اقتصاصنقل كردن و حكايت نمودنيعتقلبلند و حبس ميكندمذاقة مريرةطعم تلخ، چشيدنى تلخغلابجوش آمد، غليان نمودمرجلديكيرهبترسيده مىشود، ترس داده مىشودتزلفنزديك مىشودمقصرجاى قصور و سستىمرقلينسرعت كنندگانمضمارميدان مسابقهغاية قصوىمسافت و هدف نهائىشخصواكوچ و حركت كردندرى ناقعسيرابى كامللا يعوجكج نمىشودلا يزيغمنحرف نمىشودلا تخلقهاو را كهنه نمىكندردتردد و آمد و رفتولوجداخل شدنبين اظهرناميان ما است، پشت سر ما است