ابتاعخريد، قبول بيع كردسبىاسير جنگىاعتقاز اسارت و بردگى آزاد كردخاس بهبه آن خيانت كردبكتسرافكنده نمود، بسرزنش گذاشتميسورآنچه ممكن و آسان است از ماده يسروفورفراوانى مال و ثروتمقنوطنااميد از ماده قنوط: نوميدىمستنكفخوددارى كننده از ماده استنكاف: خوددارى كردنلا تبرحزائل نمىشود، ثابت استلا تفقدكم نمىشود، ناياب نمىگرددمنىمقدر شده استجلاءكوچ كردن و دربدرشدنكفافآن مقدارى كه بانسان كفايت ميكندبلاغآنچه انسان را بمقصد و هدف مىرساند
دعاء 46
وعثاءزحمت و مشقت، مكان خسته كنندهكآبةغصه و اندوهمنقلبمحل بازگشت، رجوع و بازگشتمستخلفكسى كه خليفه و جانشين شدهمستصحبكسى كه همراه شده است