روشهاي آماري ريچارد بولت در كتاب «گروش به اسلام در قرون ميانه»
محمد حاجيتقي پروفسور «ريچارد بولت» متخصص تاريخ خاور ميانه، جامعهها و نهادهاي كشورهاي اسلامي و تاريخ تكنولوژي در سال 1940 ميلادي در آمريكا متولد شد. تحصيلات دانشگاهي خود را تا اخذ درجؤ دكترا در رشتؤ تاريخ در دانشگاه «هاروارد» ادامه داد. پس از فراغت از تحصيل مدتي در دانشگاه «هاروارد» و سپس در دانشگاه «بركلي» به تدريس و تحقيق پرداخت. بولت كه در حال حاضر در دانشگاه «كلمبيا» به كار تدريس اشتغال دارد، از اساتيد برجسته و صاحب نظر تاريخ خاورميانه محسوب ميگردد. او رياست انستيتوي بررسي مسائل خاورميانه را نيز در دانشگاه كلمبيا به عهده دارد.براي بولت تاريخ خاورميانه تنها يك رشتؤ تحصيلي نيست بلكه موجودي است كه به آن و تحقيق و تفحص در مورد آن عشق ميورزد. ثمرؤ اين مطالعات مقالههاي مفصلي است كه تا كنون در مجلههاي معتبر دنيا به چاپ رسيده است؛ به علاوه چند اثر تحقيقي ارزشمند نيز راجع به تاريخ خاورميانه به رشتؤ تحرير درآورده كه از آن جمله ميتوان دو كتاب بزرگان نيشابور و گروش به اسلام در قرون ميانه را كه به خصوص به تاريخ ايران مربوط ميشود نام برد.اين مقاله درصدد بررسي و تبيين روشهاي تحقيقي بولت در كتاب گروش به اسلام در قرون ميانه است كه ترجمؤ آن را آقاي محمدحسين وقار به جامعؤ علمي ارائه نموده است. بولت در اين كتاب با نگاهي نو و روشي بديع و متفاوت از ديگر تحقيقات تاريخي، به كند و كاو پيرامون موضوع گروش به اسلام در مناطق گوناگون اسلامي به ويژه ايران پرداخته است. در واقع فقدان اطلاعات تاريخي در موضوع گروش، بولت را به تلاش در يافتن روشي نو هدايت كرده است. اين روش، استفاده از كتب تراجم و تجزيه و تحليل تغييرات زمانيِ الگوهاي نامگذاري اسلامي در اين تراجم ـ به عنوان منبع اصلي تحقيق و تحليل اين منابع ـ با تكنيكها و روشهاي آماري و علوم اجتماعي مبتني بر فكتهاي تاريخي است. روشي ابتكاري و نو كه افتخار پيشگامي در آن نصيب بولت ميباشد.خود بولت در معرفي كار خود مينويسد: «اين كتاب را بهتر است مقاله بناميم؛ زيرا تلاشي است مقدماتي و تجربي جهت تهيه و تدوين يك روش تصوري يكپارچه براي بررسي موضوع گروش و نه بيان تاريخ اجتماعي اسلام».در ادامه مينويسد: «بسياري از نتيجهگيريهاي حاصل از اين فرضيهها، مانند اين كه گفته شود كه يك رابطه علّي ميان گروش بيشتر مردم يك منطقه به اسلام و انحلال دولت مركزياسلامي در آن منطقه وجود دارد و يا اين كه در برخي مناطق برخوردهاي فرقهاي برخوردهايي است غير قابل اجتناب كه ميان اخلاف نخستين گروندگان به اسلام و اخلاف كساني كه بعدها اسلام را پذيرفتهاند واقع ميشود، نيازمند مدارك بيشتري است تا به مرحلؤ اثبات برسد».بولت در واقع بر اين باور است كه در اين كتاب درستي استدلال و روش مهم است نه نظريات و يا حتي درستي و غلطي نمودارها. بولت بر اين باور است كه ميان گروش به اسلام و تكوين چيزي كه ميتوان آن را جامعه اسلامي ناميد، رابطهاي مستقيم و اساسي وجود دارد. اين نظريه پايؤ تحليل و تبيين نمودارهاي آماري او را شكل ميدهد.
