خطبه 149 - واژه های نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بگشايديعتق رقابندهاى را آزاد نمايديصدع شعباجمعيتى را متفرق سازديشعب صدعاجمع كند متفرق راقائفكسى كه رد پا را مىشناسدشحذتند و تيز شدن كارد و شمشيرقينآهنگرنصلتيغه و دم شمشيرتجلىكشف مىشود، روشن مىگردديغبقونشبانگاه مىنوشندصبوحآنچه طرف صبح نوشيده مىشودخزىذلت و خوارىيستوجبوا الغيرمستحق تغيرات و تبدلات شونداخلولق الاجلاجل سريع شد، مدت عمر نزديك بپايان شداشالوادست بالا نمودندلقاحشتر باردار، اشالوا عن لقاح حربهم: دست بالا نمودن از شتر بارور جنگغالتاز ماده غول، ديو، غالتهم السبل: راهها خوفناك و پر از ديو شدبصائرديدها و بينشها جمع بصيرةاسيافشمشيرها جمع سيفرصچيدن چيزها پهلوى هم مثل آجراساسپايه و بنماروامضطرب شدندذهلواغافل شدندراكنتكيه و اعتماد كنندهخطبه 149
مداحردور كننده، راننده