9- حديث سفينه - واقعه غدیر، اوج ابلاغ ولایت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

واقعه غدیر، اوج ابلاغ ولایت - نسخه متنی

مرکز تحقیقات دارالحدیث

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

9- حديث سفينه

پيامبر(ص) در ميان امت سر رشته امور را به دست دارد. دامنه جامعه اسلامى هنوز چندان گسترده نيست، با اين همه آن جامعه نوپاى كوچك با مسائل بسيارى از درون و بيرون مواجه است؛ مسائلى انحراف آفرين و دگرگون كننده. جريان نفاق در درون همان جامعه شكل گرفته است و ارتداد برخى در همان جامعه صورت گرفته است و رسول اللّه(ص) روزگارى مى انديشد كه اين مشعل فروزان خاموش مى شود امّا امت بايد راه را ادامه دهد. آنچه را آورديم چاره انديشى است براى فردا در هنگامه شعله ور گشتن آتش فتنه و به خروش آمدن امواج گمراهيها.و در همين سمت و سوى است كلام بلند و والا و روشنگر ديگر رسول اللّه(ص) كه به «حديث سفينه» شهره است، و يكى از نقلهاى آن چنين است:

ألا إن مثل أهل بيتى فيكم مثل سفينة نوحه، من ركبها نجا ومن تخلّف عنها هلك

چه تشبيه بيدارگر، هول انگيز و تنبه آفرينى!

رسول اللّه(ص) در آينه زمان، فتنه گريها، آتش افروزيها و جريان سازيها را مى نگرد. و اين همه امواج خروشان و غول پيكر دريا مانندى را مى سازد؛ امواجى كه هر آن كس كه در كامش قرار گيرد، غرق شود و هر آن كه در معرض او باشد تباه گردد. چه بسا كسانى به پندار رهايى، از اين امواج بلنداهايى خيالى بجويند و بدانجاها درآيند، امّا امواج فراز آيد و آنها را در كام خود فرو برد. پس امت بايد بيدار باشد كه تنها راه نجات در آمدن به «سفينه» است، يعنى پيروى از اهل بيت(ع) و چنگ انداختن به آموزه هاى آنها. و شگفتا از آن امواج و به وجود آوردن پناهگاههاى پندارى براى مردمان؛ يعنى ساختن عالِمها، و يا بهتر بگوييم عالم نماها، فرقه ها، جريانها، تا مگر مردمان بدانسوى ها روانه شوند و از درآمدن به كشتى نجات حقيقى باز مانند.

در دلالت اين حديث بر وجوب اطاعت از اهل بيت(ع) ترديد نيست؛ مگر مى شود خردمندى امواج خروشانى را كه در كام آن قرار گرفتن، همان غرق شدن و تباه گشتن است را بنگرد و در رهايى از آن ترديد كند؟ ديگر آنكه پى آمد قطعى اين روى آوردن، رهايى از امواج و هدايت است. ديگر آنكه اين سفينه نجات بخش است، پس اين عزيزان معصومند وبدور از خطا. 34

10- احاديث دوازده جانشين

از جمله احاديث مهم و شايان تدبّر و توجه در چاره انديشى درباره آينده امت، احاديثى است كه تعداد جانشينان رسول اللّه(ص) را رقم مى زند. اين احاديث كه فراوان نقل شده و با طرق مختلف و در نقلهاى گونه گون و صحيح آمده است،35 نشان مى دهد كه خلفاى رسول اللّه(ص) دوازده نفرند. يكى از نقلها چنين است:

لايزال الدين قائماً حتى تقوم الساعه أو يكون عليك أثنا عشر خليفه كلهم من قريش.36

و نقل ديگرى از آن بدين گونه است:

عن جابر بن سمرة قال: كنت مع أبى عند النبى(ص) فسمعتهُ يقول: بعدى إثنا عشر خليفه، ثم أخفى صوته. فقلت لأبى: ما الذى اخفى صوته؟

قال، قال: كلّهم من بنى هاشم.37

و در نقلى ديگر:

يكون من بعدى اثناعشر أميراً.38

با اين گفته ها، رسول اللّه(ص) چه چيزى را نشان داده اند؛ از واقعيتى كه رخ خواهد داد سخن گفته اند و يا از حقيقتى كه بايد باشد؟ و يا در واقعِ تاريخ و در آينه زمان، خلفاى خود را نشان داده است - يعنى هر آن كه بر اين مسند تكيه زند - يا آنكه رسول اللّه(ص) بر اين حقيقت تنبّه داده و كرده است كه پيشوايان پس از من دوازده نفر بايد باشند و نه جز آنها و تا فرجام روزگار همين است و بس.