مزاياي اين كتاب از نظر بولت بدين قرار است:
1. مطالعه و تحقيق در پديدؤ گروش جمعي مذهبي براي اولين بار.2. تشويق نويسندگان خاورميانه به تجربؤ روشهاي كمي.نقطؤ آغاز مطالعؤ گروش به اسلامبولت نقطه آغاز مطالعه گروش به اسلام را ترسيم نمايشي كمي از وجود گونه گونيهاي اهميت منطقهاي در سراسر يك مقطع زماني از تاريخ اسلام (100 تا 1000هـ .ق) ميداند.بولت براي ترسيم نمودار نمايش كمي از يك كتاب معتبر تراجم عمومي به نام شذرات الذهب في اخبار من ذهب از ابن عماد متوفي سال 1687م استفاده ميكند كه شامل 6113 شرح حال مربوط به سالهاي 100 تا 1000هـ .ق است. بولت بر اين باور است كه توزيع شرح احوال مسلمانان مشهور در يك تذكرؤ معتبر و عمومي ميتواند بازتابندؤ روند كلي تاريخ اسلام باشد. اين نظريه بر اين فرض استوار است كه اگر در هر پنج هزار نفر يك ذهن قادر باشد در زمينؤ مذهبي به درجات عالي نايل شود؛ منطقاً ميتوان فرض كرد كه در منطقهاي با يك ميليون مسلمان، دويست عالم وجود دارد. پس نسبت اشارات به يك منطقه بر مبناي دورههاي زماني ميتواند اين گونهگوني را نشان دهد.
عملياتي كه بولت براي ترسيم نمودار طي ميكند از اين قرار است:
1. مطابق با سنت نامگذاري عربي اسلامي، نسبت اشخاص به محل تولد بخشي از نام او را تشكيل ميدهد.همچون البغدادي، النيشابوري يا الأصبهاني؛ مرحله اول تفكيك نامها بر اساس انتسابشان به مناطق مختلف است. بر اين اساس نامها به هشت منطقؤ اصلي جغرافيايي تفكيك ميشوند اين مناطق عبارتند از:عربستان، عراق، ايران، سوريه (ساحلي و غير ساحلي)، مصر، مغرب (شرقي و غربي)، اندلس، روم.2. در مرحله دوم، نامهاي هر يك از مناطق هشتگانه در گروههاي 25 ساله به تفكيك و براساس تاريخهاي وفات (از 100 تا 1000هـ .ق) گردآوري شده و سپس به منظور سهولت استفاده از نمودارها دورههاي 25 ساله به 50 ساله تبديل شده است.3. در مرحله سوم و نهايي تاريخ قطعي مرگ را به تاريخ تقريبي ميانسالي تبديل ميكنيم. تنظيم تاريخها بر اين اساس از 100 تا 150هـ .ق به 75 تا 125هـ .ق تبديل ميشود.تفسير نمودار به اين گونه است كه يك دورؤ پنجاه ساله (مثلاً از 75 تا 125هـ .ق) يك ستون آماري را تشكيل ميدهد. مجموعؤ اين ستون صددرصد اشارات در پنجاه سالؤ مذكور را در بر دارد و به ميزان اشاره به هر منطقهاي، آن منطقه سهمي از صددرصد را به خود اختصاص ميدهد. براي عدم خلط مناطق با يكديگر، بولت از هاشورهاي كم رنگ و پررنگ استفاده ميكند. براي وضوح بيشتر مثالي را ذكر ميكنيم. ستون سالهاي 75 تا 125:1. عربستان: 37%2. عراق: 39%3. سوريه غير ساحلي: 9%4. سوريه ساحلي: 1%5. ايران: 3%6. مغرب: 1%7. الجزاير: 1%8. مصر: 9%9. اسپانيا ندارد10. روم ندارداز نظر روششناسي، كتاب بولت از دو روش كلي پيروي ميكند: بخش اول. عملياتي است كه به ترسيم نمودار ختم ميشود و بخش دوم. تطبيق تحليلي نمودار با تاريخ سياسي، اجتماعي و مذهبي منطقهاي كه نمودار به آن متعلق است. با اتمام بخش اول نوبت به بخش دوم نمودار كه بر مبناي تاريخ سياسي اجتماعي و مذهبي است ميرسد.