انحيازمنضم شدن، تمايل نمودنجفاةمردم خشك و تندخو جمع جافىطغاممردم پست و رذللهاميماسبان و مردمان خوب و پيشرو جمع لهميميآفيخجمع يافوخ: گيجگاه، قسمتى از روى و سر كه ميان گوش و پيشانى واقع استوحاوحجمع وحوحة: صدائى كه از سينه مريض مىآيد (خيش خيش سينه)اخرةپايان كار،حسريشه كن كردننضالتيراندازى،شجرجراحت زدن با نيزههيمشتر تشنهمطرودةرانده شدهتذادمنع و برگردانده مىشود
خطبه 106
خرقپاره نمود،ستراتپوششها و پردههاغموضمشكل و سخت بودن،سريراتجمع سريرة: باطن و درونمشكاةطاقچه كوچكى در ديوار كه در آن چراغ مىگذاشتند (محل روشنائى)ذوابةپيشانى، جاى مو در جلو سرسرةناف، وسط شكم،بطحاءنام محلى است در مكه معظمهمواسمجمع ميسم: وسائل داغ نمودن