قاصعةتحقيركننده، برطرف كننده عطشحمىقورق، محل قدغن شدهاختبرامتحان نمودادرعبخود زره نمودخلعاز سر بيرون كردتذللذلت و تواضع نشان دادنمدحوررانده شدهيخطفمىربايديبهرغلبه و خيره ميكندرواءخوبى قيافه، خوش منظرعرفبوى خوشخفت البلوىسبك مىشد امتحان و گرفتارىجهده الجهيدتلاش بسيار و