نمودار فوق تا حدود زيادي با تاريخ سياسي و مذهبي مناطق مذكور تطبيق دارد.رشد درصد اشارات به عراق در عهد خلفاي عباسي (132ـ623هـ .ق)، در دورؤ سلسلههاي مستقل ايراني به ايران (205ـ616هـ .ق)، دورؤ سلسله رسوليان يمن و پيدايش شريفهاي مكه به عربستان (650ـ975هـ .ق)، دورؤ سلسله ايوبيان و مماليك به مصر و سوريه (564ـ922هـ .ق)، تشكيل امپراتوري عثماني به آسياي صغير (680ـ975هـ .ق)، دورؤ موحدون به اسپانيا (138ـ536هـ .ق) و كاهش شديد درصد اشارات به ايران و عراق در حملات مغول و تيمور و عربستان در عهد خلافت عباسي و مصر با قدرت يابي عثمانيها و اسپانيا با پايان حكومت موحدون بر اين كشور تطبيق دارد.البته توجيه درصد پايين اشارات به سوريه در طول دوره فاطميان و يا سوريه در خلال دورؤ 50 سالؤ اول كه مركز خلافت امويان بوده، بر اساس استدلال فوق دشوار است. در واقع به نظر ميرسد نمودار، بيشتر منعكس كنندؤ فراز و نشيبهاي اهميت مذهبي تسنن است تا قدرت سياسي كه رابطؤ غير قابل انكاري با قدرت سياسي دارد. نتيجه آن كه شهرت مذهبي و اهميت تاريخي مستقيماً به درصد مسلمانان در درون جمعيت يك منطقه مربوط است و طبيعتاً هر چه جمعيت منطقهاي بيشتر باشد افراد برجسته و قدرت سياسي آن بيشتر است. از اين رو، نمودار شماره يك ميتواند نشاندهندؤ سير كلي گروش به اسلام در مناطق اسلامي و سرعت گروش باشد. از اين نظر ايران و عراق از اولويتي غير قابل انكار برخودارند.
منحني گروش به اسلام در ايران
نمودار شمارؤ يك در واقع نقطؤ آغاز مطالعه در موضوع گروش به اسلام است و اولويتهاي تحقيقي ما را مشخص ميكند. بولت ايران را با اهميتترين منطقه از ديدگاه گروش ميداند و همچون سابق، تحقيق در موضوع گروش به اسلام در ايران را در دو بخش متمركز ميكند:بخش اول. عملياتي كه منتهي به رسم نمودار گروش در ايران ميگردد. اين بخش از مراحل ذيل تشكيل شده است:1. مبناي تحقيق تراجم تاريخ نيشابور ابوعبداللّه محمد الحكيم النيشابوري و ابوالحسن عبدالغافر الفارسي و ذكر اخبار اصبهان ميباشد. بولت 4299 شرح احوال نيشابوري و 1635 اصبهاني را از اين كتب احصاء ميكند.2. در وهله بعدي تراجمي كه به يك نام فارسي ختم ميشوند تفكيك ميگردند. با اين فرض كه نام فارسي آغازگر توالي اسامي، نام نخستين عضو مسلمان خاندان است (البته فرضي منطقي و محتمل است) كه حاصل 469 شرح احوال ميباشد. براي مثال: محمد بن احمد بن عبدالوهاب بن داود بن بهرام (نخستين عضو مسلمان در اينجا بهرام است).3. تدوين يك دوره مسلسل براي 469 شرح احوال كه:الف. براساس تاريخهاي وفيات، چندين دوره متناوب تشكيل گردد.ب. با كاستن رقم هفتاد به عنوان عمر متوسط از تاريخ وفات تاريخ تولد شخص حاصل شود و با رقم 34 به عنوان عمر متوسط يك نسل، تاريخ تولد پدر وي نيز به دست آيد.نتيجؤ اين عمل تفريق، آن است كه براي هر نسل در هر نسب نامه يك دوره مسلسل فرضي تدوين ميگردد كه ما را تا نسل گرونده به اسلام هدايت ميكند.حروف الفبا هر كدام نشان دهندؤ يك نسل است. «ن» علامت نيشابور، «اص» علامت اصفهان و « » جايگاه محمد بن احمد بن عبدالوهاب بن داود بن بهرام در جدول است.