ارزش موعظه ها و سخنان حکمت آميز در اين است که از منابع اصيل و سرچشمه هاي پاک و ناب، جاري شده باشد تا در سرزمين دلها سرازير شود، و تخم محبت و خوبي و نيکوکاري را در آن بروياند و ريشه هاي بدي و تباهي و دشمني را از آن برکند، انساني که مي خواهد درون خود را بسازد، و روح خود را کمال بخشد، بايد در پي به دست آوردن حکمت و رهنمودي باشد که پرده از روي عيبهاي او بردارد، و به آنچه وي را از فضيلتهاي انساني دورساخته آگاه گرداند، همچنين به موعظه اي گوش فرا دهد، که او را به پروردگار نزديک سازد و ايمان را در دل او ريشه دار و استوار کند. اکنون ما زلال حکمت و کمال موعظت را در خلال سخنان امام رضا عليه السلام از نظر مي گذرانيم، تا جان خويش را صفا دهيم ودل خود را روشني بخشيم و اين فرصت نوراني را مغتنم شماريم و در پرتو آن بر ايمان خويش بيفزاييم.
عبادت واقعي
نخستين پند و موعظه اي را که در سخنان امام عليه السلام با آن روبرو مي شويم اين است که: عبادت و بندگي خدا زيادي روزه و نماز نيست، بلکه عبادت کثرت تفکر در امر خداست. مقصود امام عليه السلام در اين تعريفي که از عبادت فرموده با همه معناي گسترده و مفهوم ژرفي که اين واژه دارد، اصلاح نظريه مردم درباره عبادات، امثال نماز و روزه و جز اينها و نيز تذکر اين است که اعمال مذکور به همين حرکات واجب واذکار مقرر در نماز، و يا خودداري از خوردن و آشاميدن و امثال آن در روزه، منحصر نيست، بلکه اينها صورت خارجي عمل است و عبادت، آن محتوايي است که در درون اين قلب قرار دارد. امام عليه السلام مي فرمايد: عبادت بسيار انديشيدن درباره خداوند است. اما بسياري نماز و روزه اي که از حدود حرکات مقرر و صورت معين آن تجاوز نمي کند و خالي از محتواي ايماني استوار است، و انسان در شبانه روز به انجام دادن آن عادت کرده است عبادت نيست. از اين رو چه بسيار است نمازگزار و روزه گير که گناهان بزرگ مرتکب مي شود، و خود را در زندگي به انواع گناهان مهلک دچار مي سازد، و تسليم هواها و هوسهاي خود مي شود. بديهي است اين گونه نماز و روزه جز حرکات و اعمالي قالبي که فاقد هر گونه محتواي حکيمانه و اصالتهاي روحي است، چيز ديگري به شمار نمي آيد. نه تنها تفکر بسيار درباره خدا خود عبادت است بلکه اصل و مقصد هرعبادتي است، زيرا هنگامي که انسان در چگونگي نظام آفرينش و آفريننده آن به تأمل و تفکر مي پردازد، و به اسرار و دقايق فراوان هستي و آنچه وجود او را در ميان گرفته مي انديشد ناگزير در برابر نيرويي که اين نظام را پديد آورده و قوانين آن را با اين همه دقت و صحت بنيان نهاده خود را حقير و ناچيزمي بيند، و نيز زماني که انسان به نيروي خرد و انديشه اش در مي يابد، که قدرت خداوند بزرگ بر همه عوالم هستي احاطه دارد، و هيچ موجودي نيست مگر اين که در زير سلطه و قدرت اوست بي آن که بتواند راهي براي چيرگي بر اين سلطه، و رهايي از اين قدرت مطلقه براي خود پيدا کند، ناگزير وجود او را ايماني ژرف به آفريننده و پديده آورنده هستي فرا مي گيرد، و در برابر اين همه آثار عظمت با تمام وجود و از ته دل خضوع و فروتني مي کند.
مفهوم توکل
مردي از آن حضرت درباره گفتار خداوند عزوجل پرسيد که فرموده است: "وَ مَن يتَوکَّل عَلَي الله فَهُوَ حَسبُهُ" . امام (ع) فرمود: توکل درجاتي دارد، يک درجه آن اين است که در همه کارهاي خود به خدا اعتماد کني و به آنچه مي کند خشنود باشي و بداني که خداوند خير و عنايت خود را از تو دريغ نداشته است و يقين کني که در همه کارها حکم به دست خداست بنابراين به او توکل، و امور خود را به او واگذار کن، ديگر از درجات توکل ايمان به همه چيزهايي است که خداوند آنها را در پس پرده غيب نگه داشته است و دانش تو بدانها احاطه ندارد و تو شناخت آنها را به او واگذاشته اي و در اين مورد و ديگر موارد به او اعتماد کرده اي. در جاي ديگر از آن حضرت پرسش شد که توکل چيست؟ امام عليه السلام فرمود: اين که از جز خدا نترسيم.
