5- احاديث امامت - واقعه غدیر، اوج ابلاغ ولایت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

واقعه غدیر، اوج ابلاغ ولایت - نسخه متنی

مرکز تحقیقات دارالحدیث

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5- احاديث امامت

«امام» كه به لحاظ واژه شناسى، پيشرو، پيشتاز و سرپرست و پيشواى قبيله اى است،24 بى گمان در فرهنگ قرآنى و دينى، پيشوايى است كه در ابعاد گونه گون زعامت امت در اداره امور جامعه را برعهده دارد. اين حقيقت را از جمله مى توان از دو نامه اى كه ميان مولا على(ع) و معاويه مبادله شده است دريافت. على(ع) در ضمن نامه اى دراز دامن از جايگاه خود و اهل بيت(ع) سخن مى گويد و وصايت و جانشينى اش از رسول اللّه(ص) را يادآورى مى كند. معاويه در جواب به صراحت مى گويد: الا وانما كان محمد رسول اللّه من الرسل الى الناس كافة فبلّغ رسالات ربّه لايملك شيئاً غيره كه يعنى او مبلغى بود با رسالت رساندن كلامى و سخنى و بس نه پيشوا بود و نه زعيم و نه زمامدار سياسى و نه و على(ع) در جواب به صراحت مى نويسند: والذى انكرت من امامة محمد - صلى الله عليه وآله - زعمت أنّه كان رسولاً و لَمْ يكن اماماً فانّ انكارك ذلك على جميع النبييّن الأئمة، ولكنّا نشهد أنّه كان رسولاً نبيّاً اماماً.25

اين گفتگو بروشنى نشانگر جايگاه امامت در انديشه اسلامى است و نيز بيانگر چرايى ستيز بنى اميه با اين عنوان، اكنون اين توضيح مى تواند عمق اخبار و احاديث بسيارى را نشان دهد كه رسول اللّه(ص) در آنها بر امامت على(ع) تأكيد كرده است؛ از جمله: ياعلى أنت وصيّى و خليفتى و امام أمتى بعدى26 و يا أنت امام كل مؤمن و مؤمنه، وولىّ كل مؤمن ومؤمنه بعدى و .

و اين تأكيد و تنبيهى است بر تداوم پيشوايى در وجود على(ع).

6- احاديث خلافت

«خلافت» نيز تعبيرى قرآنى و اصطلاحى دينى است كه بروشنى جانشينى در ابعاد مختلف را نشان مى دهد، مگر اينكه بُعْدى از ابعاد استثنا مى شده است. از اين روى سياست بازان پس از رسول اللّه(ص) نيز تلاش بسيار كردند تا اين عنوان را به گونه اى بر خود استوار دارند، رسول اللّه(ص) از همان آغازين روزهاى فراز آوردن دعوت و گستراندن پيام خود، بر «خلافت» على(ع) تصريح و تأكيد كرد. اين تصريح و تأكيد را در روايات بسيارى كه نشانگر آن در مواقع و مواضع متعدّد است توان ديد، كه نشانى است از اهتمام رسول اللّه(ص) براى رقم زدن سرنوشت آينده امت.27

7- احاديث ولايت

از جمله عناوين شكوهمندى كه در روايات و نيز احاديث تفسيرى درباره على(ع) آمده است، عنوان «ولى» است. مى دانيم كه استعمال ماده «و- ل - ى» به معناى سرپرست، زعيم و پيشوا در ادب عربى بسى شايع بوده است و به اين نكته در تحليل حديث غدير اشاره خواهيم كرد. عنوان «ولى» و «ولايت» براى مولا(ع) نيز در بيان و آموزه هاى رسول اللّه(ص) بسيار است، و اين سخنان شكوهمند و تنبه آفرين در موارد و مواضع بسيار عرضه شده است. آغازين آنها در همان مجمع كوچك ولى سرنوشت ساز خويشان رسول اللّه(ص) بوده است كه از آن ياد كرديم (=حديث الأنذار)، پس از آن نيز پيامبر(ص) بارهاى بار اين عبارت را در باره على(ع) به كار برده است:

يا علىّ، أنت ولىّ الناس بعدى، فمن أطاعك فقد أطاعنى و من عصاك فقد عصانى.28

اين گونه تعابير بسيار است و منابع حديثى اهل سنت آكنده است از اين نقلها كه بخش قابل توجهى از آنها را در ذيل عنوان «احاديث الولايه» آورده ايم29. اين تعبيرات بويژه با قيد «من بعدى» هيچ ترديدى را باقى نمى گذارد كه رسول اللّه(ص) با اين همه، جريان سياسى پس از خود را رقم زده است و زعامت سياسى پس از خود را نشان داده است.