براي وضوح بيشتر جدول نسل گرونده يك نمونه از چهارصد و شصت و نه شرح احوال را بر اساس جدول استخراج مينماييم:محمد بن احمد بن عبدالوهاب بن داود بن بهرام متوفي 355هـ .قتاريخ تولدنسل پنجم138بهرامگتاريخ تولدنسل چهارم172داودتاريخ تولد پدربزرگشخص مذكور216عبدالوهابکتاريخ تولد پدرشخص مذكور251احمد’تاريخ تولدشخص مذكور285محمدچتاريخ وفاتشخص مذكور4. در مرحله بعدي با افزودن رقم فرضي 25، به عنوان سن گروشي نسل گرونده، تاريخ گروش شخص به اسلام بدست ميآيد.(سال گروش) بهرام163= 25 + 138هـ .ق5. در مرحله نهايي، براي ايجاد ترتيبي منظم در اطلاعات، سالهاي هجري قمري به دورههاي 25 ساله تقسيم شده و تعداد نامهاي هر دوره در جدولي تنظيم ميگردد. (جدول شماؤ 2)براي روشن شدن اين جدول جايگاه نمونه سابق «بهرام» را با توجه به سال گروش وي (163هـ .ق) مشخص ميكنيم.بهرام در دوره «اصفهان 5» نسل «ف» دوره 175ـ151 قرار دارد (در جدول با دايره مشخص شده است).اكنون تمامي اطلاعات براي رسم نمودار گروش به اسلام در ايران مهيا است و حاصل آن نمودار شمارؤ 2 ميباشد.بخش دوم. تشريح و تبيين آماري نمودار گروش بر اساس تاريخ اجتماعي، سياسي و مذهبي ايران. نمودار گروش از نظر رياضي تطبيقي كامل با يك نمودار مشهور در علوم اجتماعي يعني نمودار S مانند منحني لجستيك دارد. منحني لجستيك كاربرد موفقي در تفسير و تبيين اشاعؤ پديدههاي نو تكنولوژيك و فرهنگي داشته است تا آن جا كه بسياري از جامعه شناسان آن را قانون طبيعي حاكم بر چنين مواردي ميدانند. بر اساس اين نمودار، روال اشاعؤ يك پديدؤ نو بدينگونه است كه معمولاً در ابتدا چند نوگرا تكنيك جديد را ميپذيرند. پس از آن، تكنيك جديد محبوبيت عام مييابد و بالاخره با اشباع بازار، تعداد پذيرندگان به طور پيوسته و يكنواخت كاهش مييابد.بولت تطبيق دو نمودار گروش و لجستيك را تصادفي نميداند. علي رغم پيچيدهتر بودن پديدؤ گروش به دين نو، تشابهات و نزديكيهاي فراواني بين گروش و اشاعؤ نوآوريها وجود دارد. استدلالهاي بولت در اثبات اين قرابت به اين دليل است كه وي قصد دارد، در تفسير و تبيين نمودار گروش از تكنيكها و قوانين اشاعؤ نوآوريها استفاده كند و با تركيبي از مفروضات استدلالي و رويدادهاي تاريخي، نمودار و تكنيك به كار برده را تحليل و اثبات كند.وي در ابتدا نيازمند شناخت ماهيت اجتماعي اسلام است تا بتواند واكنشها و فعل و انفعالات اجتماعي حاصل از گروش را بر اساس تكنيك اشاعه نوآوريها تفسير و تبيين كند.بولت بر اين باور است كه اسلام يك دين اجتماعي و شهري نبوده است و در فرايند گروش ايرانيان زرتشتي و ديگر اقوام مسيحي و يهودي به اسلام است كه ساختار اجتماعي اديان ديگر توسط گروندگان به آن تحميل ميشود. براي اثبات اين مدعا وي از دو مقدمه بهره ميجويد:الف. جوامع خاورميانه (قبل از اسلام) هويت اجتماعي مبتني بر مذهب داشتهاند و ويژگيهاي اين هويت اجتماعي، ساختار صوري قدرت متوليان دين، استقلال نسبي در امور حقوقي، آميختگي زبان و مذهب و قبول رهبران مذهبي به عنوان سخنگويان جامعه ديني است.