درجات خودپسندي
احمدبن نجم از آن حضرت درباره عجب و خودپسندي که موجب تباهي اعمال است پرسيد: امام عليه السلام فرمود: خودپسندي درجاتي دارد، يکي از آنها اين است که کارهاي زشت انسان برايش آرايش داده مي شود و در نتيجه اعمال بد خود را خوب مي بيند و به غرور مي افتد و مي پندارد که آنچه انجام مي دهد خوب است، ديگر از درجات خودپسندي اين است که بنده به پروردگارش ايمان مي آورد و اين را منّتي از خود بر خدا مي داند، در حالي که منت براي خداوند است که نعمت ايمان را به او ارزاني داشته است، همچنين فرموده است: کسي که اين پنج صفت در او نيست، در هيچ امري از امور دنيا و آخرت به او اميدوار نباشيد، و اين کسي است که اصالت خاندان، بخشش طبع، استواري خلق، نجابت نفس و بيم از پروردگار را در او نمي يابي.
فرومايه کيست؟
از آن حضرت پرسش شد فرومايه کيست؟ فرمود آن که به چيزي جز خدا خويش را سرگرم کرده است. و فرمود: خداوند بيهوده گويي و تلف کردن دارايي و پرسش و خواهش بسيار را دشمن مي دارد. و فرمود: دوستي و مهرباني با مردم نيمي از خردمندي است. و فرمود: خرد مرد مسلمان زماني کامل مي شود، که اين ده صفت در او وجود يابد: خوبي او به ديگران برسد، و از بدي او ايمن باشد، نيکي اندک ديگران را بسيار شمارد، و نيکي خود را به ديگران اندک داند، درخواستهاي ديگران او را به ستوه نياورد ، و از به دست آوردن دانش در تمام دوران عمر خويش دلگير نشود، ناداري را در راه خشنودي خداوند از توانگري بيشتر دوست بدارد، و خواري را در راه او از عزت در نزد دشمنانش محبوبتر بداند، و به گمنامي بيش از آوازه و شهرت راغب باشد. سپس فرمود: اين دهمي و چه مهم است آن. عرض شد: آن چيست؟ فرمود: اين که به هيچ ... ننگرد مگر اين که او را بهتر و پرهيزگارتر از خويش بداند، زيرا اين مردم دو گونه اند، گونه اي از او بهتر و پرهيزگارترند و دسته اي از او بدتر و فرومايه تر، پس هنگامي که کسي را ديدار مي کند که از او بدتر و پست تر است بايد چنين پندارد که شايد خوبي اين مرد در باطن است، و اين پوشيدگي براي او بهتر باشد، و خوبي من در ظاهر و آشکار است که اين براي من بد است و چون با کسي که از او بهتر و پرهيزگارتر است روبرو مي شود و براي اين که خود را به مرتبه او برساند نسبت به او تواضع مي کند، اين فروتني به او بزرگي مي دهد و بر خوبي او مي افزايد، و در ميان مردم نيکنامي و سروري به او مي بخشد.
