اخلاق در قرآن کریم جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 3

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عبادات ـ نتيجه اش به خود انسان ها بازگشت مىكند، و اگر كمى دقّت كنيم فلسفه آن روشن مىشود.

كسى كه از نعمت هاى پروردگار قدردانى مىكند، خواه در دل باشد يا با زبان يا عمل، نشان مىدهد كه لايق نعمت است، خداوند حكيم نيز كارش همه جا از روى حكمت است، نه بدون دليل نعمتى را از كسى مىگيرد نه بى دليل نعمتى را به كسى مىبخشد، بنابراين هنگامى كه انسان در برابر نعمت هاى او شكرگزارى مىكند به زبان حال مىگويد من لايق شكر بيشترم و حكمت پروردگار ايجاب مىكند نه تنها آن نعمت را بر او پايدار كند بلكه افزون نمايد.

ولى فرد ناسپاس با زبان حال بى لياقتى خود را عرضه مىدارد و حكمت پروردگار ايجاب مىكند كه نعمت را از او بگيرد و اگر انسان روزى در صف شاكران بود، و روز ديگر به صف كفران كنندگان پيوست خداوند مطابق اين تغيير روش با او رفتار مىكند. «ذلِكَ بأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً اَنْعَمَها عَلى قَوم حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ وَ اَنَّ اللّهَ سَمِيعُ عَلِيمٌ (1) ; و اين به خاطر آن است كه خداوند هيچ نعمتى را كه به گروهى داده تغيير نمى دهد جز آنكه آنها خودشان را تغيير دهند، و خداوند شنوا و دانا است».

و اگر در آيات و روايات اسلامى شكر سبب دوام نعمت يا افزايش آن شمرده شده دليلش همين است. در حديثى اميرمؤمنان على (عليه السلام) مىفرمايد: «بِالشُّكْرِ تَدُومُ النِّعَمُ; شكر سبب دوام نعمت است». (2) و در حديث ديگر مىفرمايد: «ثَمَرَةُ الشُّكْرِ زِيادَةُ النِّعَمِ; ثمره شكر فزونى نعمت است». (3)

اضافه بر اين هنگامى كه روح شكرگزارى در انسان پرورش يابد، از شكر خالق به شكر مخلوق مىرسد، و تشكر و سپاسگزارى در برابر خدمات و زحمات مخلوق انگيزه مؤثّرى مىشود براى حركت بيشتر در جامعه انسانى و شكوفا شدن استعدادهاى خلاّق و ظرفيت هاى وجودى اشخاص، و در نتيجه جامعه به پيش حركت مىكند.



1. انفال، آيه 53.

2. شرح فارسى غررالحكم، جلد 3، صفحه 198.

3. همان مدرك، صفحه 328.

/ 451