ب. از آنجا كه اسلام در ساختاري قبيلهاي (نه شهري) تكوين يافته و دين نقشي فرعي در اجتماعات قبيلهاي دارد، پس: اسلام داراي ويژگيهاي اجتماعي جوامع مذهبي خاورميانه نيست. بولت براي تأييد اين استدلال خود دلايل و اسنادي از تاريخ نيز عرضه ميكند كه البته بسيار سست و لغزانند (مثلاً پيدايش پادشاهي اموي).با اين مقدمه بولت به معرفي دستاوردهاي تكنيك اشاعؤ نوآورهاي تكنولوژي ميپردازد. وي اين دستاوردها را در سه نظريه دسته بندي ميكند:1. پذيرش هر چيز نو تابع موجود بودن اطلاعات راجع به آن چيز نو است.2. تأخير در موجهاي نوآوري زاييدؤ بعد مناطق و آهستگي نفوذ اطلاعات در آن است.3. پذيرش يك پديدؤ نو بر پايه الگوي استاندارد توزيع صورت ميگيرد، بدين گونه كه منحني نمودار را با خطوط عمودي كه فاصلؤ منظم آنها برحسب ارقام آماري تعيين شده است، تقسيم ميكنيم. مناطق محصور در زير بخشهاي مجزاي منحني ـ كه به انحرافهاي استاندارد معروف است ـ هر يك درصد معيني از كل منطقه محصور در زير منحني را تشكيل ميدهند. بدين شكل پنج قسمت ايجاد ميشود كه متخصصان تكنيك اشاعؤ نوآوريها براي توصيف اين پنج قسمت كه نمايندؤ پنج گروه اجتماعي ميباشند اصطلاحاتي را بدين ترتيب بكار ميبرند:الف.5/2% نوآورانب. 5/13% پذيرندگان متقدمج. 34% اكثريت متقدمد. 34% اكثريت متأخرهـ . 16% واپس ماندگانمرحله بعدي كار بولت تطبيق اين دستاوردها بر نمودار گروش ايرانيان و تحليل و تبيين نمودار بر اساس اين دستاوردها و مبتني بر تاريخ اجتماعي، سياسي و مذهبي ايران است. اگر حاصل اين مقايسه (نمودار، دستاوردهاي تكنيك اشاعؤ نوآوريها و كليات تاريخ اجتماعي، سياسي و مذهبي ايران) تطبيق هر سه مورد بر يكديگر باشد، بولت توانسته است ادعاي خود را اثبات كند.
الف. تطبيق با تاريخ سياسي
بولت ابتدا به مقايسه تطبيقي نمودار، تكنيك و كليات تاريخ سياسي ايران ميپردازد. نتايج از اين قرارند:1. تأييد نظريه محققان متاخر مبني بر اين كه انقلاب عباسي يك جنبش عربي بوده بر اين مبنا كه تا آن زمان فقط 8% جامعؤ ايران (ابتداي دوره پذيرندگان متقدم) به اسلام گرويدهاند.2. تكميل نيمي از فرايند گروش منطبق است با محو قيامهاي ضد اسلامي (سنباد، استادسيس، ابن مقنع و...). اين واقعيت با محاسبات آماري احتمالات همخواني دارد.3. وقوع انقلابات عليه اسلام در نقاط دور افتادؤ زمانهاي متأخر، تأييد نظريه تأخير در موجهاي نوآوري است كه باعث كشيدگي S در ميانه منحني ميشود.4. پيدايش سلسلههاي مستقل ايراني در نقطه مياني منحني (آغاز دورؤ اكثريت متأخر).در اين مرحله جامعؤ ايراني تبديل به جامعؤ اسلامي ميشود و امكان انقلاب عليه اسلام منتفي ميگردد. لذا استقلال سلسلهها فزوني ميگيرد و نفوذ خلفا تقليل مييابد ؛ طبعاً هرچه روند گروش به تكامل خود نزديكتر ميشود بر خلاف سابق سنتهاي شاهنشاهي ايران باستان و فرهنگ و ادب فارسي رواج و گسترش بيشتري مييابد (سلسلههاي سامانيان، آل بويه). اين روند تاريخي با حركت منحني گروش كاملاً منطبق است.