توصيه هاي رفتاري
امام فرمود: خاموشي دري از درهاي حکمت است، خاموشي محبت ديگران را به سوي خود مي کشاند، و به هر خوبي رهبري مي کند. و فرمود: دوست هر ... خرد او، و دشمنش ناداني اوست. و فرمود: پاکيزگي خوي پيامبران است. و فرمود: اگر سخن از کسي مي گويي که حضور دارد، او را با کنيه بخوان و اگر غايب است نام او را ياد کن. و فرمود: بر مردم روزگاري فرا مي رسد که سلامت کامل اگر ده جزء باشد نه جزء آن در گوشه گيري، و يک جزء ديگر در خاموشي است. و فرمود: هر ... محاسبه نفس خويش کند سود برد و هر ... از آن غفلت کند دچار زيان شود، و هر ... بيمناک باشد ايمني يابد، و آن که از گذشت روزگار عبرت گيرد داراي بينش شود، و هر که از بينش برخوردار باشد داراي فهم شود و آن که داراي فهم است عالم و دانشور است. آن ... که نادان را دوستدار شود در رنج افتد، بهترين دارايي آن است که آبروي آدمي بدان نگهداري شود، و برترين خرد اين است که انسان خويشتن را بشناسد. مؤمن اگر خشمگين شود خشم او وي را از طريق حق بيرون نمي برد، و اگر خوشحالي و رضامندي يابد اين خرسندي او را دچار باطل نمي سازد، و هنگامي که قدرت و غلبه مي يابد بيشتر از آنچه حق دارد نمي گيرد. و فرمود: هر ... خوبيهايي دارد که به آنها ستوده مي شود و نيازي به خودستايي ندارد. و فرمود: دلها را رغبت و نفرت، و نشاط و سستي است هنگامي که دل ميل و اقبال مي کند بينش و ادراک دارد و زماني که نفرت و بي ميلي دارد، افسرده و ناتوان است از اين رو دل را هنگامي که اقبال و نشاط دارد به کار گيريد و زماني که سست و بي ميل است او را رها کنيد. و فرمود: پادشاه را با بيم، و دوست را با فروتني، و دشمن را با خودداري و پرهيز و توده مردم را با گشاده رويي همنشيني کنيد. و فرمود: ...اي آرزوها آفت، و نيکوکاري، براي دورانديش غنيمت، و کوتاهي و اهمال براي توانگران مصيبت است، بخل آبرو را از ميان مي برد، و دوستي، ناخشنوديها پديد مي آورد، برترين و گرامي ترين خويها به جا آوردن کار نيک و دستگيري ستمديدگان، و تحقق آرزوي آرزومندان و فراهم آوردن اميد اميدواران است. و فرمود: گمان خود را نسبت به خدا نيکو کن، زيرا هر ... گمانش به خدا نيکو باشد خداوند مانند گمانش با او رفتار خواهد کرد، و هر کسي به روزي اندک خشنود باشد، عمل اندک او پذيرفته است، و کسي که به اندکي از حلال خرسند باشد، رنج او کم و عائله اش آسوده است و خداوند او را به درد و درمان زندگي بينا و سالم به سراي آخرت باز مي گرداند. و فرمود: بخيل را آسودگي و حسود را خوشي و دلخسته را وفا و دروغگو را مردانگي نيست.
مؤلفه هاي بندگان نيک خدا
از امام رضا عليه السلام پرسيده شد بندگان خوب خدا چه کساني هستند، فرمود: کساني که هنگامي که کار نيکي انجام مي دهند شاد مي شوند، و اگر مرتکب کار بدي شوند، استغفار مي کنند و هنگامي که درباره آنان بخششي مي شود سپاسگزار مي شوند، و چون به بليه اي گرفتار شوند شکيبايي مي ورزند، و زماني که به خشم آورده مي شوند گذشت مي کنند. علي بن شعيب گفته است: به خدمت ابي الحسن الرضا عليه السلام رسيدم. به من فرمود: اي علي، از مردم کدام ... زندگي را نيکوتر مي گذراند؟ عرض کردم: اي سرور من شما از من بدين داناتريد. فرمود: آن ... که بهبود زندگي ديگري را جزيي از زندگي خود قرار دهد. سپس فرمود: اي علي چه کسي زندگي را بدتر از همه مي گذراند؟ عرض کردم: شما داناتريد. فرمود: کسي که از زندگي خود بهره اي به ديگري نمي رساند. و فرموده است: ايمان انسان کامل نمي شود مگر اين که سه صفت در او وجود داشته باشد: دانش دين بياموزد و در معيشت اندازه را نيکو نگهدارد، و بر بلاها و گرفتاريها شکيبايي کند. اين بخشي از سخنان دلکش و روشني بخش امام عليه السلام است، که فروغ حکمت از آنها مي درخشد، و لبريز از ايمان و سرشار از نتايج سودبخش مي باشد. اکنون برماست که اين سخنان والا و پرارج و مانند آنها را در زندگي خود وارد سازيم، و چنانچه بخواهيم رفتار فردي و اجتماعي خود را بر اساس معيارها و ارزشهاي درست و استوار قرار دهيم، بايد خود را با محتواي اخلاقي و انساني اين سخنان هماهنگ گردانيم، تا اين که بتوانيم جامعه اي انساني و با فضيلت به وجود آوريم .