بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آزادى بيشترى احساس مىكند، و مطالبى را كه به صورت جدى قادر بر بيان آن نبود، در لباس شوخى و طنز بيان مىكند.اضافه بر اين گاه غيبت با تعبيرات صريح (به اصطلاح دلالت مطابقى و تضمّنى) انجام مىگيرد، و گاه به دلالت هاى التزامى و تعبيرات كنايى كه ابلغ من التّصريح است، مثلا هنگامى كه سخن از مؤمنى به ميان مىآيد مىگويد بگذريم، شرع مقدس دهان ما را در اينجا بسته است، و با اين تعبير نشان مىدهد كه او مرتكب گناهان زشتى شده است و اى بسا اگر صريحاً بيان مىكرد، چيز كمى به نظر مىرسيد، اما چون با اشاره اجمالى بيان مىكند ذهن طرف به سراغ هر گناهى مىرود.يا اين كه مىگويد: فلان كس داراى صفات بسيار خوبى است ولى...سپس سكوت مىكند.و گاه در مقام خيرخواهى و دلسوزى مىگويد: «خداوند عاقبت فلان كس را به خير كند». يا مىگويد: من از عاقبت او سخت بيمناكم و در واقع گناه را در لباس طاعت عرضه مىكند. و به گفته بعضى از بزرگان مرتكب گناه مضاعفى مىشود، هم غيبت و هم رياكارى، غيبت از اين نظر كه با همين گفتار سر بسته، معايب زيادى را به طرف نسبت داده است، رياكارى از اين نظر كه مىخواهد بگويد من اهل غيبت نيستم و مطيع فرمان پروردگارم.
انگيزه هاى غيبت
غيبت از گناهانى است كه عوامل بى شمارى دارد، كه هر كدام به تنهايى مىتواند سرچشمه غيبت شود، از جمله:1ـ حسد 2ـ خودخواهى و خود برتر بينى 3ـ غرور و نخوت 4ـ انحصارطلبى5ـ كينه توزى 6ـ جاه طلبى 7ـ دنيا پرستى و علاقه به مال و مقام 8ـ رياكارى9ـ تزكيه نفس و اظهار پاكى و تقوا 10ـ ايجاد سرگرمى ناسالم 11ـ سوء ظن12ـ انتقام جويى 13ـ تشفّى قلب و فرونشاندن غضب 14ـ سخريه و استهزاء و امور ديگرى از اين قبيل.