ابتردم بريده، كسى كه نسل نداشته باشدمنهضبپا دارنده، به قيام وا دارندهنوامنزل و خانهابلغ جهدككامل كن سعى و تلاش خود رافلتةسخن و كارى كه بدون فكر و تدبر باشداقودنحتما خواهم كشيدخزامةحلقه لجام و افسارمنهلراه آب
كلام 135
طلبةچيز خواستنى، قصاص و انتقامقبلهمنزد ايشان، پيش ايشانفئة باغيةگروه ستمگرحمأخويش نزديك، گل سياه و متعفنحمةنيش زنبور و عقرب، منظور از حمأ و حمة زبير است كه خويشاوند حضرت و صاحب شمشير بود، و يا منظور سياهى دل و اذيت ايشان ميباشدمغدقةپائين انداخته شده، آويزان پرده فرو افكنده شده،غدقشاخه آويزان