انصتواساكت شويد، گوش فرا دهيدغيلةغافلگير كردن، ترور نمودناستقالوادرخواست فسخ جنگ نمودندتنفيسنفس گشودنناعقصدا كنندهمضضسوزش و تلخىزيغتمايل بباطلخصلةسبب و وسيلهنتدانىنزديك مىشويم
كلام 121
رباطة جأشقوت و محكمى قلبرباطةمحكم و بسته بودنفشلسستى و ضعفيذبمنع و حمايت ميكندنجدةقدرت و شجاعتحثيثسريع و با عجلهكشيشصداى بهم خوردن پوست سوسمارخليتمبشما واگذاشته شدمقتحمهجوم كنندهمتلومتوقف و تأخير كننده
كلام 122
دارعكسى كه لباس جنگى پوشيده استحاسركسى كه لباس جنگى نداردانبىنگهدارندهتر، بى اثر كنندهترالتوواجمع شويد، دور بزنيد، خود را بپيچيد