افلتنجات يافتهاممداعبشوخيها و مزاحهاازوردزدكى فرار كردمناخمحل خواباندن شترانحان انسلاخهرسيده است وقت تمام شدنشاعزبىدور شولا اذلرام نمىشومتهشخوشدل و مايل مىشودنضبخشكيده استمعينآب جارىمستفرغةكاملا خالى شدهرعىچريدنتبركمىخوابد، بروك: خوابيدن شتر و گاوربيضةگله گوسفندتربضمىخوابد، ربوض: خوابيدن گوسفنديهجعشب مىخوابدبهيمة هاملةحيوان مهمل گذاشته شدهعركتماليدهجرتترك نمودغمضخواب، چشم بهم نهادنتجافتكنار و جدا نموده استهمهمتآهسته صدا نمودهتقشعتابر برطرف شدنامه 46اقمعريشه كن ميكنمنخوةتكبر و غروراسدمىگيرم و سد ميكنمثغرمرز و سر حدضغثچيزى به پرى دست، يكمشتاعتزمتصميم بگيرآسمساوات و برابرى كنلحظةنگاه گذراحيفظلم نمودن، منحرف شدنلا ييأسمأيوس نشود