ب. تطبيق با تاريخ اجتماعي
بولت در اين بخش، گروش را بر مبناي الگوي استاندارد و توزيع بدين شرح تبيين ميكند:گروه اول گروندگان، نوآورانند (5/2%) كه شامل افرادي ميشوند كه پيش از سال 75هـ .ق به اسلام گرويدهاند.ايشان را «موالي» نام نهادند كه در وضعيتي فوق العاده تبعيضآميز نسبت به اعراب به سر ميبردند. طبيعي است كه گروه دوم ايشان به پايينترين سطوح جامعه (غالباً اسيران جنگي و بردگان) تعلق داشتند.گروه دوم، پذيرندگان متقدماند (75ـ145هـ .ق). در خلال اين دوره به تدريج داغ ننگي كه كلمه موالي داشت از ميان ميرود و زمينه بسط اطلاعات و گروش بيشتر فراهم ميگردد، اما هنوز گروندگان بايستي پذيراي محروميتهاي اجتماعياي كه اعضاي جامعه سابقشان بر آنها تحميل ميكنند، باشند.از اين رو مهاجرت به شهرهاي عربي رويداد مهم تاريخي اين دوره است. اين گروه بيشتر شامل صنعتگران، بازرگانان، كارمندان كشوري و خادمان امور مذهبي اند. با ورود ايشان به شهرهاي عربي، يك دوره گسترش شهرنشيني در جهان اسلام آغاز شد.گروه سوم اكثريت متقدم و متأخر و واپس ماندگانند. بولت عامل اصلي تعيين فرآيند گروش در طول اين دوره را قانون اشاعه اطلاعات ميداند و بر اين باور است كه در اين دوره اسلام به گونهاي فزاينده به عنوان يك جنبه هميشگي و برگشتناپذير زندگي ايراني تلقي شد و نيز اين فكر در همه جا رواج يافت كه اسلام خير مطلق است؛ همان طور كه يك فرايند يا وسيله تكنولوژيك برتر يك امتياز مطلق محسوب ميشود. حاصل اين دوره گسترش شهرنشيني و اجتماعي و شهري شدن دين اسلام است كه در پيدايش شهرهاي بزرگ اسلامي و نهادهاي اجتماعي مذهبي در اين دوره تجلي مييابد.
ج. تطبيق با تاريخ مذهبي ايران
تحليل اين دوره نيز بر پايه الگوي استاندارد توزيع بدين قرار است:1. نوآوران و پذيرندگان متقدم، مذهب فقهي حنفي، مذهب كلامي معتزلي و زهد داشتند. تفسير نخبه گرايانه از اسلام، تنگ نظري و سختگيري نسبي در ملاكهاي مسلمان بودن، تجويز يك مسجد جامع در هر شهر كه با روانشناسي گروندگان اين دورهها مطابقت دارد، از جمله ويژگيهاي عقيدتي آن است.2. اكثريت متقدم و متأخر، مذهب فقهي شافعي، مذهب كلامي اشعري و گرايش به تصوف داشتند. توده گرايي، سهلگيري ديني (تصوف)، تجويز چندين مسجد در يك شهر از ويژگيهاي ايشان است.تقسيم بندي فوق تا حدود زيادي بر تاريخ مذهبي ايران و نمودار گروش منطبق است. بولت بر اين باور است كه نوآوران و پذيرندگان متقدم به مرور از امتيازات تقدم خود در گروش سود جستند و به ساختار قدرت نيز راه يافتند و امتيازات خود را از طريق موروثي منتقل ميكردند. گروه اكثريت متقدم و متأخر هنگامي كه به اسلام گرويدند حاضر نبودند از موقعيتهاي اجتماعي خود به مرتبهاي نازلتر نزول كنند. بهترين راه حل اين مشكل پيدايش مذهب جديد بود. اين مذهب ميتوانست منافع گروندگان جديد را تأمين كند و از تسلط گروندگان متقدم بر ايشان جلوگيري كند.ويژگيهاي متضاد اين دو مذهب در راستاي همين اهداف است. طبعاً اين رقابت به درگيريهاي مذهبي در دوره گروش اكثريت متقدم و متأخر با دورههاي قبل از خود انجاميد كه تاريخ مذهبي ايران بر آن صحه ميگذارد. بولت بر اين باور است كه پيروان اين دو مذهب به تدريج از انگيزهها، تعصبات و دشمنيهاي خود دور شدند و خود نميدانستند كه عامل تضادشان، تعلقشان به دو گروه متفاوت گروندگان است.