گويا ترديد نباشد كه رسول اللّه(ص) جانشين معرفى مى كند، يعنى كسانى را كه پا جاى پاى او مى نهند و چون او بر مردمان حكم مى رانند، يا اگر بر مسند خلافت تكيه زنند، مانند او خلافت را پيش خواهند برد. گو اينكه كسانى كوشيده اند براى اين كلام الهى رسول اللّه(ص) مصداقهايى بتراشند39، و ابو جعفر بن محمد بن سلامه ازدى طحاوى بر اين باور رفته است كه مراد، خلفاى اربعه، معاويه، فرزندش يزيد و هستند.40

شگفتا بر دين رسول اللّه(ص) چه مى بندند؟! براساس اين تفسير، پيامبر(ص) اينان را چونان خلفاى خود معرفى مى كنند، كه مردم سخن آنان را بشنوند و از آنان اطاعت كنند؟ از يزيد؟ از عبدالملك بن مروان و ؟ كبرت كلمه تخرج من أفواههم إن يقولون الاّ كذبا .

چگونه توان تصوّر كرد پيامبر(ص) كه پيام آور كرامت، شرف، آزادى، صداقت و قداست است، جانشينانى ستم پيشه، فسادگر، تيره جان و جنايت پيشه معرفى كند؟41

بدون هيچ ترديدى اگر كسى اصل روايت را بپذيرد - كه چاره اى جز آن نيست - بايد به تفسير شيعه خستو شود كه اينان على(ع) و فرزندان او هستند، كه در برخى روايات ديگر از رسول اللّه(ص) با اسم و بصراحت ياد شده اند كه:

1) دوازده نفرند شناخته شده و روشن و منطبق با حديث؛

2) همه از قريش هستند؛

3) ديديم كه ذيل برخى از روايات «كلهم من بنى هاشم» داشت، و چنين است كه همه از بنى هاشم هستند، و مؤيد اين حقيقت كلام بلند علوى است كه:

ان الأئمه من قريش فى هذا البطن من بنى هاشم لاتصلح على سواهم ولايصلح الولاة من غيرهم.42

4- از اهل بيت رسول اللّه(ص) هستند،و در انطباق روشن با آنچه در صفحات پيش آورديم و نصوص بسيار آن گزار ش خواهد شد؛

5- چنانكه اشاره كرديم دقيقاً منطبق هست با آنچه از امامان(ع) در تفسير اين جمله آمده و نامهاى آن بزرگواران بدقت ياد شده است؛

6- بر اساس روايات بسيار، رسول اللّه(ص) تداوم امامت حضرت مهدى(عج) را تا قبل از قيامت تصريح كرده است، كه آخرين امام از سلسله دوازده گانه معتَقَدْ شيعى است؛ برخى از اين روايتها چنين است:

المهدى منّا أهل البيت يصلحه اللّه فى ليله.43

المهدى من عترتى من ولد فاطمه.44

لو لم يبق من الدنيا الاّ يوم لبعث اللّه - عزّ وجلّ - رجلاً منّا يملأ عدلاً كما ملئت جوراً.45

لاتقوم الساعة حتّى يلى رجل من أهل بيت يواصلى اسمه اسمى.46

الأئمة بعدى اثنى عشر تسعة من صلب الحسين والتاسع مهديهم.47

اكنون در تكميل و تعميم سخن در اين باره نكاتى ديگر را مى آوريم:

الف - حديث «اثنى عشر خليفه»، يا «امير» به روايت جابربن سمرة - چنانكه اشاره كرديم - حديثى است مشهور با طرق مختلف و نقلهاى گونه گون كه بيشترين كسانى كه آن را گزارش كرده اند بر اين باورند كه رسول اللّه(ص) آن را در «حجة البلاغ» فرموده اند. فحص دقيق نقلهاى مختلف و گزارشهاى گونه گون روشن كرد كه رسول اللّه(ص)اين سخن را در دو مكان القا فرموده اند:

1) مسجد النبى: بر اساس نقل مسلم و احمد بن حنبل، نقل جابر بدين گونه است: سمعت رسول اللّه(ص) يوم الجمعة عشية رجم الاسلمى يقول: لايزال الدين .

«ماعز بن مالك اسلمى» ياد شده در اين نقل قطعاً در مدينه رجم شده است؛ افزون بر اينكه در نقلهايى به شنيدن آن در مسجد پيامبر(ص) تصريح شده است؛ از جمله در اين نقل:جئت مع أبى الى المسجد و النبىّ يخطب كه ظاهر آن نشانگر اين است كه مراد مسجد النبى است.

2) حجة البلاغ: اين نقل نيز از جابر بن سمره است. او مى گويد اين سخن را در آن حج عظيم و در سرزمين عرفات شنيده است.