8- حديث ثقلين

از جمله چاره انديشيهاى رسول اللّه(ص) براى آينده امت و جلوگيرى از گسترش ضلالت و جهالت و حيرت در ميان امت، تلاش براى تعيين مرجعيت فكرى و نشان دادن جهت گيرى استوار حركت فكرى و تبيين چگونگى تفسير مكتب و قرآن و سرچشمه آن است. اين حقيقت شايد روشنترين گونه خود را در «حديث ثقلين» نشان داده است. حديث ثقلين با محتوايى واحد و گونه هاى بيانى بسيار و مكرّر در مكرّر فراز آمده است. در عرفه، مسجد خيف، غديرخم، آخرين سخنرانى رسول اللّه(ص) به هنگام بيمارى در بستر و در حجره شريف و افزون بر اهل بيت(ع) بسيارى از صحابيان آن را گزارش كرده اند و كسانى بسيار از تابعيان و عالمان بر استوارى آن تأكيد ورزيده اند30 يكى از گونه هاى مختلف نقل آن چنين است:

انى تارك فيكم ما إنْ تمسّكتم بِهِ لَنْ تضلّوا بعدى، أحدهما أعظم من الآخر، كتاب اللّه حبل ممدود من السماء الى الأرض، وعترتى أهل بيتى و لَنْ يفترقا حتى يردا على الحوض فانظرو كيف تخلفونى فيهما.31

كلامى است عظيم ومنقبتى بزرگ و فضيلتى است عديم النظير، و هدايتى است سعادت آفرين، و رهنمودى است ضلالت زدا. مهمترين نكته اى كه اين كلام عظيم رسول اللّه(ص) آن را مى نماياند و هيچ ترديدى را برنمى تابد، مرجعيت بخشيدن به اهل بيت(ع) و وجوب پيروى از آنان در اقوال، افعال و است.

بر اين حقيقت والا بسيارى از عالمان تصريح كرده اند، از جمله متكلم بزرگ اهل سنت سعد الدين مسعود بن عمر تفتازانى:

خداوند در هدايت آفرينى و رهايى بخشى از ضلالت، عترت را همبر قرآن ساخت.

تمسّك به قرآن جز فراگيرى هدايت و دانش از قرآن نيست و چنين است تمسّك به عترت.32

دو ديگر آنكه بزرگترين رسالت و مسئوليت رسول اللّه(ص) هدايتگرى و تلاش در جهت ضلات زدايى است؛ اين از يكسو. از سوى ديگر روشنترين و بديهى ترين واجب براى مسلمانان تمسّك به هر آن چيزى است كه هدايت مى آفريند و ضلالت مى زدايد. بدين سان رسول اللّه(ص) با جمله ما ان تمسكتم بهما لَنْ تضلّوا اين واجب مؤمنان را در پيشديد آنها نهاده است. آيا كسى مى تواند در اين وجوب پيروى از «عترت» - كه هدايت آفرين است و گمراهى زدا - ترديد كند؟

سه ديگر آنكه تمسّك به اين دو «گرانبها» در رسيدن به مقصد والا و مقصود اعلى و دستيابى به هدايت بسنده است، و وراى آن جز ضلالت نخواهد بود «وماذا بعد الحق الاّ الضلال». ديگر آنكه حديث ثقلين بدون هيچ ترديدى «عصمت» عترت را رقم زده است؛ يكى بدان جهت كه رسول اللّه(ص) بدون هيچ قيد و شرطى تمسّك بدانها را لازم شمرده است، آيا مى توان تصوّر كرد كه پيامبر(ص) امت را به كسانى ارجاع داده و بدون قيد و شرط چنگ انداختن به آموزه هاى كسانى را لازم شمرده است كه خود در لغزشند؟ دو ديگر آنكه اهل بيت(ع) همبر قرآنى هستند كه هرگز باطل در آن راه ندارد. نيز تمسّك به آنها سدّى است در برابر گمراهى؛ اگر گمراهى بر كسانى روا باشد، آيا گمراهى زدا توانند بود؟

و بالاخره حديث ثقلين، جداناپذيرى عترت با قرآن را رقم زده است، و روشن است كه يعنى هرگز با آموزه ها و احكام آن مخالفت نخواهند كرد و بدين سان از آن «ثقل» جدا نخواهند شد. نيز چنين است تعبيرهايى بلندى چون على مع القرآن و القرآن مع على و على مع الحق والحق مع على درباره مولا(ع).

بدين سان رسول اللّه(ص) با حديث ثقلين، مشعلى سپيدى آفرين در معبر زمان نهاده است تا امت مسلمان هرگز به تاريكزار گمراهى دچار نشوند و با تمسّك به آنها در گذرگاه زمان از امواج فتنه ها برهند و به ساحل هدايت درآيند، بر آنان كه اين حق را دريافته اند و اين نعمت را شناخته اند و پاس داشته اند، ارزانى باد.33

/ 9