منحني نامهاي اسلامي
برخلاف تراجم ايراني كه نامهاي ايراني با نامهاي عربي در آن متفاوت است، ديگر مناطق اسلامي از چنين امتيازي برخوردار نيستند و تمام سلسله نسب صاحبان شرح احوال به عربي است. از اين رو نميتوانيم نسلهاي گرونده را تميز دهيم. بولت براي برطرف كردن اين نقيصؤ بزرگ دست به يك ابتكار جالب ميزند. وي درصدد بر ميآيد نشان دهد كه الگوي نامگذاري نجبا و علماي اسلام (كه قطعاً با گروندگان فاصله زيادي دارند) از همان الگوي نامگذاري فرزندان گروندگان به اسلام پيروي ميكند. اگر بتوان چنين فرضيهاي را ثابت كرد، ميتوان روند گروش به اسلام در مناطق ديگر را با اين الگو ترسيم كرد.
منحنيهاي اين فصل از دو زاويه اهميت بسيار دارد:
1. نمودارهاي اين فصل تصديق كننده درستي نمودار گروش به اسلام در ايران اند .2. الگوي نامگذاري ديگر مناطق اسلامي، اجازه رسم نمودار گروش (همچون ايران) را براي آنان نميدهد. بولت با روش تصوري و استدلالهاي منطقي ثابت ميكند كه ميتوان از منحني نامهاي اسلامي براي ترسيم نمودار گروش ديگر مناطق بهره جست. براي اين منظور بولت سه مرحله را طي ميكند:الف. رسم نمودار كثرت نامهاي مختلف در ميان نجباي ايراني (صاحبان شرح احوال).ب. رسم نمودار كثرت نامهاي مختلف در ميان فرزندان گروندگان ايراني (نمونه آماري سابق).
ج. تطبيق اين دو نمودار با يكديگر.
بولت چنين استدلال ميكند كه اگر ثابت شود الگوي نامگذاري فرزندان گروندگان با نمودار گروش به ايرانيان شباهت دارد و از يك تحليل پيروي ميكند، ميتوان ادعا كرد اين الگو كه حاصل اثر رواني فرايند گروش بر نامگذاري است ميتواند به جاي نمودار گروش بنشيند و اگر ثابت گردد كه الگوي نامگذاري نجباي ايراني با الگوي نامگذاري فرزندان گروندگان شباهت دارد، ميتوان رويه نامگذاري برگزيدگان را با قيد احتياط بازتاب كل جامعه گروندگان تلقي كرد.اين الگو بسيار مهم است، چراكه اين اجازه را به محققان ميدهد كه با احصا و آمارگيري از نجبا و علماي مناطق مختلف، حتي اگر نتوان نسل گرونده را شناسايي كرد، روند كلي گروش به اسلام در كل مناطق را ترسيم كرد.