ب - بهره گيرى رسول اللّه(ص) از اجتماع عظيم امت در عرفات براى فراز آوردن اين حقيقت بسى آموزنده است. رسول اللّه(ص) حديث ارجمند و سرنوشت ساز «ثقلين» را نيز از جمله در اين جايگاه عظيم و مراسم پرشكوه اعلام كرده است. بر روى هم در اين مراسم بزرگ است كه «ثقلين» همسان و همبر براى هدايت امت طرح مى شود و مصاديق عترت روشن مى شود و در پايان، ولايت «اكمال دين»، و عدم ابلاغ آن چونان تباه گشتن تمام رسالت تلقى مى گردد. گويا در اين حج، رسول اللّه(ص) نگاهى دوباره دارد به تمام دين و تأكيد و تشريحى دارد از همه آيين و در اين واپسين روزهاى سفر تأكيد مى كند بر حج و ولايت.

ج - برخى از نقلهاى گونه گون حديث، نكته سئوال انگيز و شايان توجه دارد. برخى نقلها حديث را تا جمله «كلهم من قريش» دارد، نقلهايى گوياى اين هستند كه جابر اين جمله را نشنيده است و از پدرش سئوال كرده، و او گفته است كه ادامه كلام، «كلهم من قريش» و يا «كلهم من بنى هاشم» بوده است. اين نقلها سه گونه است:

1- جابر فقط مى گويد: «ثم قال كلمة لم افهمها»48 و يا «ثمّ تكلّم بكلمةٍ خفيت علىّ»49 بدون اينكه چرايى اين ناپيدايى سخن و شنيده نشدن آن بيان شود.

2- در برخى نقلها جابر تصريح كرده است كه چون رسول اللّه(ص) صدايش را پايين آورد من نشنيدم: «ثمّ أخفى صوته ».50

3- تصريح شده است كه شنيده نشدن كلام پيامبر براى آن بوده است كه غوغا و تشنج به وجود آمده و كلام رسول اللّه(ص) در سر و صدا و فريادهاى مردمان شنيده نشده است. شگفت انگيز است، همين كه پيامبر صدايش را فرو مى آورد، برخلاف صريح امر الهى كه: لاترفعوا اصواتكم فوق صوت النبى، مستمعان كلام پيامبر، سخن خويش را چنان فراز مى آورند كه صداى پيامبر در ميان آن غوغا نامعلوم مى گردد و راوى نمى شنود و براى آگاهى از ادامه كلام به ديگران پناه مى برد كه مى گويند: «كلهم من قريش» بوده است. تعبيرهاى گونه گون آن چنين است:

ثم لغط القوم وتكلّمو فلم افهم قوله بعد كلّهم، فقلت لأبى يا ابتاه مابعد كلّهم؟ قال: كلّهم من قريش.51

در نگريستن و تأمل در آنچه آورديم پژوهنده را به نكاتى رهنمون خواهد شد كه يادآورى آن خالى از فايده نيست:

1- نشان مى دهد كه ماجراى خلافت و سرنوشت آينده امت بسى حساسيت برانگيز بوده است؛ هم پيامبر(ص) چون به جان كلام مى رسد آهنگ كلام را فرو مى آورد، و هم مردم چون مى شنوند عكس العمل نشان مى دهند و جنجال مى كنند و از پذيرش تن مى زنند.

2- اينكه برخى روايات «فروكاستن كلام» را آورده اند و برخى جنجال و غوغا را، بعيد نمى نمايد كه هر يك از اين تعبيرها مرتبط با موردى از نقل باشد. جابر تصريح مى كند كه در مسجد چون پيامبر صدا را پايين آورد، سخن او را نفهميدم، و در حديث نقل شده در «مسند احمد بن حنبل»52 تصريح شده است كه چون مردم جنجال كردند سخن پيامبر(ص) را نشنيدم.

3- آنچه بسيار شايان توجه است اين است كه در نقلى آمده است كه پيامبر چون صدايش را آهسته كرد فرمود: «كلهم من بنى هاشم» 53 بعيد نمى نمايد كه ادامه كلام بواقع «كلهم من بنى هاشم» بوده است، كه غوغا آفريده و بسيارى از شنيدن آن فرياد برآورده اند و بدان تن نداده اند. نكته اى كه اين موضوع را استوارتر مى نماياند اينكه در صحنه سازى سقيفه و در مشاجره هاى آن روز سياست بازان به اين سخن استناد نكردند و نگفتند كه پيامبر(ص) فرمود:«كلهم من قريش و» كه گويا اين سخن مى توانست كارساز باشد. از اين رو مى توان گفت كه ادامه كلام «كلهم من بنى هاشم» بوده است، كه بعدها و به هنگام تدوين آثار، مصلحت چنان دانسته شده است كه «كلهم من بنى هاشم» به « من قريش» تغيير يابد.

به هر حال اين حديث با نقلهاى بسيار و طرق گونه گون - كه مورد تأييد محدثان اهل سنت نيز قرار گرفته است - هيچ پيامى جز گزارش ولايت على و فرزندانش(ع) ندارد و تصريحى است بر خلافت على پس از رسول اللّه(ص) و تأكيدى است بر سياست عظيم و استوار پيامبر در جهت روشنگرى در باب آينده حاكميت و رهبرى است.

/ 9