اشتباهدر اينجا بمعنى شبيه هم بودن استلا تستلمه المشاعراو را لمس نمىكند شعورهاتراخىفاصله دادن، بتأخير افتادنبانجدا شد، فاصله گرفتاينكجا استحيزهاو را در فضائى قرار داده استلاحآشكار و نمايان شدغيرتغييراتمجدبكسى كه گرفتار خشكسالى شدهقوامهميشه قيام كنندگانعرفاءجمع عريف: رئيس و سرپرست قبيله و طائفهجماعمحل اجتماعمرابيعجمع مرباع: جائى كه علف بهارى در آن مىرويداحماقورق نموده استارعىچرانده استمشتفىشفا جو و بهبودى طلب