معافاة و عافيةسلامتى و محفوظىرفضترك نمودن، دست برداشتنمبليةكهنه كنندهسفرجماعت مسافرامواقصد نمودندمجرىجريان كننده، سير كننده كسى كه بسوى هدفى اسب ميراندلا يعدواتجاوز نمىكندحثيثسريع، عجله كنندهضراءناراحتيهائى كه از خارج مىآيدبؤس و بأساءناراحتيهاى داخلىصريع مبتلىبه زمين افتاده و گرفتار است، مريض است غش كردهبنفسه يجودجان خود را مىبخشد، مىميردهادمويران كنندهمنغضشكننده، از بين برندهامنياتآرزوها جمع امنيةمساورةحمله نمودن، سوار شدن
خطبه 98
مرقاز دين خارج شدزهقاز بين رفت، هلاك شدمكيثتوقف كردن، بدون عجله و با تدبر كار انجامدادنالنتمنرمى و سستى نشان داديدخوىپنهان شدصنايعجمع صنيعة: احسان و نيكى