و كين داشته باشد, قهر داشته باشد در بيفتد, بجنگد, بكشد و كشته بشود.

آدمى كه آن قدر دل رحم است كه حتى نمى تواند ببيند جلويش مرغ را سر مى برند اين مى دانيد از كجا بالاخره سر در مىآورد؟ جامعه اين گونه آدمها, اى جامعه حمايت حيوانات غربى سر در مىآورد كه انجمنهاى فراوان حمايت حيوانات يكسرش است, نيروهاى دژخمى[ عليه] فلسطين و ارتيره و فيليپين و ويتنام و طبس يكسر ديگرش است!

تو اى انسان مسلمان, از نظر اخلاق بايد دلرحم باشى كه خدا دوست دارد انسانهاى دلرحم را و هم قدرت جهاد داشته باشى كه خدا دوست دارد انسانهاى را كه در راه او قتال مى كنند با صفهاى منسجم و به هم پيوسته. على گونه. اين انسان در برخورد با يك زن شوهر از دست داده يتيم دار, چنان دلسوز و دلرحم است كه آرام نمى گيرد تا به خانه او برود, برايش آرد ببرد, بچه هايش را نوازش كند, با آنها بازى كند تا مادر برود نان بپزد و باز مادر و فرزند نشناسد كه اين نوازشگر دلرحم امير مومنان على(ع) است و درست همان موقع افتخار مى كند, مى گويد من آن شمشيرزن در راه خدا هستم كه صدها نفر را كه با غرور عبادت و بندگى و نماز شب خواندن عامل فتنه و فساد و انحراف در امت اسلام شدند با فرمانى قاطع از دم شمشير گذراندم و نابودم كردم ...

/ 1