ذى قارمحلى و ديهى است ميان واسط و بصرهيخصف نعلهكفش خود را مىدوخت و پينه ميكردساقحركت داد، بطرف هدف و مقصد راندبوأمنزل و مكان دادقناةنيزه، چوبه پرچم و مانند آنصفاةتخته سنگ سخت، منظور محيط و جامعه استساقةيكى از قسمتهاى لشكر كه حركت و اقدام لشكر را عهدهدار ميباشد، آنكه چيزى را جلو انداخته و ميراندولتپشت كردبحذافيرهاتمامى آن، همهاشلانقبنحتما سوراخ خواهم كرد، باطل را حتما مىشكافمجنبپهلو
خطبه 34
استنفاركوچ و حركت دادنافكلمه نفرت و انزجار استسئمتخسته و ناراحت شدمغمرةموج و پوشش و شدت،