عمليات ترسيم نمودارها
1. نمودار كثرت نامهاي مختلف در ميان نجباي ايرانيبراي ترسيم اين نمودار از كتب تراجم العبر في اخبار من غبر، تاريخ نيشابور و تاريخ اصبهان استفاده گرديده و از 6726 شرح حال موجود در اين كتب صاحبان نامهاي محمد، احمد، علي، حسن و حسين استخراج شدهاند. حاصل منحني (آ) در نمودار 7 ميباشد.براي رسم منحني (ب) نمودار، از كتب تاريخ نيشابور و تاريخ اصبهان كه شامل 5934 تراجم بودند، استفاده شد و نامهاي مشترك در قرآن و كتاب مقدس استخراج شد.2. نمودار كثرت نامهاي مختلف در ميان فرزندان گروندگاناين نمودار بر اساس همان 469 شرح احوال نمودار گروش ترسيم شده و سه منحني اين نمودار نشاندهندؤ سه گروه اسامي ميباشد:الف. پنج نام مشخصاً اسلامي: (محمد، احمد،علي، حسن، حسين).ب. نامهاي مشترك قرآن و كتاب مقدس.ج. نامهاي عربي پيش از اسلام.اين نمودار را ميتوانيم بر اساس منحني گروش تشريح كنيم: در مراحل اوليه گروش (نوآوران) موالي به خاطر موقعيت خاصشان، نامهاي عربي پيش از اسلام داشتند.پس از آن (پذيرندگان متقدم) نامهايي كه تعلقشان به اديان مختلف به سادگي قابل تميز نبود (براي كاهش فشار همكيشان) به مدت كوتاهي رايج گشت، اما با استقرار اسلام و استحكام آن در نتيجؤ گروش جمعي (اكثريت متقدم و متأخر) تبليغ علني گروش به اسلام و نهادن نامهاي اسلامي بر فرزندان گسترش يافت. اين امر با صعود تند منحني در قسمت مياني نشان داده شده است. در نتيجه منحني نامهاي اسلامي فرزندان گروندگان با نمودار گروش ايرانيان تطبيق دارد.به منظور ايجاد ارتباط ميان رويههاي نامگذاري در ميان فرزندان گروندگان و نجباي ايراني نمودار شماره 7 با نمودار شمارؤ 8 مقايسه ميشود.مقايسه نشان ميدهد كه روند كلي دو جفت منحني، سواي چند استثناي مهم، تقريباً قابل مقايسه است. به خصوص منحني آ 1 و آ 2 شباهت شگفت آوري تا مرز اكثريت متأخر و واپس ماندگان با يكديگر دارند. اين امر نشان ميدهد رويههاي نامگذاري در ميان فرزندان گروندگان با رويههاي نامگذاري برگزيدگان اجتماعي و مذهبي بي شباهت نيست.بولت از نتايج نمودارها راضي است و در فصلهاي بعدي كتاب از الگوي نامگذاري نمودارهاي 7 و 8 براي ترسيم نمودارهاي گروش و تحليل آن بهره ميجويد.
نتيجه
هدف بولت در اين كتاب مطالعؤ موضوع گروش به اسلام در قرون ميانه (بخشي از تاريخ اجتماعي اسلام) است.روش تحقيق وي نيز روشي آماري و تصوري و مبتني بر تذكرههاي قرون وسطي است.تجربه وي را ميتوان سبكي بديع در شيوؤ تاريخنگاري معاصر دانست.نظريه اصلي بولت بر اين پايه استوار است كه ميان گروش به اسلام و تكامل جامعؤ اسلامي رابطهاي مستقيم و اساسي وجود دارد. بولت سعي ميكند اين رابطه پيچيده را از طريق تنظيم جدول زماني فرضي گروش به اسلام و ترسيم نمودار گروش مناطق گوناگون اسلامي بر اساس آن و مقايسه آن جدولها و نمودارها با روند تحولات تاريخي تشريح كرده و ويژگي و پيامدهاي گروش به اسلام را تبيين كند.بر خلاف شيوؤ متداول تاريخ نگاري كه اساس آن اسناد و فكتهاي تاريخي است، در اين شيوه فرضيات و تصورات منطقي ديالكتيك استدلالها را هدايت ميكند.نوآوري ديگر بولت در اين روش، استفاده از تكنيكهاي آماري در علوم اجتماعي است. بولت از اين شيوه در تبيين نمودارها به خوبي سود جسته است.باري اعتراف بولت را مبني بر اين كه ميتوان ايرادهاي اساسي به فرضيهها و تصورات و نتيجهگيريهاي وي وارد كرد ميتوان اعترافي صادقانه دانست كه بجا و صحيح است، اما اصرار و ايمان وي به درستي شيوه استدلالها و روش آمارياش نيز ـ به عنوان روشي معتبر در مطالعات تاريخي ـ با مطالعه مدققانؤ اثر وي قابل تصديق است.بولت افقهاي تازهاي را فراروي پژوهشگران تاريخ اسلام ميگشايد كه با بهرهگيري درست از آن ميتوان اميد به خلق آثاري بكر و بديع داشت. اين انتظار بعيدي نيست و قدرداني از تلاش محققانه وي بها دادن به شيوه كار وي و به ميدان آزمون و خطا بردن روش پژوهشي وي ميباشد.